eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
479 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد کامران در 9 اردیبهشت ماه 1367 در خانواده ای مذهبی و ولایتمدار در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان چشم به جهان گشود. مادر شهید علت انتخاب نام زیبای او را چنین بیان می کند: هنگام تولد محمد، پدرم گفت نام او را خداوند دو سال قبل از تولدش انتخاب کرده است؛ چرا که دو سال قبل از تولد محمد یعنی در سال 65 دایی اش (شهید محمد خدامی) در جبهه دفاع مقدس در منطقه عملیاتی مریوان به فیض شهادت رسیده بود. به همین خاطر بنا به سفارش پدر بزرگش نام زیبای محمد را بر وی نهادیم. محمد در دوران کودکی پسری شجاع، پر انرژی، و دوست داشتنی بود و از همان کودکی تلاش می کرد تا راه دایی شهیدش را ادامه دهد. محمد تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی (تا دوم) را در همان روستا گذراند. و از سال 1378 به همراه خانواده برای ادامه زندگی به استان تهران آمد و تحصیلاتش را در این استان ادامه داد. در بدو ورود به استان تهران جذب پایگاه مقاومت بسیج محله شد و با شور و شوق فراوانی در برنامه های بسیج شرکت می کرد و کم کم خودش مسئولیت هایی را در بسیج برعهده گرفت. محمد در ایام فتنه 88 نیز ادای دین به انقلاب و رهبری عزیز کرد و تلاش شبانه روزی در دفع آن فتنه شوم داشت. محمد تحصیلات خود را در دوره متوسطه در رشته علوم تجربی ادامه داد و بعد از اخذ مدرک پیش دانشگاهی وارد شغل مقدس سپاه پاسداران شد. او علی رغم برخی مخالفت ها مصر بر ورود به این شغل مقدس شد و در سال 1386 موفق به ورود به دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) گردید و در آن دانشگاه که مهد پرورش جوانان انقلابی و ولایی است به تحصیل انواع فنون نظامی پرداخت و در سال 1389 دانش آموخته آن دانشگاه شد و بعد از آن به تربیت و آموزش جوانان انقلابی پرداخت. محمد آن چنان عاشق این شغل مقدس بود که بنا به گفته برخی همکارانش هنگام خواب نیز با همان لباس مقدس به خواب می رفت و علت این کار خود را نیز چنین بیان می داشت: من با نذر و نیازهای فراوانی توانسته ام به این شغل مقدس وارد شوم، از آن می ترسم که هنگام خواب عزرائیل جانم را بستاند و این لباس مقدس بر تنم نباشد. محمد بر سر مسائل فقهی و حلال و حرام به ویژه مسئله خمس حساس بود تا آنجا که غذای هر مجلسی را استفاده نمی کرد تا آن که مطمئن شود که خمس آن داده شده است. محمد از آنجایی که علاقه زیادی به مادر سادات حضرت زهرای مرضیه (س) و خانواده سادات داشت از خانواده خود درخواست داشت تا از خانواده سادات همسری برای او انتخاب کنند. او در مهرماه 1392 با همسری فاضله از خانواده سادات ازدواج کرد. همزمان با ظهور داعش و نا امنی اطراف حرم عمه سادات (س) از آنجایی که عشق وصف ناشدنی به حضرت زینب (س) داشت، عاشق دفاع از حریم عمه سادات (س) شد. و مکرراً عازم آن مکان مقدس جهت دفاع از حرم گردید. محمد آن چنان عاشق شهادت بود که مکرراً از پدر و مادر و همسرش درخواست می کرد که برای شهادتش دعا کنند و می گفت دعا کنید تا من نیز شهید شوم تا اینکه از رفیقانم جا نمانم. محمد با دفاع از حرم عمه سادات (س) و همچنین سامرا (حرم امامین عسکریین) عشق خود را به اهل بیت (ع) نشان داد. آخرین اعزام او در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در آذر ماه 1394 بود، سرانجام در روز چهارشنبه 23 دی ماه 1394 قبل از اذان ظهر در منطقه خان طومان حلب بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه شاهرگ و پهلو به آرزوی دیرینه اش رسید و به دایی شهیدش ملحق شد و در روز جمعه 25 دی ماه 1394 در بهشت زهرا قطعه 50 (مدافعان حرم) ردیف 115 شماره 18 به خاک سپرده شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌹 قسمتی از 🔸از تمامی همکاران و برادران و خواهران دینی خود درخواست دارم که نکند مانند مردم کوفه پشت رهبری را خالی بگذارید و او را تنها بگذارید که گرگ‌های درنده آماده این چنین موقعیت‌هایی هستند. 🔸 از خواهرانم می‌خواهم که با حیای خود سرخی خونم را هدر ندهند و از برادرانم نیز خواهانم که غیرت علوی خود را حفظ کنند و به دنیا نفروشند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani