eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باید از جلوۀ او عرش منوّر باشد هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو! می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد زینب دوّم گل­خانۀ زهرا شده‌ای چه قشنگ است!که زینب دو برابر باشد پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد «امّ‌کلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که دختری شاهد افتادن مادر باشد خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی! آتش خیمه هم از آتش آن در باشد تو چه‌دیدی؟چه‌شنیدی؟چه‌کشیدی؟آن‌روز بدنی بی‌سر و یک نیزه که با سر باشد اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو! شعله‌ای گشته که بر سینۀ دفتر باشد بی‌سبب نیست که عمرت به درازا نکشید وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد @raziolhossein
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم @raziolhossein
از آنجا که خدا می خواست شأن تو نهان باشد مسجل می شود گنجینه باید بی نشان باشد کشیده آستین از دست دنیا خادمت آری کشانده خویش را تا که غلام آستان باشد علی در باز خواهد کرد و زهرا راه خواهد داد اگر نام‌شریفت پشت در ورد زبان باشد چه می خواهد مقاماتت ز جان عقل ما وقتی فقط یک گوشه از خاک تو نامش آسمان باشد سگ‌کوی شما هم عار می داند اگر جایی گذارش از گذرگاه فلان ابن فلان باشد عنان از خشم حیدر می درد آوردن نامش چگونه قاتل انسیه پایش در میان باشد!!! . به ظاهر آستین اما جگر در زیر دندان بود مهار گریه دشوار است اگر مادر جوان باشد . تو عفت را میان همهمه تعبیر خواهی کرد حریفت گر چه یک نا اهل هرزه چون سنان باشد تو را ای آفتاب در حجاب آشفته کی دیدیم؟ تو را که سایه ات دلگرمی یک کاروان باشد تو بر می خیزی از جا حین‌ گریه خطبه می خوانی اگر حتی برادر زیر چوب خیزران باشد سلیمانت به نی رفته است اما تاب می آری اگر چه خاتمش در دست های ساربان باشد به کوه عصمتت سوگند این دنیاست مملوکت اگر حتی خرابه آخر این داستان باشد @raziolhossein
خدا خلقت نموده آيه آيه كوثري ديگر همينكه داده بر زهرا دوباره دختري ديگر خديجه آمده يا فاطمه بنت اسد دنيا تمامأ مادرش بود و تمامأ حيدري ديگر چه ارثي برده از مادر بلاغت در سخن دارد به گوش آمد صداي مرتضي از حنجري ديگر فداي ام كلثومم غلامم خادمين اش را ملائك آستان بوس اش نخواهد نوكري ديگر به نام او گره خورده غم و مظلومي و غربت زده كل وجودش را به نام خواهري ديگر كنار اصلأ نيامد با غم داغ برادرها به پا كرده است اين ام البكا هم محشري ديگر نشد خم قامت اش جز لحظه ي بوسيدن حنجر همان جائي كه او شد روبرو با پيكري ديگر دلش ميخواست بر شانه بچسباند سرش را حيف ندارد پيكر پامال مركب ها سري ديگر... @raziolhossein
مثل  مزار  فاطمه  قدرش نهان است توصیف شأنش فوق توضیح و بیان است خود را دخیل  رشته های  چادرش كن او عمه مظلومه صاحب‌زمان است
مثل  مزار  فاطمه  قدرش نهان است توصیف شأنش فوق توضیح و بیان است خود را دخیل  رشته های  چادرش كن او عمه مظلومه صاحب‌زمان است @raziolhossein
تفسیر بی پایان کوثر ام کلثوم تصویر ناپیدای مادر ام کلثوم نور خدا را دیده ام در ام کلثوم اول بگو زهرا و آخر ام کلثوم مثل صدف در آب که گوهر پسند است حجب و حیایت بیشتر حیدر پسند است در یاعلی یافاطمه یارب عیان است مستور هستی در دعا، مطلب عیان است نور قنوتت در نماز شب عیان است در بارگاه قدسی ات زینب عیان است باید که چشم دشمن تو کور می شد روزی به نام نامی ات منظور می شد قرب تو را اشک سحر آورده بالا آه غمت را میخ در آورده بالا دیدی حسن، خون جگر آورده بالا با دست لرزانش سپر آورده بالا گرچه تو با این روضه ها خوب آشنایی در اصل، دلخون شهید کربلایی ای کاش که نذر رباب انجام می شد وحشی ترین خورشید صحرا رام می شد حالا مگر شش ماهه اش آرام می شد باب الحوائج بود و وقف عام می شد دلبستگی مادرش را می گرفتی وقتی علی اصغرش را می گرفتی باریدی و باریدی و باران نیامد سقا که رفته بود از میدان نیامد از خیمه رفت اصغر ولی عطشان نیامد برگشتنش بر هیچ کس آسان نیامد آمد حرم ارباب ما، اما چگونه؟ بین عبا پیچیده بود او را چگونه؟ از دور دیدی که سواری بر زمین خورد آنکه پس از داغ علی اکبر زمین خورد در زیر تیغ و نیزه ها با سر، زمین خورد در ازدحام و خندهء لشکر، زمین خورد عصر عجیبی بود در گودال رفتی خوردی زمین با زینب و از حال رفتی تصویری از نیلوفرت را می کشیدند ازحال رفتی، معجرت را می کشیدند بعضی تو، بعضی خواهرت را می کشیدند در کوچه و بازار شام....اصلاً بماند! بگذار شعرم ناتمام اصلاً بماند @raziolhossein
آه زینب باز هم باید عزاداری کند ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟ آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع رفتی و من همچنان با کوه غم ها مانده ام ای عصای دست زینب ، دست تنها مانده ام محرم اسرار من ، دار و ندارم ، خواهرم با که بعد از تو کنم گریه برای مادرم ؟ شاهد خون گریه ی مسمار آن در الوداع میزبان آخرین افطار حیدر الوداع ای دل ِ از دست این دنیا پریشان الوداع شاهد پیری ِ آنی ِ حسن جان الوداع آه پاره معجر شام غریبان الوداع بی برادر مانده در بر و بیابان الوداع من خبر دارم چه آمد بی حسینم بر سرت من خبر دارم چه کرده کعب نی با پیکرت آه خواهر حرمت ما بی برادر ها شکست پیش سرهایی که شد نیزه نشین،  سرها شکست در بنی هاشم کسی جز ما اسارت دیده بود ؟ در بنی هاشم کسی چون ما جسارت دیده بود ؟ خواهرم ما دو علی را دست بسته دیده ایم هیجده دسته گل ِ در خون نشسته دیده ایم ما دو تا را که ندیده بود حتی آفتاب همسفر با حرمله کردند آن هم بی نقاب ای بمیرد حرمله از عمر سیرت کرده است دوری شش ماهه ، این شش ماهه پیرت کرده است شیر دخت ِ شیر یزدان شد غرورت پایمال ای زبان آن اراذل های شام و کوفه لال ! مُردم و زنده شدم آن لحظه که شمر لعین زد سر دروازه ی ساعات رویت را زمین ای بهاری که شدی رنگ زمستان الوداع ای شنیده طعنه ها در بزم مستان الوداع پا به پای من کشیدی ، درد پشت درد آه نان خیراتی غرورت را به جوش آورد آه @raziolhossein
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است غمش آنقدر بزرگ است که یک روضه ی آن  مثنوی گر بشود دفتر هفتاد من است شیر دل می شود آن مرد که فرزند علی است دختر فاطمه هر کس بشود شیر زن است زینب دیگری از کرببلا رفت به شام دختر دیگر زهراست که دور از وطن است کربلا دید زنی را که قد افراشت و شد مرثیه خوان حسینی که بدون کفن است خیمه می سوزد و او حال عجیبی دارد شاهد آتش در ، باخبر از سوختن است شام بازار بدی دارد و گرز سخنش هرکجا حرف کنیز آمده دندان شکن است @raziolhossein
دیار عشق و جنون پر ز آه مظلوم است روایت غمشان صد کتاب منظوم است هر آنچه کرببلا بر سر حسین آورد حکایت دل پر خون ام کلثوم است شریعه بسته شد و آب شد دگر نایاب علی اصغر شش ماه از چه محکوم است یکی فتاده به هامون ز خاک و خون غلطان یکی اسیر و پریشان، ز یار محروم است اگر چه زینب ثانی بود ولی او هم همیشه در کنف ضل چهار معصوم است نصیب زینب و تو شد فراغ و خون جگری گواه صبر شما ذات حی قیوم است تو دخت شیر خدایی تو شیر زن هستی عناد با اسد اله چقدر مرسوم است تو خطبه خواندی اگر در رثای مظلومان کلام نافذ تو هم به گریه مختوم است به شام و کوفه اسیران حقیر گردیدند چقدر شام بلا نامبارک و شوم است کسی که نسبت پیوند با حرامی داد نفاق و دشمنی او همیشه معلوم است نگشته بوته خاری هنوز لایق گل نصیب هرزه فقط میوه های زقوم است تو و سکینه به باب الصغیر سوریه اید مزارتان حرم دوفقید مغموم است تو عین صبر جمیلی تو زین اب هستی که حسرت تو فقط بوسه ای ز حلقوم است @raziolhossein
ياد تو ای تجّلی توحيد عطرناب حضور آورده نام پُرشورت ای خدا آئين بردلم شوق و شورآورده *ای كه ازسّرعشق آگاهی* *نوری ازطورعصمت اللّهی* اي كه آئينه ات پُراز نوراست آينه دارپنج معصومی دختر ماهِ ماه وخورشيدي خواهرزينب ،ام كلثومی *گوهربحر بوترابی تو* *آفتابی ودرحجابی تو* قدر تو اوج تاخدادارد گرچـه مجهول مانده شوكت تو می خروشد به روز رستاخيز چشمه ی افتخار وعزّت تو *مثل رنگين كمان خورشيدی* *چشمه چشمه زُلال توحيدی* همچو زينب درآستان شرف دختر بانوی عفافی تو مُحرم كعبه ی حيا شده ای دور اين كعبه درطوافی تو *سعی و زمزم حريم ايمانت* *هاجروساره مات وحيرانت* افترايی كه بسته اند به تو جز دروغی به سير خلقت نيست هرچه تاريخ را ورق زده ام نـور را نسبتی به ظلمت نيست *آن كه درحق توجفامی كرد* *كاش ازفاطمه حيا مي كرد* فصل فصل  بهار زندگی ات حاكی ازغُربت و غم و درداست مثل زينب كه مادرغم هاست اشك توگرم وآه توسرداست *ای رسيده به عرش آوايت* *بانوی غم ، فدای غم هايت* درمدينه كنار قبر رسول شاهدمـاجرای خانه شدی همچولاله به موج آتش ودود داغدار گُل وجوانه شدی *آن كه غم در زمانه ديدتویی* *خواهرمحسن شهيد تویی* چه شبي بودآن شب دردی كه تو را درد و داغ افسردند همره داغ مادرت ماندی جسم او را به نيمه شب بردند *آسمان رفت و بر زمين چه گذشت* *برتوو زينب حزين چه گذشت* اف برآن مردمی كه ازغفلت سنگ برنخل پُرشكوفه زدند درشب قدر قدرنشناسان تيغ كين برعلي به كوفه زدند *تابه گوش توقدقتُل آمد* *ناله ی تو برون ز دل آمد* درمدينه چگونه پرپرديد چشم توياس باغ حيدر را ديدی ای پاره ی وجود علی پاره هاي دل برادر را *باز چشم توخون نگرشده بود* *دلت ازپيش پاره ترشده بود* آه بانو ببخش شعرم باز چه سفرنامه ی غمی شده است سخن ازكعبه ی وجودآمد آه چشمم چه زمزمی شده است *دل غمگين وچشم خون پالا* *برده دل رابه سوي كرب وبلا* كربلابود و صحنه ی ايثار روز عاشوربود وغوغا بود لحظه ی غرق شور رستاخيز ملكوت عروج گل ها بود *دامن آسمان زخون ترشد* *همه گل های باغ پرپر شد* آه وقتی به قتلگاه گُل شاهدجسم بی سرش بودی همره زينب و رباب آن جا توتسّلای دخترش بودی *بين دردو مصيبت واحساس* *تازيانه چه كردبا گل ياس* ای كه باخطبه ای شرار انگيز كوفه وشام را تكان دادی با كلامی به روشنایی نور راه توحيد را نشان دادی *گاه برنی نگاه مي كردی* *آسمان را پُر آه می كردی* بعداز آن درمدينه وهمه جا ازحسين غريب می گفتی ياد قرآن بر سر نيزه ذكرشيب الخظيب می گفتی *كم نشدلحظه ای غم ومحنت* *شمع گشتی وآب شدبدنت* بعد كرب وبلا به گلشن وحی بی گل و بی جوانه ماندی تو عاقبت از فراق جان دادی رفتی و جاودانه ماندی تو *بی خزان مانده تا ابد باغت* *سوخت جـان «وفایی»از داغت* @raziolhossein
اگـر چه حـال و هـوایـم ز اشـک معـلوم است خدا گواست که شیعه همیشه مظلوم است بـه صـبـح و شـام بـگـویـیـم یـکـصـدو ده بـار عـدوی حـضـرت حـیدر به مرگ محکوم است زدیــم فــالــی و قــرعــه بــه نـام او افــتــاد دوبــاره کـار دل مـا بـه دسـت خـانـوم است ثــنــا و حــمـد و سـتـایـش نـثـار بــانــویــی که درشکوه وبزرگی ست گرچه مغموم است الا کـه بــنــده نـوازیــت ارثــی از مــولاســت همیشه عـادت تـو مـرحـمت به محروم است تـویـی سـتـاره دوم به آســمــان عـلـی بـدون مِـهـر تـو هـر دل ز نـور مـحروم است بـه شـام و کـوفـه تـاریک خطبه خواندن تو تـمـامـی از جـلـوات امـام مـعـصـوم است کـسـی کـه نـسـبت پیوند گل به خار دهد سـزای ایـن عـمـلـش مـیـوه هـای زقّوم است رواسـت شـیـعـه بـرایـت حـسینیه سازد فدای نام تو بانو که ام کلثوم است چه می شودکه قبول ازظفرکنی این شعر صله زدست کریمان همیشه مرسوم است @raziolhossein