۲ بهمنماه ، #سالروز_شهادت #مدافع_وطن #شهید_مهدی_اسماعیلی گرامی باد . 🥀
▫️تاریخ تولد :۱۳۷۳/۱۱/۵
▫️محل تولد : فسا شیراز
▫️درجه : استواردوم
▫️تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۲
▫️محل شهادت : ایرانشهر
▫️علت شهادت :درگیری باسارقین
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_مهدی_اسماعیلی
شهید مهدی اسماعیلی در پنجم بهمن 73 در شهرستان فسا و در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش جانباز جنگ تحمیلی و کشاورز بود.از همان دوران کودکی با آن که نمی توانست درست کلمات را تلفظ کند تکبیر می گفت و در دوران نوجوانی پای ثابت مراسمات مسجد و یادواره های شهدا بود.از سجایای اخلاقی وی می توان به ،احترام به والدین، نجابت و بی ریا بودن اشاره کرد.
روحیات پدرش آنچنان در مهدی نفوذ کرده بود که بعد از اخذ مدرکش در رشته علوم تجربی در سن 19 سالگی به استخدام ناجا در آمد و در بهمن 91 به پادگان شهید چمران جهت آموزش اعزام شد.مهدی در تیر ماه 93 با میل و علاقه و درخواست شخصی به منطقه عملیاتی سیستان و بلوچستان – ایرانشهر اعزام شد و پس از مدتی خدمت در آبانماه همان سال با دخترعمه خود ازدواج می کند.
در دوران آموزشی رسته خدمتی اش فاوا(فناوری اطلاعات و ارتباطات) تعیین می شود و با توجه به آن می بایست در محلی متناسب با رسته اش خدمت کند ولی او روحیه خدمت اداری را نداشت به همین خاطر در یگان تکاوری 112 ایرانشهر به عنوان راننده ی خودروی گشتی خدمت می کرد.
همسر شهید میگوید: «هر زمان که به مرخصی میآمد مانند اینکه دینی به گردن داشته باشد آخر هر هفته به گلزار شهدا میرفت و برای شهدا فاتحه ای میخواند و همیشه می گفت:یعنی می شود یک جای خالی در بین قبور شهدا هم به من بدهند؟»
او بارها مورد امتحان الهی قرار گرفت و از چندین مورد پیشنهاد رشوه ای که به وی شد ضمن رد رشوه، فرد رشوه دهنده را دستگیر و تحویل مقام قضایی داد.
سرانجام در دوم بهمن 94 زمانی که همسرش در حال تدارک جشن تولد برای مهدی بود ، وی با شهادتش باعث نجات جان یک زن و دو کودک خردسال می شود. زمانی که از طریق بی سیم اعلام میکنند تعدادی افراد تحت تعقیب پلیس, وارد منزلی شده و ساکنین منزل را به گروگان گرفته اند. نزدکترین واحد یگان تکاوری سریعا به محل اعزام می شود و مهدی بی واهمه از طریق پشت بام وارد منزل شده و در همان لحظه تعداد 9 گلوله به قسمت های سر، گلو ، دست و پای اصابت و به درجه رفیع شهادت نائل میشود و موجب می شود که گروگانها به سلامتی از دست اشرار نجات پیدا کنند.
#شهدای_ناجا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_مهدی_اسماعیلی
🔸هنوز همان مهدی بود! در دوران راهنمایی و دبیرستان صبحها میرفت مدرسه. بعدازظهرها میماند کنار پدرش. میرفتند کشاورزی. شاغل هم که شد برایش ذرهای تفاوت نداشت. همان مهدی قدیم بود. غرور اصلاً عوضش نکرد. حتی قبل از آخرین عملیاتی که در سیستان و بلوچستان منجر به شهادتش شد، با پدر و مادرش رفته بود سرِ زمین. برایش فرقی نداشت که حالا پلیس است و شخصیت اجتماعیاش تغییر کرده. مثل کارگرها برای پدرش کشاورزی میکرد. شهید مهدی اسماعیلی بینیازی در نیاز! گفته بود: «اگر به نان شب محتاج شوم، حاضر به آوردن نان حرام به زندگیام نخواهم بود.»
🔸 شهید که شد، توی پروندهاش چهار تشویقیِ رد رشوه دیده بودیم. فهمیدیم بارها در کارش پیشنهاد رشوه گرفته بود اما با وجود فقر و تنگدستی خانواده، به سینه همهشان دست رد زده بود. شهید مهدی اسماعیلی ما بر آن عهد که بستیم، هستیم! روز بیستوپنجم ماه رمضان، باهم در عملیات بودیم. هوا گرم و خشک بود. از زمین حرارت بلند میشد. دهانمان تلخ شده بود. تشنگی زبانمان را مثل چوب کرده بود. دلم برای مهدی میسوخت. فقط بیست سالش بود و میدانستم چقدر دارد اذیت میشود. چندینبار گفتم: «مهدیجان، بیا روزهت رو باز کن. تا افطار خیلی وقت مونده. اینطوری ادامه دادن واقعا سخته.» فقط لبخند میزد و سکوت میکرد. وقت افطار دیدمش. لبهایش از تشنگی ترک خورده بود. میخندید و روزهاش را باز میکرد.
🔸اشرار حمله کرده بودند به چند منزل مسکونی و خانوادهها را گروگان گرفته بودند. به هیچ چیز هم رحم نداشتند. روبهروی چشمهای مضطرب بچهها تیراندازی میکردند. تمام دیوارها را جای شلیک، سوراخسوراخ کرده بود. مهدی دویده بود به کمک همکارش. با هر مشقّتی گروگانها را آزاد کرده بودند اما درگیری هنوز ادامه داشت. روی پشتبام مشغول بود که تیری سینهاش را شکافت. به زمین افتاد و همانجا شهید شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani