eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست بدون پَرتُوِنور تو ای جناب ضُحی فقط سیاهی محض است روشنایی نیست سرت همیشه شلوغ است وهیچ سلطانی به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست اگر که نوکر این درگهم حساب کنی مرا به شاهی عالم هم اِعتنایی نیست خدا گواست که دردستهای محتاجم به جز به محضرتان کاسهٔ گدایی نیست همه قبیلهٔ من رفته اند قربانت به غیر تیر نگاهت که آشنایی نیست بدون آبرویی که شما به من دادید به قدر پول سیاهم مرا بهایی نیست دلم گره به ضریح تو خورده میدانم به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست هزار سال نمیخواهم آن بهشتی را که دل سپردهٔ این گنبد طلایی نیست @raziolhossein
دل خراب من و وعده های احسانت ذلم شکسته چو ایینه های ایوانت دوباره شوق تغزل حرم نشینم کرد غزل غزل دل ناقابلم به قربانت قرار بود ملک باشم و نشد حالا کبوتری شده ام عاشق و غزل خوانت مرا که بود هوای بلند پروازی چه غبطه هات که نخوردم به حال دربانت اگرچه سیر جهان بود در سرم اما کبوترانه شدم ساکن خراسانت چه سرمه ها که برای فرشته ها اینجا درست میشود از خاک پای مهمانت طنین دلکش نقاره خوانه ات میگفت وزیده است دوباره نسیم درمانت مسیح زندگی هرچه ناامیدی تو پناه میبرم از شر غم به چشمانت کویر سوخته جان مرا بیا بنواز به معجزات نگاهت به عطر بارانت زدم گره غم خود را به پنجره فولاد بیا گره بگشا دست من به دامانت @raziolhossein
غرق عصیانم ولی پای تو گیرم  لااقل عاشق روی تو ای ماه منیرم لااقل تا مسیر عاشقی سمت خراسان شماست من هم از آوارگان این مسیرم لااقل کاشکی می شد که یک ساعت نشانِ خدمتِ خادمان افتخاری را بگیرم لااقل گر نشد توفیق تا من کشتۀ عشقش شوم دلخوشم از اینکه بر عشقش اسیرم لااقل ساکن صحن رضا بودن اگر ممکن نشد کاش می شد در رواق او بمیرم لااقل من ندارم جز گدایی بر درش سرمایه ای باز هم شکرانه دارد من فقیرم لااقل وعده داده در سه جا آید به دیدارم رضا می شود در روز محشر دستگیرم لااقل تا ابد این حیدری بودن برای ما بس است هر که هستم عبد مولای غدیرم لااقل شد علی نامش که جاویدان شود یاد علی عمر ما خورده گره با یاد اولاد علی @raziolhossein
آره تنهايى رو خيلى دوست دارم مخصوصا وقتى تو مونسم باشى اون روزى كه هيچكى نيست دور و برم تو رو جون مادرت قسم، باشى اگه قسمتم نشه حرم بيام يه سلام عرض مى كنم از دور آقا لحظه هاى آخرم منتظرم مثل سلمانىِ نيشابور آقا من با هيچى مثل رفت و آمد از صحن سقاخونه حظ نمى كنم يه دقيقه موندن تو حرم و باهمه دنيا عوض نمى كنم حرمت اينقده جاى خوب داره كه يه گوشه ى مشخص ندارم وقتى فكر و ذكر من امام رضاست ديگه فرصت واسه هيچكس ندارم همه لحظه هايى كه از عمر من توى اين حرم گذشتُ دوست دارم كفشامم فهميدن از بس اومدم خيلى كفشدارى هشتُ دوست دارم @raziolhossein
مستحقم بده در راه خدا آقاجان آمدم باز به امید شما آقاجان دست تنگم به امید کرمت آمده ام رحم کن بر منِ افتاده ز پا آقاجان اهل ایرانم و همسایه چشمان شما حقِ آب و گل ما هست به جا آقاجان ؟ فقط این جاست که رویم به گدایی باز است داده ای بس که خودت رو به گدا آقاجان گره آخرتم دست تو را می بوسد مکن آن روز فراموش مرا آقاجان سر سال است و من خرجی خود میخواهم بعد دو ماه غم و اشک و عزا آقاجان من به این آب و هوا انس گرفتم اما چه کنم با هوس کرببلا آقاجان ** کودکی من از این صحن به آن صحن گذشت مثل پروانه در باد رها آقاجان با همان لهجه پاک پدری میگویم قربون کفترای صحن رضا...آقاجان @raziolhossein
اگر چه غرق گناهم اگر خطادارم ولی به رافت تو من امیدهادارم ببین به شانه من کوهی از پشیمانی ست نبین به نامه اعمال خود چها دارم یقین که در حرمت پا نمی نهم به زمین که من ز بال ملک فرش زیر پا‌ دارم هنوز مورد لطف و عنایتت هستم هنوز در حرم تو برو بیا دارم مریز آبرویم را تو ای امام رئوف که گفته ام به همه من امام رضا دارم اگر گهی ز درت میروم ز بی خردیست وگرنه من به جز از کوی تو کجا دارم؟؟ ز بی محبتیم نیست گر دلت شکنم!! نه اینکه دوست ندارم تورا، چرا دارم! مرا ز نوکری کوی خود مکن محروم که از غلامی تو دارم آنچه را دارم اگر که از تو نگیرم بگیرم از چه کسی منی که حاجت رفتن به کربلا دارم همیشه مهر تو بامن چنان نموده شها که بی خیال ز خوفم فقط رجا دارم عنایتی تو به این عبد بی نشانت کن چو آهویت سگ خود را بیا ضمانت کن @raziolhossein
طوس از نفس تو باغ رضوان شد هر جا که قدم زدی گل افشان شد از صبح ازل به شوق دیدارت خورشید ، مسافر خراسان شد منظومه ی شمسی آستین افشاند خاک قدمت ستاره باران شد تا بوسه زند به پای هر زاير در صحن تو جبرییل دربان شد صحن تو به عرش می زند پهلو ایوان طلات مشرق جان شد جاروکش آستان قدس تو تاج سر اهل علم و عرفان شد هرگز نشنیده ام کسی جز تو در غربت ، ضامن غریبان شد آرام گرفت در کنار تو چون زلف تو هر دلی پریشان شد از «سلسلة الذهب» دلم فهمید عشق به تو از شروط ایمان شد سلمانی پیر شهر نیشابور هر خواسته داشت از شما آن شد دستی که دخیل برضریحت بست هر درد که داشت زود درمان شد یا حضرت ثامن الحجج ، مولا ایران ز تو بود اگر که ایران شد مهمانی و میزبان نواز آری با لطف تو رزق ما فراوان شد در خاطره اش همیشه می ماند هر کس که به سفره ی تو مهمان شد هر زخم به مرهم تو شد ترمیم هر سخت به دست مهرت آسان شد هرگاه به کشورم شکست افتاد با لطف تا کارها به سامان شد در باغ تو زاغ با امید آمد با یک نفست هزار دستان شد خوشبخت کسی که در تمام عمر بر عشق تو پایبست پیمان شد آقایی او «کمیل» ، تضمین است هر کس که گدای کوی سلطان شد @raziolhossein
منِ ناقابل و این لطفِ فراوان نه عجب سائلِ خسته و آقاییِ سلطان نه عجب من درِ خانۀ اربابِ کرم آمده ام دادنِ مُلک دو دنیا به گدایان نه عجب حاجتم نیست بمن مُلک و مَلک بخشیدن لیک لبخند تو ای شاه خراسان نه عجب زندگی را بتو مدیونم و خود میدانم بندگی خواستن از درگه سلطان نه عجب با رضا حرفِ دلم، جان جواد این جمله است: سر بپای تو چو آهوی گریزان نه عجب دیدنِ گنبد و گلدسته چه زیباست، ولی دیدن روی تو ای خسرو خوبان نه عجب بگذارید که کلبِ درِ این خانه شوم سگ اصحابِ بهشتی شدن اینسان نه عجب از تو و جدِّ تو و مادر تو نیست بعید حرفِ مِنّا شدنم با تو، چو سلمان نه عجب هم‌نشینیِ سحر با تو چه حالی دارد روضه خوانِ تو شوم با دلِ سوزان نه عجب بدنِ بی سرِ ارباب اگر بی کفن است بر سرِ نیزه رود قاری قرآن نه عجب چه بگویم ز غمِ عمَّتیَ المَضروبَه این که در شام شود جزوِ اسیران نه عجب آن که در کوفه به زندان بلا می افتد با سه ساله برود گوشۀ ویران نه عجب @raziolhossein
من کیستم گدای گدایان این درم گر پا نهم به جای دگر خاک بر سرم روزی اگر بناست از این در جدا شوم از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم محتاج دام و شیفته ی دانه ی توام هر چند در حریم تو کم از کبوترم زوار عارفند به حقّ تو یا رضا ای وای من که از همه بی معرفت ترم بر پادشاهی دو جهان ناز می کنم از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم مهر تو گشت شیره ی جان و روان روح از لحظه ای که شیر به من داد مادرم فیض زیارت تو و آلوده ای چو من گر لطف تو نبود نمی گشت باورم هر کس که دشمن است تو را دشمنش منم حتّی اگر بود پدرم یا برادرم از صدق و پاکی پدر و مادرم بود گر عاشق پیمبر و آل پیمبرم یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ خیزد رضا رضا ز نفس های آخرم پای مرا ببند که پابند خود کنی دست مرا بگیر که مسکین این درم من «میثمم» که با همه بیدست و پائیم جز دار عشق تو نبود دار دیگرم @Raziolhossein
سلام گرم مرا چون ز راه دور شنیدی کـرم نمـودی و بهـر زیارتت طلبیدی برای آنکه گل از اشک دیده بر تو بیارم دل مـرا تـو شکستی، غم مرا تو خریدی بـه نـامه سیه‌ام لحظه‌ای نگاه نکـردی مـرا صـدا زدی و پـرده مـرا ندریـدی چگونه راه به من دادی ای رئوف رئوفان مگـر سیـاهی پـرونده مـرا تو ندیدی در آستان تو من روی آورم به چه رویی که من چو خار سیه رویم و تو یاس سفیدی نیاز بـر کـه بیارم؟- تو حاجتی تو نیازی امید بـر کـه ببندم- تو آرزو تـو امیدی چـه رازهای نهانی که بود در دل تنگم نگفتـه بـودم و دیدم تمام را تو شنیدی به حیرتم که نکرد این همه گنه ز تو دورم من از تو هر چه بریدم، تو از کرم نبریدی چه می‌شود گره از کار «میثمت» بگشایی مگـر نـه قفـل مهمـات را فقط تو کلیدی @raziolhossein
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به نا امیدی از این در نمیروم هرگز اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید که خاک پای شما را به چشم تر بزنم بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم اگرچه خارم و نسبت بگل ندارم باز خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد معاشران بخدا تاج گل بسر بزنم من آشنای همین درگهم ، خدا نکند که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم صفای تربیت باغبان ، حرامم باد که در مجاورت گل دم از سفر بزنم اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست مراد و قبله ام اینجا مدینه ام اینحاست @raziolhossein
شاهی که حق اورا به جز رافت ندادَش شد باب حاجات همه باب المرادش اینجا گناهان را همه بخشوده گیرند دیگر چه فرقی می کند کم یا زیادش از رحمت این شاه هرکس گشته مایوس باید که بنویسند حکم ارتدادش جور دگر اورا پذیرایی نماید وارد شود هرکس که از باب الجوادش با او هم اینکه شیعه آباد است دنیاش هم اینکه تضمین میشود یوم المعادش برگو محبش را امام مهربانش در روز محشر میرسد حتما به دادش از خوف ما بیشتر رجا داریم محشر چون ضامنی همچون رضا داریم محشر @raziolhossein