eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.7هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
437 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید جاسم نوری بسم رب الشهداوالصدیقین ولاتحسبواالذین قتلوا فی سبیل الله امواتا،بل احیاء عندربهم یرزقون. . . هیچ چیزگلوی تشنهٔ مرا؛ سیراب نمی سازد جز شهادت..شهادت..! خدایاتوراشکروسپاس می گویم به خاطرفضل و محبتت که به من حقیر لطف نموده ومستعد شرکت درجنگ علیه کفارتکفیری قراردادی..وبه من لیاقت دادی تابه کاروان شهیدان ملحق شوم؛ ودر«آخرین» روزهای حیاتم،به من فضل و ترحم کردی که سربازی دررکاب امام ومولایم، حسین بن علی علیه السلام وبرادرعلمدارش ابالفضل باشم. . . دوستان وخانوادهٔ محترم ازهمهٔ شماالتماس دعا دارم وازشمامی خواهم برای ظهورآقاامام عصر(عج)دعا کنید و«امام خامنه ای»که از جانم،ایشان رابیشتر دوست دارم،تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید. «ولایت فقیه ثمرهٔ خون شهداست، قدرآن را بدانید»..... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
روایتی از زندگی نامه شهید مدافع حرم سید جاسم نوری: از ضد گلوله جنگ تحمیلی تا شیر مرد دجیل در پانزدهمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۴۶ در حمیدیه پسری به دنیا آمد که نامش را سید جاسم نهادند، پدرش سید جابر از سادات سید نور و مادرش بانوی مؤمنه‌ای به نام قسمه بود. سید جابر از تجار ثروتمند و از عشایر عرب غیرتمند حمیدیه، از عراق کالا وارد می کرد و همزمان به کشاورزی نیز اشتغال داشت.  سید جابر ۲پسر و ۵ دختر داشت و سید جاسم فرزند آخر خانواده بود. هنگام آغاز جنگ تحمیلی او 13 سال بیشتر نداشت وی از همان روزهای نخست جنگ تحمیلی در دفاع مقدس حضور داشت  هوش و ذکاوتش سبب شد  فرمانده گردان امام علی(ع) شود  تجربیاتی که جاسم از حضورش در جنگ تحمیلی به دست آورده بود باعث شد که پس از شروع ماجرای سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به صورت داوطلبانه عازم این کشور شود. به گواه دوستانش شجاعت و ذکاوتش در مبارزه با تکفیری ها مثال زدنی بود. همراه رزمندگان عراقی درکشور سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداخت. با شروع نبرد تکفیری ها در عراق تصمیم گرفت در این کشور به جهاد بپردازد.  در عراق با تجربه ای که در دوره دفاع مقدس در بسیج مردمی داشت مشغول به جمع‌آوری نیروهای مردمی عراق جهت سازماندهی در لشکر حضرت عباس (ع) وابسته به عتبات عالیات پرداخت و با آموزش و سازماندهی این نیروها رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد. همسر شهید سید جاسم نوری درباره اعزام وی به جبهه های حق علیه باطل اینگونه می گوید: در واقع سید بی‌تاب دوستان شهیدش شده بود. تا خبر شهادت یکی از دوستانش به او می‌رسید، سریع گریه می‌کرد. حاج روزبه هلیسائی که شهید شد به من گفت من دیگر بر نمی‌گردم، یا جنگ تمام می‌شود و من می‌آیم یا شهید می‌شوم و پیکرم به خانه بر می‌گردد. شهادت پایان این جنگ برای من است. یکی از همرزمان سید جاسم در باره اش اینگونه می گوید: سیدجاسم انسانی متواضع و خنده‌رو بود، ایشان خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت، خیلی هم اجتماعی بود همیشه کارگشای دوستان بود و در عوض از آنها می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند، تقریباً همه هم‌دوره‌ای‌هایش در زمان جنگ شهید شده بودند و ایشان از قافله شهدا جا مانده بود بغض دوستان شهیدش را داشت.  شجاعت و بی‌باکی‌اش مثال زدنی بود شهرتش ضدگلوله بود، پاک و دوست داشتنی بود، سید جاسم پسرعموی دو شهید بود، شهید ناصر و شهید فرج. هر سه با هم در قرارگاه سری نصرت سمت اطلاعاتی و عملیاتی بالایی داشتند.  بنیانگذار اطلاعات برون‌مرزی بودند آنها در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وارد پادگان‌ها و مقرهای نظامی عراق می‌شدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع بر می‌گشتند. سید جاسم همه زیرو بم منطقه عملیاتی جنوب را مثل کف دست می‌شناخت شهید ناصر، شهید فرج و شهید جاسم در عملیات فتح فاو نقش کلیدی و اساسی‌ای ایفا کردند. سید ناصر در جنگ یک اسطوره بود، هر سه چون برادر بودند که بارها در زمان جنگ تحمیلی برای زیارت به نجف وکربلا رفته بودند و تا عمق خاک عراق پیشروی داشتند، سید ناصر در خیبر و سید فرج در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.  اولین بار سید جاسم را در معیت شهید حاج اسماعیل حیدری دیدم، هر دو عند ربهم یرزقون بودند. در آن شرایط سخت و خشن جنگ، چنان با بچه‌ها خوب برخورد می‌کرد که انگار سالیان سال است او را می‌شناسم، جنگ و دشواری‌هایش را از یاد برده بودم. لهجه غلیظ عربی سید جاسم در عراق خیلی کمک‌حال بچه‌ها بود، او در آن شرایط حساس منطقه و اوضاع تروریست‌های خائن داخل نیروهای دشمن نفوذ می‌کرد، اطلاعات کامل را کسب می‌کرد و بازمی‌گشت. در نهایت شهید سید  جاسم نوری در تاریخ 7 خرداد ماه 1394 در جاده سید غریب محور الرمادی سامرا و در جبهه‌های مقاومت عراق و سوریه در درگیری با نیروهای تکفیری و تروریست بر اثر ترکشی که به شاهرگ گردنش اصابت کرد، به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
سیده رقیه نوری تنها دختر شهید سید جاسم نوری است که تولد 9 سالگی‌اش را در گلزار شهدا وکنار مزار پدرش می‌گیرد او در باره ژدرش اینگونه می گوید: پدرم من را خیلی دوست داش، من هم خیلی او را دوست داشتم، همیشه برایم قصه می‌گفت، هدیه می‌خرید، من هم جشن تولد 9 سالگی ام را در کنار خانه بابا یعنی مزارش گرفتم، خواستم بابا هم در تولد من باشد، بابای من پیش خداست و زنده است، او ما را نگاه می‌کند، خوشحالم که بابا بعد از سال‌ها به آرزویش رسید، بابا به مراد دلش رسید، دلم برایش تنگ می‌شود، ولی مامان اجازه نمی‌دهد که برایش دلتنگی و گریه کنم.  من می‌دانم که بابای من زنده است و اگر من گریه کنم ناراحت می‌شود، من هر وقت دلتنگش می‌شوم می‌روم پیش مزار شهدا، دوست دارم زود زود به بابا سر بزنم، هر وقت سر مزار بابا می‌روم به بابا می‌گویم که بابا جان شهادتت مبارک.  از بابا می‌خواهم که به مامان و داداش‌هایم صبر بدهد، می‌گویم بابا خوشحالم که پیروز شدی، من همیشه مداحی‌های بابا را گوش می‌دهم.  رقیه با همان صدای مهربان و آرام کودکانه‌اش از وصیت پدر شهیدش  اینگونه می‌گوید: بابا به من می‌گفت: وقتی من شهید شدم هیچ وقت گریه نکن، باید خوشحال باشی که پدرت به آرزویش رسیده، سعی کن کمک حال مادرت باشی. مراقب خانه باش. دختر خوبی باش و درس‌هایت را بخوان. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️تصویر متن کامل پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز به کار یازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
tmp_8897-1928126556.mp3
2.78M
🔊 | 🔅 ما هر چی داریم از دعا و معنویت داریم... 🌹 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: رهبر انقلاب در پیام آغاز به کار مجلس یازدهم تأکید کردند: 🌟تلاش فکری و عملی همگان برای معیشت طبقات ضعیف 🔻رهبر انقلاب: در حال حاضر، اقتصاد و فرهنگ در صدر فهرست اولویّتهای کشور است. در باب اقتصاد، علاوه بر مشکلات عمده‌ی مشهود، باید اذعان کنیم که در دهه‌ی پیشرفت و عدالت، نمره‌ی مطلوبی درباب عدالت به ‌دست نیاورده‌ایم. این واقعیّتِ ناخواسته باید همه را به تلاش فکری و عملی در باب معیشت طبقات ضعیف، به مثابه‌ی اولویت، وادار سازد. ۹۹/۳/۷ 💻 @Khamenei_ir 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حیدر تقی نژاد ۱۳۳۹/۳/۱ شهرستان پلدشت ۱۳۶۲/۳/۸ محور سرو  شهید حیدر تقی نژاد در سال ۱۳۳۹ و در روستای فتاح پلدشت چشم به جهان گشود وی با علاقه شدیدی که به آموختن علم داشت توانست مدارج علمی خود را کسب کند. شهیدحیدر تقی نژاد تا فرا رسیدن سن خدمت مقدس سربازی کمک خرج خانواده خود بود. شهید تقی نژاد فردی مومن، معتقد به دین اسلام، ولایت و روحانیت بود و همواره در اجرای فرامین الهی و امام خمینی (ره) کوشا بود. نحوه شهید حیدر تقی نژاد سر انجام در ۸ خرداد سال ۱۳۶۲ در محور سرو هنگام جمع آوری و خنثی سازی مین های کاشته شده ضدانقلاب به درجه رفیع شهادت نائل گردید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔔 شماره‌ی ۲۳۸ نشریه‌ی در منتشر شد: ♨️ : با پهلو گرفتن در سواحل ادعای توخالی مشخص شد؛ در حیاط خلوت 🔶 : رهبرانقلاب از برای اصلاح خطوط اصلی ؛ راه درست تحقق : امام گفتند وقتی مثل دارید تردید نکنید 🔷 : در عمل کنید ❇️ : فقط و نیست. @Khattehezbollah 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
طلبه و روحانی بسیجی متولد :نور/مازندران عضو لشگر :۲۵ کربلا شهادت: ٨ /٣ /۱۳۶۵ شب پدافندی فاو 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌹‍ خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین دیدن : ✍هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك بار دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.». بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا