eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
759 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این محفل ختم رُسل، یا بزم شکر داور است این حلقه ی ذکر علی، یا بعثت پیغمبر است مبعث شب وصف علی، نه جای ذکر دیگر است هرگز نپنداری جدا، جانِ نبی از حیدر است اینگونه از شبهای سال، این لیله المحیا سر است عید رسول الله شد، افضل ز اعیاد خدا ختم رسل شد مصطفی، بهر ولای مرتضا دانی چرا مبعوث شد بهر رسالت مصطفا تا که خدا فرمان دهد او را پیِ امرِ ولا تنها نه در خمّ غدیر، از قبل فرمودش خدا: حیدر ولی اللهی اَش، باشد همه اسرارِ ما دین آسمانی بی ستون باشد به یمنِ مرتضا هر جا که احمد پر کشد، آنجا نظر گاه علیست مافوقِ طاقِ عرشِ حق، خطّ گذرگاه علیست اصلاً برای مصطفی، سرمایه ی پیغمبری در عرش و فرش و برّ و بحر، یکجاست صوت حیدری معراج نه، غارِ حرا نه، نزد قرب داوری صوتِ علی زد حرف اول را، نه صوت دیگری یعنی علی غیر از خدا، بر هر که دارد سروری صوتِ علی، آهنگ زیبای دلِ پیغمبر است با این صدا او آشنا، از ابتدا تا آخر است بعثت حقیقت دارد اما، این حقیقت با علیست قرآن شریعت دارد اما، این شریعت با علیست احمد طریقت دارد اما، این طریقت با علیست دینش هدایت دارد اما، این هدایت با علیست عترت ولایت دارد اما، این ولایت با علیست دانی که سرّ مصطفی در چیست ، هم وِردِ لبش یک روح در دو کالبد، این است اصلِ مطلبش این عید را ذکر علی، بالاتر از هر مطلبی است ما مدحِ مولا را اگر داریم بر لب، از نبی است هر کس که با این ره مخالف باشد از ما اجنبی است ذکر علی، ذکر جوانمردان به هر روز و شبی است این ذکر ، زینت بخشِ مَه رویان به هر لعلِ لبی است ذکرِ سماوات و زمین، حیدر امیر المومنین بعثت همین است و همین، حیدر امیر المومنین احمد به جرم عشقِ او، در جنگ ابرویش شکست زهرا برای یاری اش، در کوچه بازویش شکست اصلا حسن، با ذکر نام او، گُلِ رویش شکست آری حسینش در تهِ گودال، پهلویش شکست با سنگ کوفی حرمتِ زینب زهر سویش شکست ذاتِ پیامِ جاودانِ بعثتِ احمد، علیست قرآن بخوان، جانِ کلامِ خالقِ سرمد علیست @raziolhossein
دل فرشته در اطراف آسمان می رفت به خواب شاه زنان ، سرور زنان می رفت به خواستگاری والا عروس خود زهرا سحر به خطه ایران نظر کنان می رفت خدا ، برای حسین انتخاب کرده عروس به خواب ناز دلش تا دم اذان می رفت به گِردِ مادر داماد با سلام و درود فرشته بود که مانند کاروان می رفت زمان ، زیاد ز رویای ناز او نگذشت میان جمع اسیران به بیکران می رفت نشان فاطمه بود و نگاه های علی در آن میانه نگاهی دوان دوان می رفت همین که چشم علی نو عروس خود را یافت حسین بود و نگاهش که خوش گمان می رفت چه خواستگاری نابی عجیب جاذبه ای است عروس در پی داماد ناگهان می رفت خلاصه پای عروسِ علی به خانه رسید و نو عروس پی ، مادری جوان می رفت نبود، بانوی رؤیاییِ شب وصلش و یادش آمد از آن شب که قد کمان می رفت کجاست فاطمه بیند که میهمان آمد چه زود ، شاه زنان سوی میزبان می رفت خبر رسید که پور حسین در راه است پسر رسید ولی مادرِ جوان می رفت چه با صفا پسری آمده ولی مادر به شوق فاطمه هنگام زایمان می رفت گزاف نیست ، بگوییم این عبارت را ز هیبت پسرش مادر از جهان می را به دست حکمت گلچین چو باغبان می رفت ز ره رسید گلستان و گل ستان می رفت چه بانویی که شده نُه امام را مادر چه کودکی که از او نور تا جنان می رفت چه کودکی که جهان شد ز نور او روشن شعاع روشنی اش تا به کهکشان می رفت امامِ بعد حسین آمده خدا را شکر و گرنه کرب و بلا نیز بی گمان می رفت ارادة ازلی در سرشت او پیداست شهادتین ز لعلش ، چه خوش بیان می رفت گرفت عمه در آغوشِ خویش آقا را چه خوش ز هوش به لالای عمه جان می رفت تمام عمر دلش با عمو