eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
557 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی وقته که شب وروز آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم چی میشه از پسِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ  فراقه طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه کوچه پس کوچه ی دل رو به نام تو ریسه بستم و الّا خودت میدونی که ازاین زمونه خستم به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کرده ام حس العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو میزنم ازاین جا بوسه خاک پاک جمکرانو کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو میگیری با ذوالفقارت انتقام ِ کربلا رو   @raziolhossein
کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که برعرشه ی آن بانوی مُلک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت ،که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت که: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت که ای بُشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را. من از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی که ز عزت همه بودند کنیزم، چه بسا سرو قدانی که به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم که مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، کشیشان همه انجیل گشودند، یکی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند که دامادِ نگون بخت به کام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست که در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز کفم رفت همه بود و نبودم، که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، که عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را. چه مبارک شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف که بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا که شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی کرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شکایت دو لب خویش گشودم که: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت کشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را.  من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، که گشود از کرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاکیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریک که هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، که مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را. چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر کرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح کلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت که شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز کف افتاد قرارش، صلوات مـَلک از اوج فـَلک گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش کرد معطـر همه امواج فضا را. ناگهان دید حکیمه که شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسکری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاکیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیکو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حکیمه به سوی حجره نرجس، نگه افکند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را. ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاک حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشکسته ی زینب، شود آن روز که از پرده ی غیبت به در آیم به سوی کعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم که :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را
بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آن جا سفر کرب و بلا را. گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای کرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد “انا المهدی ات” از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا کوه فِراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را. به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو “میثم” که بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را. @raziolhossein
دمی که سیر وجودم الی السما می شد تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد      گمان کنم خبر از یار می رسد امشب که باب فیض الهی به سینه وا می شد به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر نگاه مرحمت دلبری دوا می شد چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم       که بند بند وجودم زهم جدا می شد       کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش       دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد       به هر نسیم که در زلف یار می پیچد       به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد       در این زمانه که مردم همه غریبه شدند       در این سکوت کسی با من آشنا می شد       چه بیقرار دلم میل سامرا کرده       خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده             حریم کوچک سرداب ، عرش اعلا شد       نگار آمد و لبخندها شکوفا شد       سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد       به ریسمان محبت اسیر آقا شد       خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود       ز راه دور رسید و عروس زهرا شد       عروس خانه غریب و امام خانه غریب       چقدر شادی این خانواده زیبا شد       نشسته یک پدری در کنار گهواره       ترنم لب او نغمه های لالا شد           شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت       در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد            همه ذخیره ی حق در میان گهواره است       عصا بدست نگهبان خانه موسی شد        صدا صدای رسول خداست می آید       طنین یارب او مثل پور لیلا شد       ستاره ی سحر خانواده سر زده است       خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است       دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟       خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟       نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر       تمام عمر غم انتظار یعنی چه       بدست باد سحر بوی پیرهن آید       نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟       فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید       به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه       ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم       اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟       کسی که طعم وصالت چشیده می داند       نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟       بگفت سید بحرالعلوم کی دانید       بغل گرفتن قد نگار یعنی چه       دگر برای وصالت بهانه میگیرم       اگر که دیر بیایی زغصه میمیرم             ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم       خوشم اگرچه غریبم ولی تو را دارم       تمام سوز دل من زناله های شماست       ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم       گدایی در این خانه آرزوی من است       زنام توست اگر زره ای بها دارم       الا امیر سحر ای مسافر زهرا       امید وصل ترا بین هر دعا دارم       بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن       که بر جبین عرق شرم از شما دارم       به کام خویش چشیدم غم جدایی را       امید رحمتی از یار آشنا دارم       بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر       که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم       به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست       اگر زبان مناجات با خدا دارم       قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین       هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم       چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی       چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی       رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو       کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو       قسم به خون روی دستمال اشک تو       برای روضه دلم را جسور کردی تو       شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون       ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو       همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا       ز کو چه های مدینه عبور کردی تو       در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین       دل شکسته مادر صبور کردی تو       لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد       زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو       پی سری که به نیزه زدند نامردان       لسان عمه ی خود را شکور کردی تو            میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی       چه گریه ها که کنار تنور کردی تو       تمام حاجتم این است با دلی پر درد       ترا به حق اسیری عمه ات برگرد @raziolhossein
ای نور خداوند مبین در ظلمات وی آن که توئی آل علی را جلوات گفتم به دلم چه هدیه داری امشب گفتا به گُل چهرۀ مهدی صلوات ...... امروز ملک ز آسمان گل ریزد رضوان بهشت از جنان گل ریزد جبریل به شادی دل آل علی در مقدم صاحب الزمان گل ریزد ....... یوسف ز تماشای تو دل باخته است جبریل زحُسنت عَلَم افراخته است نرگس چو نظر کرد به تو دید رخُت از بوسۀ عسکری گُل انداخته است @raziolhossein
یا صاحب الزمان برای آنکه به راه تـو مانده است نگاهش غروب جمعه و عصر سه‌شنبه فرق ندارد @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
  سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین @raziolhossein
لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است دَر مَعرڪہ اَز‌ سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است بے روضہ ے  او حال خوشے نیست... ، اَگَرهـست از حال ‌گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است @raziolhossein
پیش رخ تو ماه هویدا نشود بی چاره کسی که بر تو شیدا نشود از نوکر بد هم که بپرسی گوید ارباب به خوبی تو پیدا نشود @raziolhossein
کنج عزلت گزین و تنها باش بین گمنام هاش پیدا باش پی سیر و سلوک‌ اگر هستی خاک شو محضرش تمنا باش آخرت میوه ی همین دنیاست پس از امروز فکر‌ فردا باش نمک عاشقی به رسوایی ست با جماعت نباش و رسوا باش دست، پیش کسی دراز نکن سائل دست های سقا باش علف هرز هم اگر بودی در زمین حسین زهرا باش گرچه اصلا به تو نیازی نیست پای کار حسین اما باش زیر خنجر به فکر ما بوده ما به فکر گناه...، ما را باش میل داری به روضه ی رضوان هر کجا روضه بود آنجا باش هدف از گریه خنده ی زهراست بی خیال ثواب عقبی باش گریه کن پا به پای طفلی که گریه میکرد با سر باباش گفت حالا که آمدی بابا یا مرا با خودت ببر یا باش به من و روسریم فکر نکن فکر بی معجری زن ها باش @raziolhossein
با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش از داغِ فراقِ کربلا می‌سوزم! @raziolhossein