به یاد #سید_شهیدان_اهل_قلم
#شهیدسیدمرتضی_آوینی
قافله #عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: كل یوم عاشورا و كل ارضٍ كربلا... این سخنی است كه پشت #شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.
... و تو ، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اكنون ، در این دوران #جاهلیت ثانی و عصر #توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه #خون توست و #انتظار می كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازمان و لامكان #ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان ، خود را به قافله سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب #امام_عشق به #شهادت رسی...
#شهادت 20 فروردین 1372 #فکه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_اصغر_الیاسی
✍ راویت؛ مادر شهید
✨مدام می گفت مادر من را #دعا کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای #شهادت کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد.
✨وقت رفتن، گفت مادر اگر بروم بدرقه ام می کنی؟ گفتم تو بدرقه شده خداهستی #لیاقت داده که به سوریه بروی.
خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر #بلند است که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد.
✨نگاهش نکردم، گفتم نکند #شیطان وسوسه ام کند که داری چه کار میکنی؟ چرا اجازه میدهی پسرت برود. ولی اجازه ندادم این افکار در سرم باشد، گفتم پسرم برو خدا به همراهت.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
پدر و مادرم به دلیل اینکه من تنها بچه خانواده هستم و ضمناً وضع مادیشان هم خوب است، دختر خالهام را که در خانوادهای متوسط زندگی میکند، به فرزندی که چه عرض کنم، به سرپرستی قبول کردند (البته لازم به تذکر است که دختر خالهام همسن خود من است) بله از آن تاریخ به بعد مشکل من شروع شد و خانه آرام و ساکت ما که در طول روز کسی جز من در آن زندگی نمیکرد، به زندگیای تبدیل شد که دائم در آن سعی در دور کردن #هوای_نفس داشتم، با دختری که به مراتب از #شیطان پستتر و گناهکارتر و حرفهایتر است؛ تنها کارهای دختر خالهام را دریک جمله خلاصه میکنم: «درخواست از من برای انجام بزرگترین #گناه_کبیره»؛ میدانم که منظور من را حتماً فهمیدهاید و لازم به توضیحات اضافی نیست.
همان طور که گفتم پدر و مادرم حدود ۱۷ساعت از روز را در بیرون از منزل بهسر میبرند، یعنی از ساعت ۶ تا ۲۳. من هم از ساعت ۷ تا ۱۳ مشغول تحصیل هستم، یعنی حدود ۱۰ساعت از روز را با دختر خاله ام در خانه تنها هستم و همان طور که گفتم دختر خاله ام یک لحظه من را تنها نمیگذارد، دائماً در سرم فکر #گناه را میاندازد و بارها در طول روز از من درخواست گناه میکند. البته من پسری نیستم که تسلیم خواهش و حرفهای او شوم ، همیشه سعی میکنم خودم را از او دور کنم، ولی او مانند شیطان است که سر راه هر انسانی ظاهر شود، او را به قعر جهنم پرتاب میکند و برای همین است که من از او احتراز میکنم، ولی او دست از سرم برنمیدارد. تو را به خدا کمکم کنید چطور جواب حرفهای چرب و نرم او را بدهم؟ من بعضی وقتها فکر میکنم که او شیطان است که از آسمان به زمین آمده تا تمام #عبادات چندین ساله من را دود و نابود کند و سپس به آسمان برگردد.
خواهران عزیز! کمکم کنید من چطور میتوانم او را سر راه بیاورم؟ هر چه به او میگویم دست از سرم بردار گوشش بدهکار نیست، هر چه به او میگویم #شخصیت_زن این نیست که تو داری انجام میدهی، اصلاً گوش نمیکند، میترسم آخر عاقبت کاری دست من بدهد، دوست ندارم که تسلیم او بشوم، باور کنید حتی بعضی وقت ها من را تهدید هم میکند و میگوید…
البته فکر میکنم همه این بدبختیها به خاطر این است که من یک مقدار زیبا هستم. فکر میکنم اگر این #موهای_طلایی و پوست روشن را نداشتم، حتماً این مشکل سرم نمیآمد. روزی هزار بار از خداوند درخواست میکنم که این زیبایی را از من بگیرد. دوست داشتم در خانوادهای فقیر زندگی میکردم و زشتترین پسر روی زمین بودم، ولی گیر این دختر خاله شیطان صفت نمیافتادم که نمیگذارد تا قبل از #ازدواج پاک بمانم. البته تا حالا که من تسلیم خواهشهای او نشده ام، ولی میترسم که بالاخره من را وادار به تسلیم کند.
خواهران خوبم! کمکم کنید نگذارید این برادرتان پاکی خود را از دست بدهد. بگویید به او چه بگویم و چطور او را ارشاد کنم تا دست از هوای نفس خود بردارد و من را هم این همه آزار ندهد؟ چطور او را مانند یک #دختر_مسلمان کنم و چطور میتوانم طرز فکر و رفتار و عقیدهاش را تغییر دهم؟ ضمنا فکر نمیکنم که در میان گذاشتن این مسئله با پدر و مادرم فایدهای داشته باشد؛ چون آنها وقت و حوصله فکر کردن به این مسائل را ندارند، تازه اگر هم داشته باشند هیچ عکسالعملی نشان نمیدهند؛ چون رفتار آنها هم در بیرون از خانه دست کمی از رفتار دختر خالهام در خانه ندارد. امیدوارم که هر چه زودتر من را کمک کنید.
خواهران گرامی! جواب نامهام را به این آدرس به صورت کتبی بدهید، قبلاً تشکر و سپاسگزاری میکنم.
با تشکر مجدد برادرتان امیر….
65/09/03 – ساعت 3:05 بعد از ظهر
#شهید_امیر_...
#نوجوان
#تهذیب_نفس
#شیطان
#هوای_نفس
#قدرت_ایمان
#پدر_و_مادر
#گناه_کبیره
#فساد
#مشورت
#دغدغه_ایمان
#عبادت
#مجله_زن_روز
🕊محتوای روایتگری راویان👇🏻
https://eitaa.com/revayatgare_shohada
═══✼🍃🌺🍃✼═══
👈 البته من نمیدانم حالا که این نامهی من را مطالعه میکنید، اصلاًیادتان هست که در نامه قبلی چه نوشتهام یا اینکه کثرت نامههای رسیده به شما موضوع نامه من را از خاطر شما پاک کرده است. به هر شکل همان طور که در نامه قبلی هم نوشته بودم #پدر_و_مادر من آدمهای درستی نیستند و رفتار و گفتار و کردارشان غربی است و خواهر خواندهام هم که این موضوع را بعد از آمدن به منزل ما دید، فکر کرد من هم زود تسلیم میشوم، ولی او کور خوانده است. من مدتها با #شیطان مبارزه کرده و خودم را از #آلودگی حفظ کردهام، ولی فکر میکنید که تا کی میتوانستم در مقابل این شیطان دخترنما مقاومت کنم، برای همین و با توجه به خوابی که دیده بودم، تصمیم گرفتم که خودم را به صف عاشقان حقیقی خدا پیوند بزنم و از این #دام_شیطان که در جلوی پایم قرار دارد، خلاصی پیدا کنم؛ من میروم، اما بگذار این #دختر_فاسد بماند.
من فقط خوشحالم که حال که عازم جبهه هستم، هیچ گناه کبیرهای ندارم و برای گناهان ریز و درشت دیگرم از خداوند #طلب_مغفرت میکنم. من میروم، ولی بگذار پدر و مادرم که هر دو دکتر هستند و ادعای تمدن میکنند، بمانند و به افکار #غربزده خود ادامه دهند. امیدوارم که بزودی از #خواب_غفلت بیدار شوند. من تا حالا به جبهه نرفتهام و نمیدانم حال و هوای آنجا چگونه است، ولی امیدوارم که خداوند ما بندگان سراپا تقصیر را هم مورد لطف خودش قرار دهد و از شربت غرورانگیز و مست کننده #شهادت هم به ما بنوشاند؛ این تنها آرزوی من است.
پدر و مادرم هیچ وقت برای من پدر و مادر درست و حسابی نبودند. همیشه بیرون از خانه بودند و از صبح زود تا نیمههای شب در حال کار در بیمارستان یا مطب خصوصی و یا در مجلسهای فساد انگیز بودند که من از رفتن به آنها همیشه تنفر داشتهام. هیچ وقت من #محبت واقعی پدر و مادرم را احساس نکردم؛ چون اصلاً آنها را درست و حسابی ندیدهام. بعد هم که این دختر را پیش ما آوردند، زندگی آرام و بدون دغدغه من را به طوفان مبارزه با #گناه تبدیل کردند، با این همه همان طور که گفتم خوشحالم که به گناهی که خواهر خواندهام من را به آن تشویق میکرد آلوده نشدم. ضمناً خواهش میکنم به روانشناس مجله بگویید که در نوشتههایشان حتماً این موضوع را به پدر و مادرها تذکر دهند که پدر و مادری فقط این نیست که بچه درست کنید و آن وقت به امید خدا رها کنید، بلکه به آنها بگویید پدر و مادری یعنی #محبّت و #توجّه به فرزند.
امیدوارم من آخرین پسری باشم که از این اتفاقات برایش میافتد. البته من نمیدانم که این موضوع را خانم روانشناس باید بگوید یا کس دیگری. به هر صورت خودتان این پیام من را به هر کسی که مناسب میدانید برسانید تا او در #مجله چاپ کند.
قلبم با شنیدن کلمه شهادت تندتر میزند و عطش پایانناپذیری در رسیدن به این کمال در وجودم شعله میکشد. همان طور که گفتم اگر خداوند ما را پذیرفت و #شهید شدیم که این نامه را از طرف رئیس دبیرستان برایتان میفرستند و اگر لایق و شایسته رسیدن به این مقام رفیع ندید و برگشتم، اگر نامهای از شما دریافت کرده بودم، حتماً جوابش را میدهم. البته امیدوارم برنگردم چون آن وقت همان آش و همان کاسه است. بیشتر از این وقت شما را نمیگیرم. برای من دعا کنید. سلامتی و موفقیت همه شما خواهران گرامی را از خداوند متعال خواستارم و در پایان آرزو میکنم که همه انسانهای خفته مخصوصاً پدر و مادر و خواهر خواندهام از خواب غفلت بیدار شوند و رو به سوی اسلام بیاورند. عرض دیگری نیست.
خداحافظ و التماس دعا والسلام علی عبادا… الصالحین
برادرتان امیر 1365/10/01
#شهید_امیر_...
#نوجوان
#تهذیب_نفس
#شیطان
#هوای_نفس
#قدرت_ایمان
#پدر_و_مادر
#مبارزه_با_نفس
#گناه_کبیره
#فساد
#مشورت
#دغدغه_ایمان
#عبادت
#شهادت
#شهید
#خواب_غفلت
#محبت
#توجه
#مجله_زن_روز
🕊محتوای روایتگری راویان👇🏻
https://eitaa.com/revayatgare_shohada
═══✼🍃🌺🍃✼═══