هم آوا بود دلش به گفتنِ ذکر حسین جان می رفت □□□ به همنشینیِ هر بینوا عنایت داشت کنار سفرة سائل چه مهربان می رفت دعای خیر دریغ از کسی نمی فرمود به یاری فقرا با همه توان می رفت به خانه ، دشمن خود را پناه و جا می داد اگر که خصم به امید یک امان می رفت گهی به درد غریبان رسیدگی می کرد گهی به دیدن بیمار بی نشان می رفت صحیفه اش همه دریایی از معارف اوست به جنگ دشمن دین با دعا ، عیان می رفت □□□ حقوق جملة ذرات را بیان فرمود اگرچه حقِّ خودش دست ساربان می رفت تمام زندگی و هستی اش به غارت رفت کسی که یاری هر پیر و هر جوان می رفت یکی ز سلسلة قتلِ صبر اینجا بود که در عبور ، ز یک قتلگاه ، جان می رفت صدای عمه رسد : یا بقیه الماضین ز آه تو همة جان کاروان می رفت تحملی که دل خواهر صغیرت سوخت صبور باش که جانت از این فغان می رفت به تازیانه و تحقیر ، قافله برخاست بهار عالَم اسلام چون خزان می رفت میان سلسله یک کاروان ز عصمت بود بدون قافله سالار و سایبان می رفت عفاف بود که آنجا مقاومت می کرد و زیوری که در آنجا به ارمغان می رفت به نیزه بود که هجده سر بریده چو ماه کنار زینب و سجادِ قهرمان می رفت ز کربلا سوی کوفه ز کوفه تا سوی شام هزار کرب و بلا بود کز توان می رفت هزار جا ، جگر زین العابدین خون شد گهی که نالۀ یا صاحب الزمان می رفت @raziolhossein
به دشت،، شبنمِ فصلِ بهار بنشسته به باغ،، چلچله بر شاخسار بنشسته بهشتِ سبزِ ولایت، بغل بغل گل داد سبد سبد گلِ زهرا به بار بنشسته اگر به چشمِ دل اینک نظر کنی بر خویش میانِ سینه ببینی نگار بنشسته خدا خود آفریده، ولی با نگاهِ وحدانی به دیدنِ ثمری خوش عذار بنشسته خدا به نسلِ حسینش چه کوثری بخشید به آسمانِ امامت قرار بنشسته همانکه آرزوی صد علی به قلبش داشت به یک علی، نفَسِ صد علی خدا بِنِگاشت علی علی علی بن الحسین پیدا شد فلک ز خنده ی ارباب مست و شیدا شد ز نسلِ حیدریون سبطِ بوتراب آمد شهی که سیدِ سجادِ آلِ زهرا شد ببین ز خلقتِ "دوم علی" صدوده بار حدیثِ صد علی و ده حسین معنا شد ز قصرِ باغِ بهشت آمد آن امامی که... به نورِ مقدمِ او شاد، قلب طاها شد برای کرب و بلا هم پیمبری آمد جهان ز دیدنِ سجاد، چشمِ بینا شد همینکه صحبتِ نسلِ حسین شد ابراز طلوعِ سلسله ی نُه امام شد آغاز رسید مَخزنُ الاسرارِ کربلا سجاد امامِ مفترضُ الطاعه ی ولا سجاد به دشتِ کرب و بلا در سکوتِ محض اما به شام و کوفه چه غوغا کند بپا سجاد به تیغِ اشکِ سحر، آنچنان قیامی کرد که ریخت کاخِ ستم را به یک دعا سجاد هرآنچه نقشه، یزیدِ پلید در سر داشت خطابه اَش همه را ساخت برمَلا سجاد پیامِ خونِ خدا شد ز منطقش جاوید برای قافله سرمایه ی خدا سجاد اگرچه خطبه ی حضرت بدونِ منبر بود ولی شبیهِ سخنرانیِ پیمبر بود تمامِ حادثه ها را به اشکِ خونین دید تمام واقعه ها را به قلبِ غمگین دید ز کنجِ خیمه نگاهش به قتلگاه افتاد امامِ خویش به مقتل، فتاده از زین دید به حصرِ شعله ی آتش عجیب مضطر بود که بر خیامِ حریمش هجومِ ننگین دید بخاک، پیکرِ هفتاد و دو شهیدِ غریب بدونِ غسل و کفن، هم بدونِ تدفین دید رگِ بریده ی بابای خویش را بوسید اگرچه در تَهِ گودال، داغِ سنگین دید علی چو عمه ی مظلومه شکرِ حق میکرد که درد و داغ و بلا را به چشمِ حق بین دید به ناقه، گریه ی هشتاد و چار بانو را به نیزه ها، سرِ هجده شهید، رنگین دید سرِ بریده ی آن کشته از قفا را نیز... به طشت و نیزه و دِیر و درخت و خورجین دید ولی تمامِ مصیبات یکطرف، ای وای... از آن زمان که به ناموسِ خویش، توهین دید عزیزِ فاطمه را خارجی لقب دادند هزار تهمت و توهین به آل یاسین دید میانِ بزمِ شراب، عصمتش بدونِ نقاب به دستِ بسته و سرها فتاده پایین دید به بند و سلسله، در جشنِ عده ای اوباش تمامِ اهلِ حرم را به آه و نفرین دید چو لفظِ زشتِ کنیزی به خواهرش دادند ز آهِ زینب کبری، هلاکِ بی دین دید به لب دعای فرج را که زمزمه میکرد صدای ناله ی عمه، به ذکرِ آمین دید بیا امامِ زمانه که عمه منتظر است دل امامِ اسیران ز غصه منکسر است @raziolhossein
من گم شده اي دارم، يابن الحسن اي مولا محروم ز ديدارم، يابن الحسن اي مولا بازآ كه دلم خون است، دل واله و مجنون است اي دلبر و دلدارم، يابن الحسن اي مولا تنها هنرم اين است، عشقم بتو ديرين است الغوث شده كارم، يابن الحسن اي مولا تا دور و برت هستم، من منتظرت هستم دور از تو گرفتارم، يابن الحسن اي مولا با ديده ي باراني، گه روي بگرداني از بسكه گنهكارم، يابن الحسن اي مولا لابد به همين خاطر، پيشم نشوي حاضر آزرده شدي يارم، يابن الحسن اي مولا دانم نظرِ رحمت، داري بمن از رافت با اينكه خطا كارم، يابن الحسن اي مولا حالا كه پشيمانم، محتاج به احسانم افتاده زمين بارم، يابن الحسن اي مولا با سوزِ دل و آهم، با قافله همراهم عمريست عزادارم، يابن الحسن اي مولا تا محرمِ غمهايم، همناله ي زهرايم بر فاطمه بسپارم، يابن الحسن اي مولا اي واي از آن ايام، از كوفه و راه شام شد غصه ي بسيارم، يابن الحسن اي مولا ناموسِ خدا محزون، راسِ شهدا گلگون بر نيزه سرِ يارم، ياين الحسن اي مولا اي منتقمِ مظلوم، بازآ به دلِ مغموم كن ياريِ دلدارم، يابن الحسن اي مولا @raziolhossein
این شعر ، سرود عالم بالا شد تبریک ، حسین بن علی بابا شد همنام علی ، شبه محمد یعنی میلاد علی اکبر لیلا شد ... عطر تنشان عطر نسیم است انگار بوی خوش قرآن کریم است انگار سیمای علی‌اکبر و پیغمبر سیبی‌ست که از وسط دو نیم است انگار ...... الله عیان به هیبت اکبری اش بوسید اذان از آن لب کوثری اش مصداق برای آیه ی اَنفُسَنا ست با نام علی ، جمال پیغمبری اش @raziolhossein
اینک دوباره نور ولا جلوه می کند بار دگر رسول خدا جلوه می کند سرچشمة زلال ولایت که سر زَنَد جام طهورِ آب بقا جلوه می کند در خانة حسین به امرِ خدای او نور تمامِ ارض و سما جلوه می کند یک شِمّه از جمال و جلال پیمبری در آسمان چو شمس و ضحی جلوه می کند این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود اوج کمال آل عبا جلوه می کند آمد گره گشای جمیع پیمبران حالا تمام معجزه ها جلوه می کند یوسف کجاست تا شود از این جمال مست یوسف ترین جمالِ خدا جلوه می کند عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود احیاگر نفوسِ هُدی جلوه می کند تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر شهزادة حسین بما جلوه می کند □□□ هنگام رزم بسکه قیامت کند بپا ((رُعبِ بنَصر)) تا به کجا جلوه می کند وقتی که مثل فاطمه فریاد می زند وقت قتال ((بدر دُجا))جلوه می کند شمشیر می زند همه سو یا علی کنان مثل علی بدون خطا جلوه می کند هوهو کنان به لشگر کفّار می زند حیدر کِشان چو شیر خدا جلوه می کند وقتی نقاب می زند از چهره اش کنار انگار مصطفی ز خفا جلوه می کند می رَزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم یک لحظه این پسر همه جا جلوه می کند ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم روزی که بی نقاب دو جا جلوه می کند یک روز درب خانة مادر به رهگذر روزی دگر به دشت بلا جلوه می کند با صد هزار جلوه برون آید از حرم با صد هزار جلوه نما جلوه می کند باید عقیقه داد برایش تمام عمر ذبح عظیم کرب و بلا جلوه می کند چشمش کنند لشگری از چشم شورها آخر به زیر تیغِ بلا جلوه می کند از قلب خیمه می زند آتشفشان برون تا قلب آن سپاهِ جفا جلوه می کند یک ماه پاره بود و تمام سپاه خصم گفتند او هنوز چرا جلوه می کند دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند دیدند باز هم بخدا جلوه می کند وقتی فتاد هِیمَنه اَش در محاصره گفتند از زمین و هوا جلوه می کند ناگه صدای یا ابتایش بلند شد اینجاست که نوای عزا جلوه می کند حالا شبیه باز شکاری پدر رسید دید از گلوش، خون خدا جلوه می کند گاهی صدای یا ولدی می رسد به گوش گاهی نوای عمّه بیا جلوه می کند حالا علی کنار پیمبر رسیده است دارد برای اهل سما جلوه می کند روز شفاعت از همة کربلائیان او با سپاهی از شهدا جلوه می کند @raziolhossein
مژده که گل سر سبد فاطمه آمد از باغ جنان، سرو قدِ فاطمه آمد دستِ مددِ حق، مددِ فاطمه آمد اینک سند مستند فاطمه آمد جبریل بشارت دهد از عالم بالا امروز که طاووس جنان بال گشوده دل از همۀ اهل سماوات ربوده از سینه یاران، غم و اندوه زدوده این کیست که بر ما همه رخسار نموده او مهدیِ زهراست، همان یوسف طاها بوی گل نرگس همه جا عطر فشان شد امواج نسیمِ سحر از شرق، وزان شد انگار محمد ز جنان باز عیان شد فرعونِ زمان از خبر او نگران شد زیرا حسنِ عسگری امشب شده بابا این است به عالم ثمر آل پیمبر این است همان وعدۀ دیرینۀ حیدر او خیر کثیری است پِیِ سورۀ کوثر او جان غدیر است که شد بر همه رهبر آیات الهی است از این چهره هویدا  این نور قرار است که در وعدۀ نزدیک تابَد به شبی تار، به هر کلبۀ تاریک بر ظلم بتازد، پس از آن کوچۀ باریک گویند ملائک همه بر فاطمه تبریک او پاسخ قطعی است به هر سیلیِ اعدا  او صاحب تیغ است، همان تیغ ولایت او رهبر راه است، همان راه هدایت او مظهر عدل است، همان عدل و درایت او سایۀ دست است، همان دست عنایت ما بندۀ عشقیم وَ او سید و مولا او آب حیات است و ما تشنۀ دیدار او معدن سِرّ است و ما طالب اسرار او حافظ دین است و ما ناصرِ ابرار او فاتح کعبه است و ما کُشتۀ آن یار با یار بپوئیم مسیر شهدا را  در گوشِ فلک از همه سو این خبر افتاد بر دوشِ بت و بتکده دیگر تَبر افتاد با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد هر دشمن مغضوب، به قعر سَقر افتاد تقدیرِ الهی است که قرآن شود احیا او منتقم خون خدا، خون حسین است اسلام بِوَالله که مدیون حسین است مهدی که دمادم، همه محزون حسین است در ناحیه فرمود که مجنون حسین است هر روز به گودال بیاید گل زهرا دل همرهِ ارباب، سوی دشت بلا رفت بر عمّۀ سادات، در آن دشت، چها رفت از کرب و بلا دختِ علی تا به کجا رفت گه با اُسرا، گاه کنار شهدا رفت مانده ست غمِ معجر زینب روی دلها @raziolhossein
تا سایۀ تو بر سر دردانۀ من است این خانه ای رسول خدا خانه من است دل شوره ام برای غریبیِ فاطمه است این خود دلیل اشک غریبانۀ من است مادر ندارد و نگرانم برای او بنگر سرش چگونه روی شانۀ من است وقتی عروس می شود این نور چشم من آیا کسی ملازم ریحانۀ من است نُه ساله می رود به سوی خانۀ علی نُه سالِ بعد شعله به کاشانۀ من است گویا کسی به خانۀ من شعله می کشد آتش مگر حریف به پروانۀ من است اِنسیّه را به کوچه مگر خار می کنند سیلی مگر نوازش جانانۀ من است ای دخترم برای علی آبرو گذار یاریِ او دعای صمیمانۀ من است   اَمّن یجیب بر لب من نقش بسته است ذکر علی دوای طبیبانۀ من است میمیرم و فدای رسول خدا شوم جبریل همکلامِ حکیمانۀ من است پیراهن رسول خدا را بیاورید این هدیه بر عطای فقیرانۀ من است این پیرُهن به هفت کفن بر تنم کنید زیرا گریز روضۀ غمخانۀ من است آیا حسینِ من کفن از بوریا شود؟ این اولین عزا به عزاخانۀ من است @raziolhossein
  بگذار تا بميرم در اين شب الهی  ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی  چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه  چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما  دل مرده مي‏شوم باز با غمزه گناهی  گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان  بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی  ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم  شرمنده‏ ام ز مهدی وز درگهت الهی  تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم  چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی  من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم  ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی  با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم  دانم كه در به رويم وا مي‏كنی به آهی  ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را  گر تو نمي‏پسندی تقدير كن نگاهی  دل را تو مي‏كشانی بر عرش مي‏كشانی  بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی  دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر  بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی  امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر  جان حسين و زينب بر ما بده پناهی آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب  از ما مگير او را جان حسن الهی  در اين شب جدايی در كوی آشنايی  هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی @raziolhossein
رکعت اول، نمازش با سلامت ختم شد رکعت دوم، رکوعش تا قیامت ختم شد شد عمودِ آهنین، سهم سرِ شیر خدا در سحر شد منهدم یکباره، أرکانُ الهُدی با وجودی که هنوز از هر قضاوت زود بود من نمیدانم چگویم، تیغ زهرآلود بود تا حسن آید به مسجد، کار از کارش گذشت تیغ از پشتِ سرش، تا پشتِ رخسارش گذشت زیر یک بازوی بابا را حسن محکم گرفت زیر یک بازوی مولا را حسین کم کم گرفت باز هم تکرار شد، آنکه عصای مادر است... با حسینش مجتبی، حالا عصای حیدر است وای بر حال دل زینب که مهمانش رسید مرتضی با حال و احوال  پریشانش رسید جان زینب بر لب آمد، تا پدر برگشت باز قابضُ الأرواح آمد، دیده تر برگشت باز گفت دستانم رها سازید، زینب مضطر است او به یاد روزهای واپسینِ مادر است دخترم تاقت ندارد، رحم بر حالش کنید کربلا در پیش دارد، فکرِ احوالش کنید بعد از این سرها ببیند روی نِی، از تن جدا خونِ من بر چهره بیند، بر گلو خون خدا آید آن روزی که میبیند، میان اشک و آه میزند در خون حسینش، دست و پا در قتلگاه @raziolhossein
۰ گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت شبانه روز علی بود و گریه خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلافهای قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد @raziolhossein
نیزه ای آمد به قلب حمزه،آن شوکت شکست آن صلابت،آن شجاعت،آن همه هیبت شکست دور از چشم نبی،افتاد علمدارش زمین آن شکوه و هِیمنه،در موجی از حیرت شکست ناگهان پیچید در دشتِ اُحد این مرثیه تک سوارِ یل یلِ پیغمبر رحمت شکست در یمینِ جبهه میجنگید حیدر،یک تنه در یسارِ جبهه یک سردار ،یک امّت شکست فرصتَش را مغتنم دید و جگرخواره،رسید سینۀ شیر رسولُ الله،بی مُهلت شکست چون جگرخواره دلِ آن شیر،بر دندان کشید مُثله شد آن قامتِ چون سَرو،آن عزت شکست تا به بالین عمو آمد پَیمبر آه آه بر کمر دستی گرفت وگفت:این قامت شکست یادم آمد از علمدار رشید کربلا از غمش پشت حسین آنروز با شدّت شکست بی علم،بی دست،با صورت،زمین افتاده بود گفت آقاجان؛ غرورم پیش این ملت شکست من شنیدم سنگ بارانت کنند این کوفیان خوب شد پیشانی اَم پیش از تو با ضربت شکست من نباشم تا ببینم زینبت را میزنند وای از آندم که حریم بانوی عصمت شکست وای اگر گویند؛ حمله بر حرم آزاد شد آه از آن ساعت که دشمن درحرم حرمت شکست گوشواره،دستبند،خلخال، اینها جای خود حرمت معجر شکست و حرمت عترت شکست یا ز غم باید بمیرم،یا رود از دیده خون مهدیا!!!بازآ که دیگر حرمت غیرت شکست @raziolhossein