#امیرالمومنین_شهادت
ای یادگار مادر مظلومه دخترم
دخت بلا کشیده من روح پیکرم
اینقدر پیش دیده من دیده تر مکن
گریه به روی خونی و فرق پدر مکن
اینقدر با دو چشم ترت آتشم مزن
با ناله پدر پدرت آتشم مزن
لطمه به رخ مزن دگر آه و نوا بس است
داغ کبودی رخ زهرا مرا بس است
تو پیش از این مصیبت بسیار دیده ای
تو ماجرای سینه و مسمار دیده ای
فرق شکسته دیده ای و گریه می کنی
بر نی سر بریده ببینی چه می کنی
قدری به خاطر دل بابا صبور باش
فکر سر بریده و خاک تنور باش
حالا عزیز کوفه حقیرت نمی کنند
عباس تا که هست اسیرت نمی کنند
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بیست_و_یکم
فـرق مــرا تــو طــاقـت دیــدن نداشتـی
هجده سـر بـریـده ببینـی چـه می کنی
اینجـا همه بـه گریه ى تـو گریه می کنند
خنده به اشک دیده ببینی چه می کنی
خون ریزد از شکاف سرم خون جگر شدى
جسمى بخون تپیده ببینى چـه مـی کنى
تو یکسره به چشم پدر بوسـه مـی زنـى
تـیـرى درون دیـده ببینـى چـه مـی کنـى
وقتـى کــه می رسد ز شریعه، حسین را
بـا قـامتـى خمیـده ببینـى چـه مـی کنـى
طفـلان در بـــه در بـــه بیـــابـــان کـــربـلا
چون آهوى رمیـده ببینـى چـه مـی کنى
یک ضربـه زد بـه فـرق سـرم راحتـم نمـود
تـو قتـل صبـر، دیـده؟، ببینى چه می کنى
مـن پیـکرم بـه غیـر سـرم لطمـه ایى ندید
جسمی گلـو بریـده ببینی چه می کنی ...
#سعید_خرازی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
جبریل در این سمت بستر اشک می ریزد
آن سمت بستر هم پیمبر اشک می ریزد
زهرا نبود امشب کنار بچه های خود
ام البنین پس جای مادر اشک می ریزد
داغ پدر خیلی برای دختران سخت است
پس بیشتر از هرکه دختر اشک می ریزد
ميخواست تا بابا نبیند اشک هایش را
پس دخترش در زیر معجر اشک می ریزد
اشکی که دخترهاش میریزند جای خود
اما حسن یکجور دیگر اشک می ریزد
چشم دو عالم اشک ریزان حسین است و...
چشم حسین از داغ حیدر اشک می ریزد
سقای دشت کربلا مثل حسین امشب
در ماتم ساقی کوثر اشک می ریزد
قنبر بجای نوکران امشب کنارش هست
پس جای ما هم چشم قنبر اشک می ریزد
از عرش سیل اشک در عالم سرازیر است
بهر علی عالم سراسر اشک می ریزد
چشمی که گریان علی و بچه هایش نیست
از روی حسرت روز محشر اشک می ریزد
#آرش_براری
@raziolhossein
#مناجات
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُکَ فوقَ الثَّنا
نور تو بینشگداز، حسن تو دانشگسل
فکر تو اندیشهکاه، کُنه تو حیرتفزا
بر درت اندیشه را شحنۀ غیرت زند
لطمۀ حیرت به روی، سیلی جهل از قفا
شاهد عرفان توست از همه کس بینیاز
گو همه دلها بسوز، گو همه جانها برآ
نکتۀ توحید تو آنچه پسند آیدت
عقل نگیرد فرو، کشف نیابد فرا
علم تو آنجا که شد پردهنشین بُطون
نیست مطالب درست، نیست دلایل رسا
دانش و بینش به هم، یک به یک آمیخته
ابجد عشق تو را هست نخستین هجا
سطر بقا را تویی اول و آخر ولی
اولِ بیابتدا، آخرِ بیانتها
خواسته عدلت به نور نظم جهان وجود
داده به خورشید و مه ملک صباح و مسا
هر گلی از گلشنت یافته رنگی دگر
خندۀ گل زعفران، گریۀ خونین حنا
پیش بزرگی تو خُرد، بزرگان همه
چرخ به راه تو خاک، شاه به کویت گدا
ما همه امّیدوار، جود تو امّیدبخش
ما همه حاجتطلب، لطف تو حاجتروا
از همه آزادهام تا به توام پایبند
وز همه بیگانهام تا به توام آشنا
دور فکن از دلم وز دل من دور به
هرچه نهشوق و شعف،هرچه نهعشق و ولا
صید محبت منم، آرزویم بس همین
کز خَم فتراک شوق باز نگردم رها
گر ز تو آید غمی بر دل غمپرورم
موی به مویم کشد زمزمۀ مرحبا
در شب تاریک غم کرده به درماندگی
خاکنشینان جُرم بر کرمت اتّکا
آنکه تو افراختی بر سر اقبال او
چتر سعادت کشد سایۀ بال هما
داشت سلیمان به خود نام تو نقش نگین
ورنه چه بندد پری آصِفِ بِن برخیا
ای که به هر جا ظهور کرده به نام دگر
هم عربی را اله، هم عجمی را خدا
سجده به هر سو برم، قبله تویی غیر نه
کعبۀ بطحا یکیست با حرم ایلیا
گمره کوی تو را حرف جبین: قَدْ هَلَک
سالک راه تو را نقش نگین: قَدْ نَجَی
نام مسلمانیام از وَرَقت دور باد
تن به حرم معتکف، دل به صنم مبتلا
عاجز و درماندهام، بر دل من میکند
نفس ستم بر ستم، حرص جفا بر جفا
بر دل افسردهام حیف که کردم چنین
مشعل قدّوسیان کشتۀ باد هوا
برمن و برحال من وای کزاین نفسشوم
میرودم ناروا، میسزدم ناسزا
داعیۀ این و آن از دل من دور کن
نیست جز این ملتمس،نیست جز اینمدَّعا
مفتقرم مفتقر، برده به تو افتقار
ملتجیام ملتجی، کرده به تو التجا
تا مگر از نور تو بدر شوم بر سپهر
میطلبم از جهان همچو هلال انزوا
تشنۀ فیض توام ابر عنایت ببار
دجلۀ بغداد کن بادیۀ کربلا
از تو کتابی به ماست علم نبوت در او
فاتحۀ آن صفی، خاتمهاش مصطفی
جنبش پرگار صنع شد ز ازل تا ابد
زین دو فراهم رسید دایرۀ انبیا
نور تو پست و بلند کرده احاطت همه
خواه به کوه اُحد، خواه به غار حرا
خرمن اصحاب شید چون نشود سوخته
برقزنان ذوالفقار در کمر مرتضی
از نظر ما گذشت وز بصر ما نهفت
بسکه بلندی گرفت کوکبۀ اصطفا
خاتمۀ کار من هم به هدایت رسان
چون تو خود آموختی فاتحۀ إهدنا
بر سر آنم دگر کز سر بیچارگی
نالهکنان درد دل ختم کنم بر دعا
من که و حرف دعا کز ادبم دور باد
علمُک فی کلِّ حال مُشتَملٌ حسبُنا
#فیض_کاشانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
#قیصر_امینپور
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
شبی که آینهام را به دستِ خاک سپردم
هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم
دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه
به دست خود گل خود را چنین به خاک سپردم؟!
شد اشک غربت و گل کرد روی خاک مزارش
هر آن چه داغ که دیدم، هر آن چه غصه که خوردم
شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را
سحر به غربت خانه، جز اشک و آه نبردم
بدون فاطمه سخت است زندگی که پس از او
برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم
#سیدمحمدجواد_شرافت
@raziolhossein
#امیرالمؤمنین_شهادت
زبان حال حضرت زینب سلام الله
در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است
بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
لَختهخون بسته ببين چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است
قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد
يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است
باز يك گوشه حسن گرم زبان ميگيرد
باز اين خانه پُر از روضهیِ زهرا شده است
ديدم آن روز در آن كوچهیِ باريك چه شد
ديدم آن روز كه يك مُشت مُهَيّا شده است
وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
آن حاکمی که یاد فقیران کشورش
ناخفته سیر، یک شب از آن خشک نان، یکیست
شاهی که داشت شوق یتیمی، رعیتش
تا باشدش چو او پدری مهربان، یکیست
آن محور ثبات عوالم که در عزاش
رفت از قرار، ارض و سما هردوان، یکیست
آن مایۀ فراغت جانها که در غمش
از ساکنان چرخ برآمد فغان، یکیست
آن اسوۀ فتوت و رادی که میکند
با قاتلش معاملۀ میهمان، یکیست...
#علیرضا_قاسمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
امشب که نمک به زخم دین بگذارند
آتش به پرِ روح الامین بگذارند
نان آور هرشبی، نیامد امشب
طفلان سرِ بی شام زمین بگذارند
#علی_انسانی
.......
اسماء خدا را به صفاتش دادند
از جلوه فاطمه به ذاتش دادند
دلتنگ رخ فاطمه اش بود علی
وقت سحر از غصه نجاتش دادند
#محمد_رسولی
.....
در کوفه نبود مرد الّا حیدر
یار همه بود و بود تنها حیدر
تا بود نشد ولی پس از کرببلا
از کوفه گرفت مزد خود را حیدر
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امیرالمؤمنین_مدح
#دوبیتی
خورشید پیش گنبد این شاه زرد نیست
هر کس که خاک پای علی نیست مرد نیست
یک شب میان صحن نجف داد میزدم
گشتم نبود بهتر از اینجا نگرد نیست
#مجید_تال
@raziolhossein
#ایجان
خورشید پیش گنبد این شاه زرد نیست
هر کس که خاک پای علی نیست مرد نیست
یک شب میان صحن نجف داد میزدم
گشتم نبود بهتر از اینجا نگرد نیست
#مجید_تال
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بیست_و_یکم
خون تو می چکد از عمق شکاف سر تو
خون دل میخورد امشب به خدا دختر تو
گر چه با پارچه ای زخم سرت را بستم
می کند آب مرا سرخی پلک تر تو
تو نفس میکشی و من زنفس می افتم
حق بده جان بدهم پای همین بستر تو
چادر خاکی مادر به سر انداخته ام
که شده شمع وجودم همه خاکستر تو
استخوان درگلویت خار به چشمت مانده
از همان روز که افتاد زمین همسر تو
هیبت حیدری تو همه را می لرزاند
ولی حالا چه قدر زرد شده پیکر تو
جان من آه مکش که جگرم می سوزد
صحبتی کن به فدای سخن آخر تو
دم آخر به حسینت چه وصیت کردی؟
گفتی با گریه : فدای بدن پرپر تو
ماجرا چیست که اینگونه به من میگویی
دخترم چشم طمع هست برآن معجر تو
#محمدحسن_بیاتلو
@raziolhossein