#زندگینامه
#شهید_مهدی_شاهآبادی
در سال 1309 ﻫ .ش در اوج اختناق سنگین و شیطانی رضاخان ، درخانه بزرگمردی كه از استوانههای عرفان و سیاست بود و در دامان مادری عالم و با معرفت ، فرزندی متولد شد كه او را مهدی نامیدند.
مهدی چهار سال داشت كه به منظور فراگیری قرآن مجید وارد مكتبخانه شد و پس از دو سال ، از فراگیری قرآن فارغ وراهی دبستان «توفیق» شد . او به موجب استعداد درخشانی كه داشت ، وقتی از مدرسه به خانه برمیگشت ، پس از استراحت كوتاهی نزد پدر بزرگوارش آیت حق ،شاه آبادی رفته ،به فراگیری علوم دینی مشغول میشد .
آن گاه كه مهدی چهاردهمین بهار عمر خود را میگذراند ،وارد مدرسه علمیه «مروی» شد . سال 1327 ﻫ . ش برای مهدی سالی سرنوشت ساز بود ؛ او در یكی از عیدهای مذهبی در مجلسی با شكوه ، افتخار پوشیدن لباس مقدس روحانیت را یافت.
هرچند سال 1327 ش . برای مهدی سالی غرور آفرین بود ، اما حوادث تلخ همیشه پیشاپیش مردان خدا میرود تا آنها را در كورههای سختی آبدیده سازد . هنوز بیش از یك سال از طلبه شدن مهدی نگذشته بودكه در سال 1328 ش. بهترین معلم و یاور خود را از دست داد . در این سال آیت الله شاه آبادی به سوی خداوند پركشید .
شیخ مهدی پس ازگذشت دو سال از فوت پدر راهی شهر مقدس قم شد . او یك سال در قم اقامت كرد و سپس برای گذراندن دوره دبیرستان دوباره به تهران برگشت و طی چهار ده ماه دوره دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند .
او در سال 1332 ﻫ .ش و بعد از كودتای ننگین 28 مرداد برای اولین بار دستگیر و زندانی شد ، ولی پس از مدت كوتاهی آزاد گشت .
در مهرماه همان سال دوباره راهی قم شد و به تحصیل در حوزه علمیه ادامه داد . او رسائل را از آیت الله مشكینی و مكاسب را از آیت الله ستوده و كفایةالاصول را از آیت الله مجتهدی آموخت . در 25 سالگی دوره سطح به پایان رسید و در كلاس درس خارج فقه و اصول نشست . اساتید او در درس خارج ، حضرت امام (قده) و آیات عظام بروجردی ، گلپایگانی و اراكی بودند . شیخ مهدی در درسهای حوزه پشتكار عجیبی داشت و بسیار پیش میآمد كه او تمام شب را به مطالعه مشغول بود و بعضی از شبها استراحت او بیش از چهار ساعت نبود .
خود او در این زمینه میگوید :
«با مختصر غذایی در ماه مبارك رمضان افطار میكردم وبه مطالعه مینشستم و هنوز جابهجا نشده بودم كه صدا میزدند و میگفتند دیر شده و نزدیك اذان است . بسرعت چیزی میخوردم و به نماز مشغول میشدم . در طی چند سال متمادی در ایام تحصیل اتفاق نیفتاد كه در شبانه روز بیش از چهار ساعت بخوابم ؛ حتی پنج دقیقه هم نشد»!
خاطراتی از دوران مبارزه:
همسر شهید در این زمینه میگوید : « بچهها را برمیداشتیم و به دنبال آقا به روستاها میرفتیم .با توجه به تبلیغات ضد روحانی رژیم ، ایشان جاهایی را انتخاب میکرد که سختی ، بیشترو نیاز ، شدیدتر باشد . در ابتدای ورود ما به روستاها با عدم استقبال مواجه میشدیم و گاهی میشد که بر اثر تبلیغات سوء رژیم شاه علیه روحانیت به حدی افراد روستاها با ما مخالفت میکردند که حتی از فروش نان به ما ابا داشتند . لذا ایشان همراه خودشان به روستاها نان خشک و پنیر میبردند ؛ اما درهمین روستاها ایشان با شوق و علاقه فراوانی در هدایت و ارشاد مردم میکوشیدند و بیشتر توجه ایشان به جوانان و نوجوانان بود که با برنامههای درسی – تفریحی – در علاقه مند ساختن آنان به اسلام تلاش میکردند . رفتار روستائیان در روزهای آخر اقامت ما ، با روزهای وردمان تفاوتی توصیف ناپذیر داشت . مردم با گریه ، جلو ماشین آقا جمع میشدند و با اصرار و التماس از خروج ایشان جلوگیری میکردند و ازاو میخواستند که دوباره و در فرصتی دیگر به آن ده برگردد ؛ ولی ایشان به جای آن که در رمضان بعد یا محرم آینده به همان ده برگردند ؛ این روستا را به روحانی دیگری سپرده ، خودشان به یک روستای دیگر میرفتند ».
یکی از دوستان ایشان نقل میکند : « یک بار وقتی آقا آزاد شد و حکومت نظامی شاه بود ، از رستم آباد آمدیم به ایشان گفتیم که میخواهیم به همراه عدهای به استقبال شما بیاییم . آقا فرمود : اگر یک تظاهرات داغ علیه شاه راه میندازید ، اشکال ندارد وگرنه استقبال لازم نیست و ساده میآیم .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
#شهید_مهدی_شاه_آبادی
#امام_خامنهای :
عالم جلیل، مبارز خستگیناپذیر، حجت الاسلام حاج شیخ مهدی شاهآبادی به شهادت رسید و پاداش سالها مجاهدت در راه خدا و تلاش برای حاکمیت اسلام را با رحلتی چنین افتخارانگیز که موجب رضوان الهی و مجاورت اولیاءالله است، به دست آورد. ۶۳/۲/۷
ایشان یک انسان نمونه و استثنائی بود. یک بار من به خاطر ندارم در طول این دوستی چندین سالهای که با این شهید عزیز داشتیم که ببینم از کار خسته شدند، و آثار کسالت و خستگی را هرگز در چهرۀ این مرد عزیز ندیدم.
شهيد شاه آبادی برای ما برادر بسيار ارجمندي بود. روابط ما فقط روابط فكري نبود، بلكه روابط عاطفی و دوستانه و صميمانه هم بود. ايشان چه قبل و چه بعد از انقلاب، در خدمت انقلاب بوده و بالاخره در ميدان جنگ و با تير شقیترين دشمنان خدا به شهادت رسيد و اين پاداش بزرگی بود كه خداوند به اين بزرگوار عطا فرمود. گرچه اين حادثه برای ما بود، اما برای خود شهيد يك حادثه شيرين به حساب ميآيد. افتخار روحانيون به اين است كه بتوانند براي اين مردم خدمت كنند و بعد هم با يك مرگ خوب و زيبا از دنيا بروند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#شهید_مهدی_شاه_آبادی
🍃هر وقت که می رفت تبلیغ، یک کیسه نان خشک و پنیر هم با خودش می برد. فکر میکردم میخواهد در محل تبلیغش #زاهدانه زندگی کند و با خودم کلنجار می رفتم که شیخ مهدی اهل این کارها و فیلم بازی کردن برای #مردم نبود، هر طور در خانه #زندگی می کرد، بیرون هم همین بود، حالا چی شده که این کار را میکند؟!
🍃همین سوال باعث شد تا در یکی از سفرهای تبلیغی اش به زور همراهش بروم. وقتی به محل تبلیغ که روستای کوچکی بود رسیدیم تازه دو زاری ام افتاد. شیخ مهدی همیشه عادت داشت بین کارهایی که میخواهد انجام دهد، سخت ترین ها را انجام بدهد برای همین در تبلیغ هم روستاهایی را انتخاب می کرد که بر اثر تبلیغات #رژیم_شاهنشاهی ذهنیت منفی ای به دین و روحانیت داشتند تا آنجا که حتی حاضر نبودند نان خالی به #روحانی بفروشند و شیخ مهدی مجبور بود تا با همان نان خشک و پنیر روزگارش را بگذراند اما این هیچ تاثیری در تبلیغ او نداشت.
🍃 برای اهالی آن روستا در تبلیغ و تبیین دین آنچنان سنگ تمام می گذاشت که یادم هست وقتی ایام تبلیغ تمام شدمردم همان روستا آمدند و با اشک و آه و به اصرار از او خواستند تا باز هم به آنجا برود اما شیخ مهدی بنایش این بود که در آن روستا کارش را کرده و #علاقه را در اهالی ایجاد کرده، بقیه کار را یک نفر دیگر باید بیاید انجام دهد.
🍃برای همین سال بعد با وقت تبلیغی بعد می رفت به یک روستای صفر کیلومتر دیگر و روز از نو روزی از نو. بیخود نبود که شیخ مهدی شاه آبادی فرزند بزرگ استاد #عرفان حضرت امام رضوان الله علیهم آنطور چشم خدا را گرفت که با خلعت فاخر شهادت او را برای خودش جدا کرد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۶ اردیبهشت ماه، #سالروز_شهادت
#شهید_رمضان_یحییپور_گنجی گرامی باد . 🥀
نام پدر:احمد
نام مادر: زیور نظری گنجی
تاریخ تولد :1340/12/01
تاریخ شهادت : 1366/02/06
محل شهادت :ماووت
مزار : بابل ، گلزار شهدای گنج افروز
🌺در عملیات والفجر 8 فرماندهی گردان مسلم لشکر25 کربلا را بر عهده داشت.گردان مسلم پس ازعبور از اروند،از اسکله ی شماره یک فاو با وجودموانع زیاد عبور کردند، وقتی وارد اولین خاکریز شدند،با سرعت،خود را به زیر سنگر دوشکای دشمن رساندودرحالیکه دوشکا درحال تیراندازی بود،با دست چپ آن را به داخل کانال پرت کرد. نیک دوز جانشین وی که بعدها شهید شد،با انداختن نارنجک در سنگر دوشکا، تعدادی ازنیروهای بعثی را کشت و درنتیجه خط اول اسکله شماره یک فاو شکسته شد.
همرزم شهید: درحین عملیات گفتم که برادرتان شهید شد،چه دستوری می فرمائید؟ جواب داد: هیچ دستوری ندارم،برای پیروزی اسلام بجنگیدوپیش بروید،نگران جنازه ی برادرم نباشیدکه اینها امانت خدا هستند و بسوی او می شتابند.
پس از وداع با برادرشهیدش علی اکبرعلیرغم تاکیدفرمانده لشکر25 کربلا به عدم ادامه نبرد و ماندن درکناربرادرش،به منطقه عملیاتی کربلای10 رهسپارشد و18روز پس از شهادت برادر، بشهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فرازی از #وصیتنامه
#شهید_رمضان_یحییپور_گنجی
🌺من هرگز جبهه را تا عمرم باقی است ترک نخواهم کرد از جبهه خداحافظی نخواهم کرد بارها و بارها این کلام ورد زبانم بود که در آخرت نامه اعمال هر کس جدا ست و هرانسان به اندازه کار خیری که کرده است مزد می گیرد ای مردم به خدا قسم اگر امام بزرگوار دستور بدهند که تمام ملت ایران باید در خانه هایشان باشند و تو رمضان یحیی پور باید به تنهایی در جبهه جنگ باشی و بر علیه دشمنان اسلام و قرآن بجنگی سراز پا نشناخته رهسپار جبهه جنگ می شوم و جانم را فدای اسلام و امام می کنم
🌹اگر هزاران جان داشتم همه را فدای رهبر عزیز می نمودم چراکه رجوع به عقل در چنین مواقع حساس و ضروری خلاف است و جز ضرر و زیان در پی نخواهد داشت. ای مردم! مرگ حق است اگر برجی بسازید آسمان خراش که خراب شدنی نباشد اگر به غار پناه بریدکه دست احدی از انسان ها و حیوانات و درّندگان به شما نرسد باز یک روزی را که خدا مقرر فرموده است مرگ به سراغ شما می آید بهتر نیست که ما به دنبال مرگ برویم واز آن استقبال نماییم
آن مرگی که سعادت ما را در دنیا و آخرت تامین و تضمین می کند که همان مرگ سرخ و شهادت خونین است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
📩 غلبه بر هوای نفس
🔻 حضرت آیتالله خامنهای:
گاهی انسان به خود تلقین میکند که نمیتواند بر هوای نفسش فائق بیاید. روزه ماه رمضان به انسان ثابت میکند که میتواند آن وقتی که اراده کند، پیروز شود. میتوان با اراده و توکل از عادات ناپسندی که در ما هست و مایه عقب افتادگی مادی و معنوی است، نجات یافت.
🏷 #بهار_قرآن
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
4_293413254921716285.mp3
4.07M
🔉#بشنوید
📖#ختم_قرآن
📖 تندخوانی قرآن کریم
🔖 #جزء_بیست_و_پنجم
🎙 استاد #معتز_آقایی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
روز بیست و پنجم.mp3
2.09M
#بشنوید
💠 شرح دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان
🎙مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی ره
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
📝 متن کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانشجویان منتشر شد. ۱۴۰۱/۲/۶
🔍 #بخوانید👇
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=50102
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
51.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #ببینید
فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانشجویان. ۱۴۰۱/۲/۶
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
14010206_42700_1281k.mp3
20.45M
🎙#بشنوید
صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانشجویان. ۱۴۰۱/۲/۶
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۷ اردیبهشت ماه #سالروز_شهادت #شهید_مصطفی_قاسمی #طلبه_همدانی ای که توسط اوباش #ترور شد ، گرامی باد . 🥀
شهید "مصطفی قاسمی" متولد روستای "میهمله علیا" در شهرستان بهار، طلبه سادهای در مدرسه علمیه آیتاللّه آخوند ملاعلی معصومی بود که درس خارج میخواند.
مدتی در اداره کتابخانه مدرسه آیتالله دامغانی نزدیکی آستان مقدس امامزاده عبدالله (ع) همکاری می کرد؛ ظهرها امامت جماعت امور شعب بانک تجارت همدان را بهعهده داشت و ۱۸ سال هم پیشنماز (مغرب و عشا) در مسجد "حاج کربعلی" همدان بود.
مسجدی ساده و قدیمی در یکی از محلههای قدیمی همدان که علمای بزرگی چون شیخ محمدعلی دامغانی در آن اقامه نماز کردهاند و معنویت و نورانیت در آن موج میزند.
ماجرای جالب و البته تأثربرانگیز شهادت 🌷 او خبر داغ رسانهها شد.
قاتل "بهروز حاجیلویی" از اشرار سابقهدار بود که تصاویر منتشرکرده از خودش با نقشونگارهای حاصل از خالکوبی و تمرین با اسلحه، معرف شخصیتش بود.
قاتل نهتنها در روز روشن و ملأعام هنجارشکنی کرد؛ بلکه عمل ناجوانمردانه خود را بهعنوان سند افتخاری در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و ظاهراً پیش از این هم تصاویری با اسلحههای متفاوت از خود منتشر کرده بود.
قاتل فرار کرد و کمتر از ۲۴ ساعت به دام افتاد، اما جان سالم بهدر نبرد و انگیزه او از قتل روحانی ساده همدانی در هالهای از ابهام باقی ماند.
#شهدای_روحانی
#شهدای_ترور
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌷 روایت رهبر انقلاب از غوغای همدان پس از حادثه شهادت #طلبه_همدانی
❌ عدهای میگویند مردم از دین فاصله گرفتهاند، اما واقعیت چیز دیگری است
🌷 رهبر انقلاب،در دیدار طلاب حوزههای علمیه:
✔️ امروز وظیفهی حوزهها از گذشته #سنگینتر است؛ علت هم این است که نیاز و قبول بیشتر است. امروز اقبال به مفاهیم برجسته و عالی دینی در جوانان دنیای اسلام و بلکه خارج از اسلام هست.
✔️ سابقاً شاید ایمانهای قرص وجود داشت لکن جلوهی عملی نداشت. در تهران شیخ فضلالله را وسط تهران بر دار کشیدند، عدهای هم گوشهوکنار اشکی ریختند اما حرکتی صورت نگرفت؛ با آنکه آن روز رضاخانی هم سر کار نبود.
✔️ حال این را مقایسه کنید با [شهادت] طلبهی همدانی؛ #همدان چه غوغایی شد و چه انعکاسی در ایران پیدا کرد. اگر آن جنازهی مطهر در تبریز و تهران و بقیهی کشور هم میآمد همانطور تشییع میشد.
✔️ حالا بعضی میگویند مردم از دین فاصله گرفتهاند. ما که طلبه بودیم، هیچوقت در هیچ شهری در هیچ جلسهای، این اجتماعاتی که امروز پای منبرها مشاهده میکنید وجود نداشت؛ یک دهم این هم وجود نداشت.
👈 وجوهاتی که امروز مردم میدهند نشان میدهد که مردم متدین هستند.
✔️ حرفهای بدون معیار علمی گفته میشود، لکن روحانیت محترم است و علیرغم سیاهنماییهایی که انجام میشود، واقعیت چیز دیگری است؛ این وظیفه را سنگین میکند.
۹۸/۲/۱۸
#رهبری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۷ اردیبهشت ماه ، #سالروز_شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ، #مدافع_حرم #شهید_مصطفی_عارفی گرامی باد . 🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#شهید_مصطفی_عارفی
▫️همسر شهید عارفی نقل میکنند: سال ۱۳۸۸، سال فتنه به جرئت میتونم بگم بدترین و سختترین سال زندگیمون بود؛ با اینکه سال ۸۸ دانشگاه قبول شدم ولی تلخی فتنه، کام ما رو هم تلخ کرده بود.
▪️آقا مصطفی خیلی آشفته بود. اصلا روی پاش بند نبود؛ عزم سفر کرده بود و میخواست بره تهران ولی گویا اعلام کرده بودند"هیچکس از شهرهای دیگه نیاد که اغتشاش بیشتر نشه"!
▫️ولی روز و شب نداشتیم. خیلی حالشون بد بود. هر لحظه که ایشون بیرون یا بسیج میرفتند، منتظر یه خبر بد بودم؛ میگفت: ما بسیجیها زنده باشیم و یه عده آمریکاییصفت، بیت رهبری رو تهدید کنند؟ ما باشیم و اینا هر کاری دلشون میخواد، هر بیحرمتی که میخوان بکنند؟!
▪️روزی که حضرت آقا با بغض تو نماز جمعه تهران سخنرانی میکردند، آقا مصطفی داشتند گریه میکردند. باورم نمیشد؛ من تا اون لحظه اشک ایشون رو ندیده بودم؛ البته با اون ولایتمداری و عشق به حضرت آقا که بنده از ایشون سراغ داشتم، انتظارش میرفت که طاقت دیدن بغض رهبر رو نداشته باشند و به هم بریزند، مثل همه مردمی که عاشق رهبری هستند.
▫️واقعا در اون روزها همه حالشون بد بود. آقا مصطفی خیلی نسبت به حضرت آقا ارادت داشتند و سعی میکردند در همه مسائل زندگی مقلد ایشون باشند؛ حتی در سادهزیستی هم نگاهشون به رهبری بود.
▪️الآن هم تو این فتنههای آخرالزمان از شهدا میخواهم که از حضرت آقا محافظت کنند تا پرچم این انقلاب رو بیواسطه به دست آقا صاحب الزمان عَجَّلَاللهبرسونند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_مصطفی_عارفی
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب مصطفی عارفی فرزند عبدالعلی پس از اقرار به یگانگی خداوند و رسالت خاتم پیامبران و امامت دوازده معصوم، در کمال صحت و سلامت و اختیار به موارد ذیل وصیت میکنم. وصیتنامههای دیگر قبل از این تاریخ از درجهی اعتبار ساقط میباشد.
1. قیم اطفالم، همسرم زینب عارفی فرزند غلام محمد را قرار میدهم.
2. وصی بنده نیز همسرم زینب عارفی فرزند غلام محمد قرار میدهم.
3. فهرست اموال: منزلی (خانه) که در آن زندگی میکردهام، به فرموده پدر از سهمالارث خودش میباشد که لطف فرمودهاند و در زمان حیات خود به بنده واگذار نمودهاند. انتظار دارم بعد از فوت اینجانب نیز بر اساس عهد پدرم این قسمت از منزل برای همسر و فرزندانم بماند. یک عدد خودروی تویوتا کرییدا مدل 92 میلادی
از پدر عزیزم حلالیت میطلبم. در طول زندگیام نتوانستم ذرهای از زحمات صادقانهاش را جبران کنم. امید دارم خداوند در آخرت اجر زحمات پدرانه ایشان را بدهد.
از مادر عزیزم که هیچ زمان نتوانستم قدردان زحماتش باشم، عاجزانه التماس دعا دارم و حلالیت میطلبم. آرزو داشتم که برای یک بار هم که شده پدر و مادر و همسر و فرزندانم را به زیارت کربلا ببرم که خداوند توفیقش را نداد، وصیت میکنم حتماً به زیارت امام حسین (ع) بروید.
از همسر عزیزم که همیشه در تصمیماتم مرا همراهی کرده و قوت قلبم بوده، کمال تشکر را دارم. بنده هیچ زمان در نبودم برای ادارهی خانه و زندگی با وجود ایشان نگران نبودهام. ایشان یک هدیهی الهی برای بندهی حقیر در این دنیا بودند و از خداوند میخواهم موجب زندگی ما در آخرت شود. تمام طول زندگی مشترکمان که مثل چشم به هم زدن گذشت همواره در سختیها در کنار بنده بودند. در نگهبانی از دین و دنیای بنده ذرهای کم نگذاشتند و از ایشان برای کم و کاستیهای زندگیام طلب بخشندگی دارم و از ایشان میخواهم در نبودم ولایتمداری و خانهداری حضرت زهرا (س) را الگو قرار دهند و امیدوارم فرزندانمان را سرباز امام زمان (عج) تربیت کند.
از مادر و همسر و خواهرانم اکیداً درخواست دارم در زمان آوردن جنازهی من و مراسم دفن به هیچ عنوان صدای شیونشان بلند نشود و حرمت صدای زن را نگاه دارند. همیشه و به شدت مراقب حجاب خود باشید و به فرزندانتان هم آموزش دهید. همواره پیرو راستین ولایت فقیه باشید. منتظر دعای خیر شما هستم، در راه بصیرتافزایی خود و خانواده خود کوشا باشید و با تمام توان حافظ این انقلاب باشید.
در صورت باقی ماندن جنازهی بنده و یا اسارتم به هیچ وجه راضی نیستم برای پس گرفتن بنده و یا جنازهام با دشمن معاملهای صورت گیرد.
حضرت علی (ع) فرمودند: بارها به شما گفتهام از خانهی خود بیرون بروید و از سمتی که دشمن میخواهد به شما حمله کند به آن ضربه بزنید و نگذارید دشمن به مرزهای شما برسد، چون ضربه خواهید خورد.
توصیه بنده به فرزندان عزیزم این است که تحقیق و تفکر دربارهی دین و مذهب خود را از اولویتهای اول خود قرار دهید و همواره گوش به فرمان ولایت فقیه باشید و سعی کنید با ولی زمانه خود ارتباط قلبی پیدا کنید که ضامن سلامت دنیا و آخرت شماست و بدانید که دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست. ادامه در برگ (ورق) بعدی.
مصطفی عارفی 12/14/ 94
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_مصطفی_عارفی
✍🏼 خاطراهای ناب، به قلم فرمانده تیپ حضرت ابالفضل العباس(ع) از لشکر فاطمیون
سال ۹۴ با گردان امام رضا(ع) که فرماندهاش رزمندهای به نام جاسم بود، در منطقه بیارات ملاقات کردم. گردانی بسیار منظم، سازماندهی شده و دارای نیروهای مخلص. این گردان باید به تیپ حضرت ابوالفضل العباس(ع) ملحق می شد. با خوشحالی این گردان را در آغوش تیپ پذیرفتم و بدون تغییرات جایگزین گردان فاتح ۳ نمودم که ادامه فعالیتهای جهادی خود را داشته باشند.
در بین نیروهای این گردان، جوانی را به نام مصطفی عارفی یافتم. جوانی بسیار خوش اخلاق، دارای اندام قوی و قامتی بلند و رسا، مسلط به تمام جنگ افزارها و متخصص در امر تخریب.
شهر تدمر در تیررس نیروهای تکفیری داعش بود و یک عملیات طرح ریزی شد. گردان تازه محلق شده اعلام آمادگی کرد و واقعا هم در آزادسازی مرحله اول نقش بسزایی داشت. باید عملیات پاکسازی شروع میشد که مسیر را مهیا کند. در این میان #مصطفی داوطلب شد و نیروهای خودش را به سمت دشمن به حرکت درآورد.
ساعت ۱۱ شب هوا بسیار تاریک و جو سنگین بود. تاریکی به قدری بود که در چند قدمی یکدیگر را نمیدیدیم. ارتباط فقط از طریق بیسیم مقدور بود. لحظاتی گذشت که دشمن متوجه عملیات شد و آتش سنگین بر مواضع مقاومت میریخت. مصطفی از همه جلوتر بود. در اوج نبرد بودیم که صدای بیسیم مصطفی بلند شد: "به نقطه هدف رسیدم و مستقر شدیم. سنگر را حفظ کردیم اما یک زخمی داریم که حالش خوب نیست"
نیروهای کمکی را اعزام کردم. هوا کمی روشن شده بود. دیگر صدای بیسیم مصطفی قطع شده بود. با خودم گفتم شاید بیسیمش شارژ تمام کرده. به هر حال خود را به ارتفاعات صعب العبور ۱۸۰۰ متری رساندم. ارتفاعاتی که عبور هیچ وسیله نقلیهای روی آن ممکن نبود. وقتی نزدیک موقعیت مصطفی رسیدم، پیکر پاک شهیدی را دیدم که لباس رزم فاطمیون داشت. با خودم گفتم حتما پیکر همان جانبازی هست که مصطفی اعلام کرده بود. نزدیک پیکر شهید شدم که ناگهان تمام وجودم سرد و بی حال شد. پیکر شهید متعلق به خودِ مصطفی بود.
مصطفی همان مجروحی بود که خودش اعلام کرده بود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ شهیدِ زنده، از شهید زنده فیلم بگیرید!
- بگیرید، فیلم و عکس از من زیاد بگیرید وگرنه از دستتون میره.
#شهید_مصطفی_عارفی
انتشار به مناسبت #سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani