eitaa logo
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
626 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
358 ویدیو
12 فایل
مرکز تولید،توزیع و ترویج کتاب و محصولات جبهه فرهنگی و انقلاب اسلامی در استان خوزستان 🚩پادادشهر خ۱۷غربی پ۱۳۶ حسینیه هنر ارتباط با ادمین: @habibekhuz13
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 آقای علی هاجری؛ محقق و پژوهشگر 📍 با موضوع نمایشگاه قیام غریب دفتر تاریخ شفاهی مرکز فرهنگی رسانه بیداری «روایتی نو از تاریخ خوزستان» خانم خانم @resanebidari_ir
در ستایش قاب اول: دانشجوی مبارز قبل از انقلاب که حاضر نشد چند صد متر از دانشکده تا خوابگاه را بدون چادر برود و از صبح تا شب در کلاس ماند تا این‌که مامور حراست دانشگاه چادری را که عمدا از روی چوب لباسی برداشته و قایم کرده بود پس بیاورد. قاب دوم: زنانی که در هیاهوی تبلیغات بی حجابی به دنبال کشف هویت تاریخی حجابشان آمده‌اند تا به آن افتخار کنند قاب سوم: مردانی که همیشه دنبال حقیقت بوده و هستند و تا چیزی را با چشمان خود نبینند باور نمی کنند قاب آخر: زنانی که برای حفظ حجاب خود دلیل و برهان دارند و با روشنگری دیگران را هم به کشف حقیقت نائل می‌کنند زیرا که صدای زمزمه «خواهرم سیاهی چادر تو از سرخی خون من رنگین‌تر است» را از نزدیک شنیده‌اند. این چهار قاب در نمایشگاه قیام غریب که به مناسبت واقعه خونین مسجد گوهرشاد برپا شده بود ثبت شد. این دومین نمایشگاه وقایع تاریخ معاصر بود که توسط موسسه فرهنگی هنری رسانه بیداری دایر گردید. عطش جامعه مخاطب با توجه به محدودیت‌های کرونایی در بازدید از نمایشگاه نشان داد که مردم علاقه‌مند به کشف حقایق سانسور شده این سال‌های تاریخ مردمی ایران هستند منتها در تمام این سال‌ها به این مساله بی توجهی شده است. عده‌ای یا حال کار نداشتند و مرتب مسائل روز جامعه از جمله گرانی همیشگی را بهانه عدم استقبال مردم و کار نکردن خود کردند و عده‌ای هم سطح کار فرهنگی را به پایین‌ترین شکل ممکن آورده و مناسبت‌ها را یکی پس از دیگری در نهایت با ایستگاه‌های صلواتی درنوردیدند. از نهادهای دولتی هم که طبق معمول بخاری بلند نمی‌شود و همیشه باید فاکتورشان گرفت. در اهوازی که مردم مدام از نبود تفریگاه و مراکز فرهنگی گلایه دارند وجود این قبیل نمایشگاه‌های مناسبتی و موزه‌های دائمی با توجه به هویت اهواز در انقلاب اسلامی به عنوان یکی از هفت شهر اصلی مبارزات انقلاب و همچنین پایتخت دفاع مقدس ایران، بیش از پیش حس می‌شود که محققین و پژوهشگران رسانه بیداری این ظرفیت بالقوه را بالفعل کرده و عطش مخاطب حقیقت‌جو را اندکی سیراب نمودند. ره بسیار است و جاده ناهموار اما همین کاروان‌سراهای بین راهی به خوبی خستگی را از تن مسافران در می‌آورد و نشان می‌دهد اگر سرمایه‌گذاری در این جاده‌ها انجام شود هیچگاه به ضرر نخواهد رسید بلکه از بازدید همین مسافران خاطرات و اخبارهای تاریخ معاصر شهر که در سینه‌ها مانده بیرون می‌ریزد و تکه‌ای دیگر از پازل حقیقت‌های اتفاق افتاده شهر و قهرمانانش را تکمیل می‌کند. در پایان باید گفت که بزرگترین دستاورد این قبیل نمایشگاه‌ها این است که چراغ حافظه تاریخی ملت همیشه حماسه‌سرای ایران را زنده نگه می‌دارد. زیرا دشمن به خوبی می‌داند ملتی که حافظه تاریخی خود را فراموش کند اعتماد مصدق به آمریکا را از یاد می‌برد و دوباره تن به اعتماد می‌دهد. یادداشت از: @resanebidari_ir
💠خدا رضاخان را بیامرزد! ✅حاشیه نوشتی بر کتاب ننگ سالی معمولا عادت ندارم کتابی خارج از نوبت کتاب‌هایی که به ترتیب برای خودم در نظر گرفته‌ام بخوانم اما این بار قضیه متفاوت شد. اولین چیزی که جذبم کرد طرح جلد بود. زنی چادر به سر که در محاصره دو آژان اسب‌سوار قرار گرفته با عنوان « ننگ سالی» که ذهن کنجکاو را درگیر کرد:کدام سال منظورش است؟! تا در نهایت رد چشمانم رسید به توضیح روی جلد که می‌گفت این کتاب خاطرات مردم محله علی قلی آقای اصفهان از دوران کشف حجاب، ممنوعیت روضه و قحطی است. ماجرا دست روی سه نقطه از تاریخ معاصر ایران گذاشته که نه تنها تاکنون به آن‌ها پرداخته نشده بلکه به جرات می‌توان گفت مغرضانه سانسور شده‌اند... بعد از اینکه مقدمه فائزه دره‌گزنی با ادبیات اواخر قاجاری را که به زیبایی به نگارش درآورده ‌خواندم، وارد فصل اول با عنوان «پرده نشین» شدم که ناگفته‌هایی از دوران کشف حجاب را بازگو کرد و بلافاصله سراغ خاطرات دیده‌ها و شنیده‌های راویان رفت. فصل دوم با عنوان «شاه‌نشین» با توضیحی درباره ناگفته‌هایی از روزهای ممنوعیت روضه شروع شد و سپس به روایت مصداق‌های از این ادعا پرداخت. نهایتا فصل سوم هم با عنوان «خاک نشین»، با ناگفته‌هایی از روزهای قحطی همه‌گیری که اجنبی‌ها در هر دو جنگ جهانی با وجود اعلام بی‌طرفی‌مان، گریبان گیرمان کردند خاتمه یافت. دوست ندارم حتی اندکی از خاطرات این کتاب را که توسط انتشارات راه‌یار منتشر شده در این نوشتار بازگو کنم. بلکه دوست دارم تا خودتان حین خواندن مثل من با اشک‌هایتان خلوت کنید. فقط به همین مقدار بسنده می‌کنم که هر کس، با هر عقیده و مسلک، این کتاب را بخواند، از این به بعد اگر چندباری هم از سر ناآگاهی گفته بود: خدا رضاخان را بیامرزد که چنین کرد و چنان کرد، از این به بعد می‌گوید: رحمت بر مومنین و مومناتی که در آن سال‌ها جان دادند اما نگذاشتند حجاب و ناموس ایران مسلمان به یغما برود. نگذاشتند روضه‌های کوچک خانگی حتی فقط با وجود همان زن و شوهر خانه به وقت کله سحر هم تعطیل بشود. پس هزاران بار لعنت بر رضاخان و اجنبی‌های بدخواه همیشه در لباس خیرخواه. 🖋 🆔 @resanebidari_ir
💠52 نقطه، 52 یادمان پلان 1 15 آذر 1365، اهواز، ساعت 10:25 صبح، 8 فروند هواپیما، تصفیه خانه شماره 1 آب، انبار زاج، انبار آهک، 8 شهید از کارکنان سازمان آب. هدف: تست سیستم ضد هوایی اهواز. پلان 2: عصر همان روز، 30 فروند هواپیما، به مدت40 دقیقه، بمباران 52 نقطه از مناطق شهری اهواز، بیش از 200 شهید، تخریب کامل بیش از 70 خانه و مرکز تجاری نظر کارشناسان: شدیدترین بمباران هوایی در طول 8 سال دفاع مقدس آیا کسی می‌داند این 52 نقطه کجاست؟ آیا کسی شهدای این حادثه را می‌شناسد؟ تاکنون چند کتاب در رابطه با این حادثه منتشر شده است؟ تاکنون چند یادواره برای این حادثه برگزار شده است؟ تاکنون چند فیلم مستند از این حادثه ساخته شده است؟ تاکنون چند فیلم سینمایی یا سریال برای این حادثه ساخته شده است؟ تاکنون چند داستان کوتاه و بلند درباره این حادثه نوشته شده است؟ تاکنون چند گزارش رسانه‌ای برای این حادثه منتشر شده است؟ برای ثبت این روز در تقویم ملی ایران چه کاری انجام شده است؟ چند نفر از جوانان متولد شده بعد از جنگ در اهواز چیزی درباره این حادثه شنیده‌اند؟ چقدر در مدارس اهواز درباره این حادثه صحبت شده است؟ چقدر در دانشگاه‌های اهواز درباره این حادثه طرح بحث شده است؟ امروزه حداقل کاری که می‌شود برای ثبت حوادث تاریخی شهر جهت ماندگاری در حافظه نسل‌های بعدی و گرامی‌داشت یاد از دست‌رفتگان کرد، نصب المان‌ها و یادبودهای متناسب با هر موضوع در انزار عمومی و جلوی دیدگان مردم است. 37 سال از این حادثه می‌گذرد اما دریغ از شناسایی و نصب یک المان یا یادبود در یکی از این 52 نقطه! به راستی چرا شدیدترین بمباران هوایی کشور در طول 8 سال دفاع مقدس یک المان هم ندارد؟! آن هم در پایتخت دفاع مقدس که در تمام 8 سال جنگ مورد هجوم همه جانبه زمینی و هوایی بوده است. آیا 37 سال زمان کمی برای شناسایی این 52 نقطه بوده است؟! آیا 37 سال زمان کمی برای ساخت المان و یادبود و نصب آن‌ها در این 52 نقطه بوده است؟! آیا 37 سال زمان کمی برای ساخت آثار هنری، ادبی و رسانه‌ای درخوری برای شناساندن این حادثه عظیم در سطح استانی و ملی بوده است؟! یا مساله چیز دیگریست؟.... پ.ن: این مزار شهدای گمنام حاضر در بهشت‌آباد اهواز است که همان شهدای 52 نقطه بمباران شهری هستند که به علت شدت حادثه شناسایی آن‌ها امکان‌پذیر نبوده و به صورت گمنام دفن شده‌اند و بسیاری از مردم و مسئولان شهر این را نمی‌دانند. در واقع این تنها اثر موجود از حادثه 52 نقطه است که حتی تابلویی هم جهت معرفی به مردم ندارد. 🆔 @resanebidari_ir
💠لندرور سواران 12 اردیبهشت در پی شهادت استاد مرتضی مطهری به روز معلم نامگذاری شد. واژه معلم همیشه با دلسوزی عجین بوده است و معلمی را شغل انبیا دانسته اند. اما اینجا نمی خواهیم درباره معلمانمان بگوییم و بنویسیم. می خواهیم از مظلوم ترین و گمنام ترین معلمان بعد از انقلاب بگوییم. آنانی که نسل جوان هیچ شناختی ازشان ندارند. نه دیده و نه جایی شنیده اند و تاسف تر این که بعضی ها هم که زیر نظر آنان درس خواندند و به جایی رسیدند اکنون حاضر نیستند به همه بگویند که معلمانشان چه کسانی بودند و کجا درس خواندند...می خواهیم در مورد نهضت سوادآموزی بگوییم. تنها ارگانی که فقط یک هدف بیشتر نداشت و آن هم سواد آموزی بود و بس. همه چیز حول تک هدف سوادآموزی می چرخید. کلاسها زمانی برگزار می شد که سوادآموزان وقت داشتند نه زمانی که معلمان. معلم نهضت که اصطلاحا آموزشیار نام داشت درب تک تک خانه های یک محل می رفت برای پیدا کردن شاگردهای بی سواد. از 10 سال تا 65 ساله. چقدر درب منازل فحش خورد اما خم به ابرو نیاورد و دست از تلاش نکشید. کلاسی که زیر 5 نفر بود منحل می شد اما آموزشیار به سراغ غایبین می رفت دوباره با هزار راه ممکن برشان می گردادند. کلاس همه جا برگزار می شد، خانه، مدرسه، مسجد، حسینیه و... هر کجا که سوادآموزان راحت تر باشند و نزدیک تر به منزلشان . تنها امکانات معلم نهضت یک تخته سیاه بود و موکت و زمستان هم چراغ نفتی؛ همین. با همین ها کلاس تشکیل می شد. در سرما و گرما در برف و باران در گلوله باران در شب و روز هیچ وقت کلاس تعطیل نمی شد.معلم نهضت به دورترین روستاهایی که حتی آموزش و پرورش هم نرفته بود می رفت برای یاددادن. فقط یک لندرور بود که او را می رساند و آخر هفته بر می گشت دنبالش. گاهی دو هفته ای یک بار و گاهی ماهی یک بار و در صورت برف و بسته شدن راه ها چندماهی یک بار. معلم نهضت همراه عشایر کوچ می کرد تا حتما سواد را به آن ها هم یاد بدهد. بدون آب، بدون برق، بدون تلفن، بدون سرویس بهداشتی، بدون حق ماموریت، بدون اضافه کاری و... بازرس کلاس ها هم راهنمای تعلیماتی نام داشت که باید حتما سرزده هر ماه دوبار از یک کلاس دیدار می کرد تا نیازهایشان را برطرف کند. راهنما هم با یک لندرور به کلاسها می رسید و جاهایی که لندرور هم توان رفتن نداشت او با پای پیاده در دشت و کوه و رودخانه و گل می زد و می رفت تا نیاز آموزشیار را برطرف کند. یک راهنما در هر دوره ممکن بود 35 تا 45 کلاس برای سر زدن داشته باشد و همه را در ماه دو دفعه بازدید کند. بر خلاف آموزش پرورش که بازرس سالی یک بار می آید یا نمی آید و آن هم از قبل همه اطلاع دارند و در آماده باش کامل...سختی هایی که نهضتی ها کشیدند در کلام نمی گنجد. فقط می توان آنان را مظلوم ترین نهاد جمهوری اسلامی که زائیده انقلاب بود دانست. آنانی که سواد را از 20 درصد جامعه قبل انقلاب به بیش از 90 درصد فعلی رساندند و نامشان در صفحات تاریخ انقلاب گم شد. دیگر یادی از آن ها نمی شود حتی در 7 دی که سالروز تاسیسشان بود. از صبح تا شب سر کار بودند و نه حرفی از اضافه کاری زدند و نه حق ماموریت. چیزی که نصیبشان شد ادغام با آموزش و پرورشی بود که هنوز که هنوز است آن ها را تحویل نمی گیرند و به نهضتی ها با چشم دیگری می نگرند. آری لندرورسواران که چقدر با این ماشین شب تا صبح در راه ها ماندند و یا تصادفات شدید کردند و یا در گل و لای گیر کردند و یا در رودخانه های فصلی و سیلاب گرفتار شدند و یا اسیر حیوانات وحشی گردیدند، مظلوم ترین معلمان ایران زمین اند و فقط لندرور است که سختی های آنان را با تمام وجود درک کرده و ما در این عصر هیچگاه قادر به درک آن نخواهیم بود. 🆔 @resanebidari_ir
نجات از آزادی🍃✌ ۱ روز ۲ روز ۳ روز ۵ روز ۸ روز ۲ هفته ۳ هفته ۱ ماه ۲ ماه ۵ ماه ۹ ماه ۱ سال ۲ سال ۳ سال ۵ سال ۷ سال ۹ سال ۱۰ سال.... اواخر مرداد ۶۹ منزل- شب- داخلی مادر با چشمان اشک آلود نشسته. یک سمتش پسر ۱۰ ساله و سمت دیگر دختر ۱۲ ساله اش نشسته اند. هر سه دارند به مردی که روبرویشان نشسته با تعجب نگاه می کنند. پسر دست مادرش را می کشد و در گوشش می گوید: مامان... مامان، این آقاهه کیه که امشب خونه ما می مونه؟!.... ⚠️این داستان واقعیست محقق: 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
📌🗓 اهواز، ۱۳ فروردین ۵۷، مراسم چهلم شهدای تبریز 🔴 همه خودشان را برای نماز به مسجد جزایری رساندند. ه
کتانباف تنها به جرم حمایت از شهدای تبریز، لقب اولین شهید تظاهرات در اهواز را گرفت و رژیم با به شهادت رساندن او علاوه بر به خاک و خون کشیدن مراسم چهلم، به همه فهماند که در حمایت از شاه با احدی سر سازگاری ندارد حتی یک نوجوان ۱۷ ساله! اما آنها نمی دانستند که از آن شب به بعد تنها ۱۰ ماه در مقابل سیل مردم دوام می آوردند⌛️. ۱۲ بهمن همان سال بود که امام با آمدنش به ایران بساط کل رژیم را برچید و مانع هدر رفتن خون های به ناحق ریخته محمدتقی ها شد. 🕊🌻 🗓اهواز، ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، خیابان شهید کتانباف ۴۵ سال از شهادت محمدتقی کتانباف گذاشته و ما خیلی راحت در خیابانی که به نام او مزین شده عبور می کنیم🚻 و تابلوی نامش را سر هر تقاطع می بینیم اما دریغ از لحظه ای درنگ برای فهمیدن دلیل نامگذاری این خیابان⏯️، دریغ از لحظه ای درنگ برای شناخت محمدتقی کتانباف⏯️ و دریغ از لحظه ای تحقیق برای فهمیدن زندگینامه او⏯️. راستی نوجوانان ۱۷ ساله رشته ریاضی فیزیک اهواز، اگر محمدتقی هم امروز در میان ما بود به نظرتان به چه درجات علمی در شهر خودش رسیده بود📖🎓؟! پ.ن: کمی حواسمان بیشتر به زنده نگه داشتن یاد شهدای انقلاب باشد... 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
#شورا 🗓📌9 اردیبهشت در تقویم رسمی کشور روز شوراها نام‌گذاری شده است. سال 1378 اولین دوره رسمی شوراها
🔺️💠رفته رفته جهاد برای اینکه بتواند بهتر به روستائیان خدمات دهد و با نیازهای اصلی روستا آشنا شود ضرورت تاسیس شورای روستا را برای خودشان و مردم جا می انداختند. خان ها که ضد جهاد بودند و مردم هم از ترس خان با جهاد همکاری نمی کردند. جهاد برای این که بفهمد این روستا چه خدماتی بیشتر نیازش هست باید مستقیم با خود مردم ارتباط برقرار می کرد. مثلا یک روستا نیاز اولش آب شرب بهداشتی بود و روستای دیگر چاه و روستای دیگر جاده. خود روستاییان باید به جهاد می گفتند اولویت الانشان چیست. به همین خاطر جهادی ها یواش یواش پس از تضعیف کردن قدرت خان ها بارها و بارها از طریق صحبت با مردم روستا توانستند آن ها را قانع کنند تا حتما سه نفر از بین خودشان را به عنوان شورا انتخاب کنند و بعد از آن جهاد سازوکار کاندیدا شدن و انتخابات را فراهم کرد. خیلی از روستاهای دور افتاده هنوز باور نداشتند که انقلاب شده و شاه رفته و خان دیگر قدرتی ندارد به همین خاطر می ترسیدند در انتخابات شرکت کنند چون از طرف خان های باقیمانده جان و مال و ناموسشان در صورت شرکت در انتخابات تهدید می شد. اما جهادی ها مصرانه کار جهادی را ادامه دادند و هر جهاد شهرستان در تمام روستاهایش انتخابات را برگزار کرد و شورای روستا را مشخص و بعد از آن شورا طرف حساب جهاد برای خدمات دهی بودند. 🔺️💠جهاد اهواز یکی از اولین مراکزی بود که این کار را انجام داد. بعد از انتخابا شوراها اذیت ها ادامه داشت و مثلا یک روستا در اهواز رئیس شورا را به شهادت رساندند. اما جهاد همچنان و مصرانه به انجام انتخابات و تشکیل شورا ادامه داد. *آری شورا در جمهوری اسلامی سال 1358 راه اندازی شد و نه 1378* نمونه های این پیروزی بزرگ در زمینه تشکیل شورای روستایی را می توانید در فصل "انقلاب آبادی" کتاب دلهره های آخرین خاکریز به قلم محمد اصغرزاده که توسط انتشارات راه یار به چاپ رسیده است بخوانید و همچنین نمونه اقدامات جهاد در روستاها را در فیلم تابستان 58 مجتبی راعی تماشا کنید تا به عظمت و سختی های جهادی ها در آن زمان پی ببرید. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
حسین کرمانشاهی‌اصل در شروع مبارزاتش عضو گروه حزب‌الله بود. بعد از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق سال‌ه
او مرتب به خانه تیمی محسن رضایی و عبدالله ساکیه در نزدیکی پل سیاه می‌رفت. در آنجا تجربیات و اطلاعاتش را منتقل می‌کرد. آموزش‌های لازم را درباره شیوه مبارزه مسلحانه و اصول مخفی کاری از جمله قرارهای مخفیانه تشکیلاتی، فرار از دست ساواک، مقاومت در برابر شکنجه و ساخت بمب را به آن‌ها آموزش می‌داد. پس از تغییر ایدئولوژی سازمان به مارکسیست، اعضا به دو دسته تقسیم شدند. شخصی به نام علی‌اکبر نبوی‌نوری از سازمان جدا شد و به همراه چند نفر از نیروهای مذهبی گروهی به نام فریاد خلق* تشکیل داد. حسین کرمانشاهی وقتی توسط یکی ازمسئولان مارکسیست شده در جریان این تغییر ایدئولوژی قرار گرفت مقاومت کرد و صریحا گفت: «شما حق استفاده از نام مجاهد را ندارید». به دلیل همین موضع‌گیری بسیاری از مسئولیت‌های سازمانی از او گرفته شد. کرمانشاهی با توجه به زمینه های مذهبی قبلی خود با فریاد خلق مرتبط شد. اما در جریان یک بیماری در بیمارستانی بستری گردید و از همانجا تماسش با نبوی‌نوری و گروه فرياد خلق قطع شد. در این زمان او توسط سازمان خلع سلاح شد. اسلحه و سیانور را از او گرفتند و شناسنامه جدیدی را که برای او تهیه شده بود تحویلش دادند. در یکی از روزهای فروردین 1354 در ساعت 3 بعدازظهر پس از این‌که از یک حمام خارج شد یک افسر شهربانی به او مشکوک می شود. نام وی در شناسنامه‌ای که همراه داشت صالح نیری بود. افسر با کمال تعجب عکسی را روی آن مشاهده کرد که در آلبوم مخصوص نیز دیده بود. عکسی که از او بر روی شناسنامه جعلی‌اش نصب شد هم آن عکسی بود که ساواک آن را در اختیار داشت. یعنی عکس تکثیر شده‌ای که در آلبوم مخصوص مجاهدین و چریک‌های فراری چاپ شده بود. بعد از دستگیری و ورود به کمیته مشترک ضد خرابکاری توسط منوچهری شکنجه شد. پس از یک روز مقاومت بدون هیچ گونه اعترافی و حتی گفتن نام واقعی‌اش، زیر شکنجه شهادت رسید. در اعترافات دو نفر از اعضای کمیته مشترک آمده است: «موقع بیرون آوردن جسد از اتاق شکنجه، دیدیم که او را در یک گونی انداخته اند. به نظر می آمد آنقدر آش و لاش و تکه پاره شده که دیگر هیبت یک آدم را ندارد.» او جزء معدود افرادی است که در تاریخ دستگیری‌ها و بازجویی‌های دوران پهلوی زیر شکنجه‌های ساواک هيچ گونه اقراری نکرده است. 🔴 ۱۸ اردیبهشت سالروز شهادت حسین کرمانشاهی بر اثر شکنجه ساواک 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
🔰🖋 حاشیه نگاری معلم قرآن✨️ متولد دهه 20 است و سالهاست بازنشسته شده اما باز ننشسته‌است. اولین بار س
حالا هم که روزگار مجازی شده📱او هم همچنان بیکار ننشسته و با گسترش خاکریز، طرح های قرآنی را به گروه‌های مجازی سراسر کشور تعمیم داده و روزانه جهت برگزاری طرح‌ها و پیگیری شاگردان تماس تلفنی می گیردو جویای کار و بارشان می شود. سالهاست صندوق قرض‌الحسنه‌ای دارد و تا جای ممکن دست‌گیری می‌کند. حاج علی مشعل‌پور ما تمام و کمال معلم قرآن است، نه نقطه‌ای کم و نه نقطه‌ای زیاد. می‌دانید هم، قرآن که بازنشستگی ندارد.... 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
🔰در مراسم معرفی برترین‌های هنر انقلاب اسلامی خوزستان در سال ۱۴۰۲ در بخش ادبیات پایداری آقای "علی هاجری" محقق و نویسنده حسینیه هنر اهواز به عنوان چهره برتر شناخته شد. ⭕️معرفی بخشی از آثار و سوابق علی هاجری به بهانه انتخاب چهره برتر ادبیات پایداری: 🔸️متولد سال ۱۳۶۹ 🔹️تحصیلات: کارشناسی زبان و ادبیات فارسی کارشناسی ارشد ادبیات پایداری 🔸️مسئولیتها: محقق و تدوین‌گر تاریخ شفاهی حسینیه هنر اهواز مسئول واحد ادبیات پایداری حوزه هنری خوزستان 🔸️سوابق: سردبیر نشریه بانگ بیداری سردبیر بولتن خبری جشنواره مردمی فیلم عمار مسئول هیئت داوران جشنواره موسیقی و سرود بانگ بیداری سردبیری ۱۳ شماره نشریه تخصصی کتاب برگزاری دوره های آموزشی و جذب پزوهشگر جدید 🔹️️کتاب ها (تحقیق و نویسندگی): کتاب بر شانه های کارون (نامزد جایزه جلال آل احمد) پیک سحر همیشه پشتیبان شکارچی 🔹️مقالات: مقاله اقتصاد راهیان نور مقاله جهاد تاریخ شفاهی تکلیفی ناتمام مقاله بولدوزرهای نمادسوز مقاله چریک پیر مقاله سیلی که کوه را با خود آورد مقاله سوژه جدید تاریخ شفاهی مقاله این جبهه نیرو ندارد مقاله چه باید کرد؟ مقاله هنرمند مسجدی ⚜️کسب این موفقیت را خدمت برادر و همکار بزرگوارمان آقای علی هاجری صمیمانه تبریک عرض می‌نماییم و سربلندی و موفقیت روزافزونشان را آرزومندیم. 🆔 @resanebidari_ir 🆔@resanebidari_pv