#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#رباعی
از صورت چون ماه پيمبر خواندند
از هيبت و اقتدار حيدر خواندند
شد جلوهٔ احمد و على، آینهای
آن آينه را علیِّ اکبر خواندند
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
آسمان باز پر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چونكه اربابمان پدر شده است
آمد از راه قرص ماه حسين
دومين حيدر سپاه حسين
خلق و خويش پيمبرى ديگر
على اكبر نه،حيدرى ديگر
پهلوان دلاورى ديگر
تو بگو شير لشكرى ديگر
هست پيغمبرى سراپايش
به عمو رفته قدوبالايش
چهره اش ماه آسمان حرم
سايه اش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
مثل عباس سايه ی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
آمد از هر نظر على باشد
از همه بيشتر على باشد
بازهم يك نفر على باشد
چقدر اين پسر على باشد!
مثل حيدر قويست او عزمش
چند بيتى بگويم از رزمش
بين گرد و غبار مى آيد
روى مركب سوار مى آيد
پسر ذوالفقار مى آيد
حيدر روزگار مى آيد
عشق مى ريزد از سر و رويش
ذوالفقار است تيغ ابرويش
پاش تا در ركاب مى افتد
دشت در پيچ و تاب مى افتد
سر ز تن بى حساب مى افتد
به تلاطم عقاب مى افتد
بهت در چشمهاى اين دشت است
بسكه در حال رفت و برگشت است
خوب فهميده رزم فن دارد
هنر جنگ تن به تن دارد
فن از روبرو زدن دارد
اين شگرد از عمو حسن دارد
آى لشكر ببين جوان اين است
پسر شير نهروان اين است
خشم او تيغ و نيزه وشدير است
هرنگاهش دو قبضه شمشير است
چقدر رزم او نفسگير است
نوه ی شير غالبا شير است
تيغ مى زد همين كه از چپ و راست
ازحرم بانگ ياعلى برخاست
رزم با اين جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهان ها زبان گره خورده
ابرويش آنچنان گره خورده
كه همه ياد حيدر افتادند
ياد آن روز خيبر افتادند
رعد و برق است يا كه طوفان است
كه دقيقا ميان ميدان است
يا جوان حرم رجز خوان است
روى لب هاى عمه ها جان است
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مى زند لبخند
مى رود دشت را به هم بزند
وسط معركه علم بزند
خواست تا حرف مى روم بزند
ديد بايد كمى قدم بزند
پيش چشم پدر جوان مى رفت
داشت ازجسم شاه جان مى رفت
رفت در نيزه زارها افتاد
بين گرد و غبارها افتاد
زير پاى سوارها افتاد
وسط نيزه دارها افتاد
پاى نيزه به پيكرش وا شد
به زمين خورد اربااربا شد
#علی_زمانیان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
خدا را جلوه ی دیگر مبارک
یم توحید را گوهر مبارک
سپهر نور را اختر مبارک
علی بر آل پیغمبر مبارک
کند دل دم به دم یاد محمّد
که شد تکرار میلاد محمّد
خرد را رهبری آگاه دادند
جوانان را چراغ راه دادند
سپهر معرفت را ماه دادند
ولایت را ولی الله دادند
ولی الله ولی در بر گرفته
محمّد یا علی در بر گرفته
سپهر عصمت و تقوی قمر زاد
عروس حضرت زهرا پسر زاد
به خَلق و خُلق و خو پیغامبر زاد
که خیر الخلق را خیر البشر زاد
شگفتا باز احمد آفریدند
محمّد را محمّد آفریدند
سراپا نخله ی طور است این طفل
همه نورٌ علی نور است این طفل
تمام شور عاشور است این طفل
بگو قرآن منشور است این طفل
کلام یوسف زهرا گواهی است
که او ممسوس در ذات الهی است
تماشایش ز زهرا می برد دل
تجلاّیش زبابا می برد دل
نه او تنها زلیلا می برد دل
زاهل البیت یکجا می برد دل
حسین بن علی را نور عین است
علی آری علیّ بن الحسین است
دعای نور در مرآت رویش
نوای وحی در خون گلویش
حدیث عشق بابا گفتگویش
نگاه حضرت عبّاس سویش
امامت از جمالش در تجلاّست
نگاهش گه به زینب گه به لیلاست
دو چشمش چشم حقّ بین پیمبر
دو ابرو ذوالفقار شیر داور
دو بازو بازوی عبّاس و حیدر
دو لعل لب نه، دو یاقوت احمر
از او بیت ولایت گشته گلشن
حسین بن علی چشم تو روشن
سیادت بنده ی او بنده ی او
شهادت زنده ی او زنده ی او
شرف، ایمان، ادب، پاینده ی او
پیام کربلا در خنده ی او
چه گویم هر چه گویم بهتر است این
تعالی الله علیّ اکبر است این
دلش دریای ایمان حسین است
درون پیکرش جان حسین است
جمالش عید قربان حسین است
ببوسیدش که قرآن حسین است
به خاکش دل به پایش جان فشانید
به چشم و ابرویش قرآن بخوانید
سلام الله بر ماه جمالش
صفات الله در خلق و خصالش
جلال الله زهی قدر و جلالش
ولی الله بینای کمالش
رخش نادیده شمع محفل ماست
زیارتنامه اش لوح دل ماست
سلام از مات ای روح معانی
علی اکبر رسول اللهِ ثانی
نبوّت را کتاب آسمانی
ولایت را فروغ جاودانی
علی، زهرا، پیمبر، بر تو نازد
پدر تا صبح محشر بر تو نازد
تو حقّ را از ازل در خویش دیدی
تو در قلب پدر شور آفریدی
تو دل از هر چه جز جانان بریدی
تو بانگ ارجعی را می شنیدی
به پاس حقّ مقاوم ایستادی
به «میثم» نه به عالم درس دادی
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
فروغ چهره خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست
به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر از همه کس، در جهان شباهت توست
از این شباهت بیحد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست
ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود
ز حُجب فاطمه، یک سایه هم به طلعت توست
ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانهای به سراپای سرو قامت توست
به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بود که درین خاکدان، قامت توست
نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست...
عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بیشمار خصلت توست
#حبیب_الله_چایچیان #حسان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
خيمه زد قافله ی شوق به صحراى دلم
شعر شد همنفس شور هم آواى دلم
جرعه جرعه مىجان ريخت به ميناى دلم
كائنات آمده امشب به تماشاى دلم
بسكه شاد است سر از پا نشناسد تا صبح
كرده امضا سند آينه دارى با صبح
آسمان سفره ی لبخند و شكوفايى شد
يك مدينه طپش و مستى و شيدايى شد
كوچه ی سبز بنى هاشم، رؤيايى شد
عقل عاشق شد و مجنون شد و ليلايى شد
گلپسر كرد خداوند عنايت به حسين
قدسيان گفتند تبريك ولادت به حسين
چه خبر بود مگر عرش به شور آمده بود
خانه ی وحى طربخانه نور آمده بود
فرصت سرخوشى و سور و سرور آمده بود
ادب و غيرت و ايثار و شعور آمده بود
نبوى سيرت و صورت علوى خوى و صفات
به گل روى على اكبر ليلا صلوات
پسر خون خدا جلوه ی تصوير على
نفسش دارد هر آينه تأثير على
نعره ی حيدرىاش صولت تكبير على
برق شمشيرش از شعله ی شمشير على
كربلا شيفته ی نبض قدمهايش بود
شرح قانون حيات از (اَوَلَسْنا)يش بود
هر طرف عطر نفسهاى پيمبر آمد
آيه ی ديگرى از سوره كوثر آمد
مرد شير افكنى از تيره ی حيدر آمد
على اكبر على اكبر على اكبر آمد
در شب يازدهم ماه تمام آمده است
نه فلك پيش قدومش به قيام آمده است
آمده تا گل گلزار شهادت باشد
جرعه نوش مى سرشار شهادت باشد
نقد جان داده خريدار شهادت باشد
غرق خون گرمى بازار شهادت باشد
روى او را كه پدر ديد در آئينه ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
والا علی اکبر
زیبا علی٬ غوغا علی٬ رعنا علی اکبر
باد موافق را
با گیسویش انداخته از پا علی اکبر
اصلاً به جای زلف
پیچیده دور سر شب احیا علی اکبر
با تیغ ابرویش
جمعِ عدو را میکند مِنها علی اکبر
یا مظهر الوالی
یا مصطفی، یا مرتضی و یا علی اکبر
تکثیر شد حیدر
اینجا علی آنجا علی هرجا علی اکبر
اعلان ختم جنگ؛
می شد اگر می تاخت با سقا علی اکبر
پس خُلقاً و خَلقاً
پیغمبری گویاست پس گو...یا علی اکبر
الدَّهرُ یومان است؛
امروز علیِ اصغر و فردا علی اکبر
بابا ز دنیا و
می بُرد هرلحظه دل از بابا علی اکبر
بعد از تو بابا گفت
ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر
این آخر روضه ست
مثل علی اصغر شده حالا علی اکبر
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
شاه امروز آفریده شاهکار دیگری
احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری
لشکر ارباب میگیرد وقار دیگری
مرتضی باید بسازد ذوالفقار دیگری
بیشتر امشب شب خوشحالی سقا شده
چونکه حالا یک نفر مثل خودش پیدا شده
او برای زینب کبری رکاب آورده است
عمه زینب هم برای او نقاب آورده است
هدیه ای را هم برایش بوتراب آورده است
مرکبی در شان پیغمبر....عقاب آورده است
نیست جایی خوش قدو بالاتر از این آینه
ام لیلا تکیه زد بر جایگاه آمنه
از فراز خانه اش نور کرامت می گذشت
قدر او که هیچ قدش از قیامت می گذشت
غرق در ذات خدا بود از علامت می گذشت
شیر دارد بی امان با شیر بازی می کند
تا که اکبر با عمو شمشیر بازی می کند
پهن کرد از دست خود بر خواهرش سجاده ای
بعد پیغمبر به او دل داده هر دل داده ای
ای فقیران سفره دارد ، سفرۀ آماده ای
اوست آقا زاده ام آن هم چه آقا زاده ای
در مقام او جهانی بانگِ یا هو می زند
وقت مدحش ناصرالدین شاه زانو می زند
وقت معراجش رسول و وقت خیبر مرتضی
بین خانه چون پیمبر ؛ بین لشکر مرتضی
سر ، رسول الله هست و هست پیکر مرتضی
نیمی از پیکر نبی و نیم دیگر مرتضی
دست هایش چون که بر هم سخت محکم می شود
باز هم عید غدیر خم مجسم می شود
مثل مادر آسمان ها را تماشا میکند
آسمان در گیسویش خورشید پیدا می کند
کیست این آقا که ما را نیز آقا می کند
خواهر کوچکترش هم کار زهرا می کند
صاحب بالاترین عنوان و منصب می شود
شانه ی او تکیه گاه عمه زینب می شود
کعبه از شش گوشۀ ارباب کم می آورد
نام او افلاک را زیر قدم می آورد
صحبت از شش گوشه شد ؛حرفی که غم می آورد
باز هم دارد مرا سمت حرم می آورد
هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام
هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام
مرهمی بعد از تو بر داغ پدر پیدا نشد
خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد
خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد
آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد
داد زد بابای پیرت ، آه زینب ، اکبرم..
ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم
#مجید_تال
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
در آن وادی که میخوانند اهل آسمان از تو
به جانش لرزه میافتد اگر گوید زبان از تو
رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛
زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو
به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد
گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو
شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی
عجب اوجی که جا ماندهست هر چه کهکشان از تو
منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت
بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو
جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را
بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو
به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه ماندهست
که صحبت میکند انگار بانگ هر اذان از تو
خدا عباس را همرزم تو کرد و به این ترتیب
میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو
چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم
تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟
"طریق عجز میپویم؛ نمیدانم چه میگویم؟"
همان بهتر که میگویند اهل آسمان از تو
تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
#حامد_تجری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
قُنداقه را حسین گرفت و نگاه کرد
اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد
با خنده ی پیمبری اش از همان نخست
حال حسین را علی اش رو به راه کرد
هرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذر
در باب احتجاج خودش اشتباه کرد
هرکس که بی وضو بغلش کرد بی گمان
مانند لمس کردن قرآن گناه کرد
با یک نگاه دشمن خود را در اوج رزم
هر قدْر کوه بود مُبَدَل به کاه کرد
مردان جنگجوی عرب را بدون جنگ
پلکی به هم رسانده و خلع سلاح کرد
قبل از ورود شمر به گودال در وداع
روز حسین را علی اکبر سیاه کرد
برگشت با بهانه ی لب تشنگی ولی
در اصل شاهزاده تَرَحُم به شاه کرد
برگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنین
یک دشت را برای تنش بارگاه کرد
*
تو آمدی علی بشود حاصل حسین
باشد سه جور آینه در منزل حسین
تلفیقی از نبوت محض وامامتی
ای شامل پیمبر و ای شامل حسین
آن سان که خلق گشت حسین از گِل علی
آمد پدید با تو علی از گِل حسین
تو آمدی که نام تو مشکل گشا شود
عشق به تو ولی بشود مشکل حسین
از بس که دوست داشت تورا٬ در مقام عشق
جان تو گشت هدیه ی ناقابل حسین
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست
آنجا که پیکر تو شود ساحل حسین
قدِّ تو را وموی تو را و رخ تورا
هرکس که دید گفت امان از دل حسین
با هر تبسمت٬ نفست٬ راه رفتنت
قبل از سنان خودت شده ای قاتل حسین
بالای پیکر تو خودش را بروز داد
در های های گریه غم کامل حسین
از خیمه تا کنار تن قطعه قطعه ات
قدّش خمیده گشت در این فاصله حسین
بعد از تو خاک بر سر دنیا که می رود
بر روی نیزه ها سر یک قافله حسین
بعد از تو روبرو بشود تا صلات ظهر
با شمر وخولی و انس و حرمله حسین
*
برای گفتن از تو سخن نمی ماند
که روضه ات به دل انجمن نمی ماند
چه کرده است به اعضای دَرهَمَت شمشیر
که بر سیاهی زلفت شکن نمی ماند
علی نماند اگر از حسین٬ قاسم هم
به احتمال قوی از حسن نمی ماند
چنان میان تن دشت ارباً اربایی
که بر تنت اثر پیرهن نمی ماند
برای روضه شناسان اشاره ای کافی ست
تن تو آه میان کفن نمی ماند
مؤذنی که بگوید علی ولی الله
مُسَلَم است برایش دهن نمی ماند
میان این همه شمشیر ونیزه معلوم است
که عضو سالمی از این بدن نمی ماند
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#رباعی
این شعر ، سرود عالم بالا شد
تبریک ، حسین بن علی بابا شد
همنام علی ، شبه محمد یعنی
میلاد علی اکبر لیلا شد
#محمود_ژولیده
...
عطر تنشان عطر نسیم است انگار
بوی خوش قرآن کریم است انگار
سیمای علیاکبر و پیغمبر
سیبیست که از وسط دو نیم است انگار
#هادی_فردوسی
......
الله عیان به هیبت اکبری اش
بوسید اذان از آن لب کوثری اش
مصداق برای آیه ی اَنفُسَنا ست
با نام علی ، جمال پیغمبری اش
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
باید شنید از دو لبت یاحسین را
باید که دید رویِ تو را با حسین را
از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد
هرشب علی علی شده لالا ، حسین را
با هیچ چیزِ عالم عوض ، نه نمیکند
اربابِ ما شنیدنِ بابا حسین را
هر پنج وعده تا که اذانِ تو میرسد
مبهوت میکند همه حتیٰ حسین را
اینسان که خیره خیره تو را میکند نگاه
باید که دید وقتِ تماشا حسین را
طوری به رویِ دامن زینب نشستهای
گویا گرفته حضرت زهرا حسین را
-
باغ بهشت را گِروِ باده دادهایم
دیوانگانِ حضرتِ ارباب زادهایم
-
روزی که بال میزدم اما پری نبود
روزی که حلقه میزدم اما دری نبود
روزی که باده عربده میزد حریف کو؟
حل میشدم درونِ مِی و ساغری نبود
روزی که در میانِ تمامیِ عقلها
مستانه نعره میزدم و حنجری نبود
روزی که عشق بود و خداوندِ عشق را
غیر از حسین آینهی دیگری نبود
دیدم حسین بود و حسین و حسین هم
وقتی که بود جلوهی بالاتری نبود
میخواستم که دل بسپارم نیافتم
میخواستم که سر بدوانم سری نبود
-
آنروز لطفِ حضرتِ حق حیدری شدیم
ما را صدا زدند و علی اکبری شدیم
-
وقتی که باز میکنی از رُخ نقاب را
بیچاره میکنی زِ پِی ات آفتاب را
انگشت بر لب اند تمامیِ قابها
داری زِ بس که چهرهی ختمی مآب را
جبریل هم گمان کنم اینجا مُردَد است
آورده در حضورِ تو اُمّ الکتاب را
شُکرِ خدا برای گرههای کورِ ما
آوردهای هزار دَمِ مستجاب را
چشم پدر زِ شوق و شعف برق میزند
وقتی سلام میکنی عالیجناب را
میدان برایِ عرضِ ادب سجده میکند
تا دست میکشی سر و یالِ عقاب را
-
تو حیدری که آمده تکرار میشوی
وقت نبرد تیغ علمدار میشوی
-
در خاک میروند تمامِ سوارها
با دیدنِ تو ای نفسِ ذوالفقارها
حتیٰ هنوز بین دلیران زبانزد است
یک صحنه از حضور تو در تار و مارها
تو میزدی به سینهی لشگر ولی چه سود
یک تن نبود دور و برت از فرارها
تیغ تو چرخ میزند و چرخ میزند
صدها هزار دست و سرِ نابکارها
از نازِ ضربِ شصتِ تو بد مست میشود
شمشیر تو که زَهره دَرَد از شکارها
از نازِ ضربِ شصتِ تو تکبیر میکشد
عباس ، وقتِ دیدنِ این کار زارها
نامت حماسهای ست که پیدا نمیشود
هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمیشود
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
ای که بر روشنای چهرهی خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد
چقدر بر بهشت چهرهی خود رنگ و بوی پیامبر داری
هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد مقام تو بود
کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری
باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو
چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری
با لب تشنه بودی و میسوخت در تف کربلا پر جبریل
وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری
از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد
عشق میداند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری
شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح ششگوشه
گوشهچشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری
در مدیح تو از مدایح تو یا علی هر چه بیشتر گفتیم
با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری
#محمدجواد_شرافت
@raziolhossein