eitaa logo
روایت ها و حکایت ها
1.9هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
317 ویدیو
29 فایل
فیش های منبر و یادداشت های روایی و تفسیری و نکات تربیتی و اخلاقی،آمیخته با مطالب روز و اشعار ناب و تاریخ ... ارتباط با ما https://eitaa.com/MA1371 طلبه حقیر محمد جواد جنگی لینک کانال @revayathavahekayatha1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸اشکال از من بود!🔸 🌤 [ استاد عزیزتر از جانی] می‌گفت به راحتی می‌شود آدم‌ها را با حرف‌هایشان شناخت. مثال می‌زد: ... یک قلمی، یک خودکاری در طاقچه است. هست! به یکی می‌گویی برو بیار. میرود میگردد. [خودکار] هست [اما] پیدایش نمی‌کند.می‌گوید: «نمی‌بینم». به دومی می‌گویی برو. [خودکار] هست [اما] پیدایش نمی‌کند. ولی نمی‌گوید «نمی‌بینم»؛ می‌گوید: «نیست». ... آن که می‌گوید نمی‌بینم یک شخصیت دارد؛ آن که می‌گوید نیست، یک شخصیت. 🌤 آن که می‌گوید نمی‌بینم ... ضعف‌ها و نقص‌ها را متوجه خودش می‌داند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگی‌اش افتاد، پای خدا [را] وسط نمی‌کشد، به حساب خودش می‌گذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف بینایی من هست. «من» نمی‌بینم. اما آن که می‌گوید «نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، فرافکنی می‌کند. به دوش خدا و زمانه و روزگار می‌اندازد... ✨ روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید. https://eitaa.com/revayathavahekayatha
سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی از ازل چرخانده دل ها را خدا ، سوی علی او مع الحق گفت و از آن روز ما را می‌کُشند دار ما خرما فروشان حلقه ی موی علی مانده‌ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق بس که سلمان ها ، مسلمان کرد با بوی علی گر می‌اندیشی نماز و روزه‌ات را می‌خرند ای برادر ! این تو و این هم ترازوی علی
روز عزيزاني که پدر از دست داده اند ضمن قرائت فاتحه و سر خاک رفتن، این نکته را نیز فراموش نکنیم👇 امام رضا (علیه السلام) اَلْأَخُ اَلْأَكْبَرُ بِمَنْزِلَةِ اَلْأَبِ. برادر بزرگتر در مقام پدر می باشد. تحف العقول روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
نشانه مردانگی حضرت امیر فرمود: مردانگی ۴ نشانه دارد: ۱-گذشت و عفو هنگام قدرت ۲-تواضع هنگام دولت ۳-خیر خواهی هنگام دشمنی ۴-ببخشش بدون منت. ------- گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی. أَلْفُتُوَّةُ عَـلى أَرْبَـعَةٍ: أَلتَّواضُعُ مَعَ الدَّوْلَةِ، وَ الْعَفْوُ مَعَ الْقُدْرَةِ، وَالنَّصيحَةُ مَعَ الْعَداوَةِ، وَ الْعَطِيَّةُ بِلا مِنَّةٍ. مواعظ العددیه. روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
چهار نشانه شیعه از نگاه حضرت امیر(ع) شیعیان ما👇 ۱-اگر خشمگين شوند ، ستم نمى كنند ۲- و هرگاه خشنود شوند ، زياده روى نمى كنند. ۳- براى همسايگان خود پر بركتند ۴-و با معاشران خويش به صلح و صفا رفتار مى كنند. الذينَ إن غَضِبُوا لَم يَظلِمُوا ، و إن رَضُوا لَم يُسرِفُوا ، بَرَكَةٌ على مَن جاوَرُوا ، سِلمٌ لِمَن خالَطُوا. کافی ج ۲ ص ۱۵۰ روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
اینا هم از صفات مردانگی اند!👇 حضرت امیر فرمود: مِن تَمامِ المُروءَةِ أن تَنسَى الحَقَّ لكَ و تَذكُرَ الحَقَّ علَيكَ.  از كمال مردانگى است كه حقّى را كه بر گردن ديگران دارى، فراموش كنى و حقّى را كه ديگران بر گردن تو دارند، به ياد داشته باشى. غررالحکم. پیامبر اکرم فرمود: من المروّه أن ینصت الأخ لأخیه إذا حدّثه. از لوازم جوانمردى این است که برادر به گفتار برادر خویش وقتى با او سخن می کند، گوش فرا دارد. نهج الفصاحه اگر مردی 👇 بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی أَحسِن إلی مَن أساء روایت ها حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
چرا به پیامبر اکرم ساحر می گفتند؟! قریش به وليد بن مغیره گفتند: اينكه محمد مي‌خواند چيست؟ آيا سحر و جادوست يا كهانت است؟ وليد از آنها مهلت خواست تا فكري در اين باره بكند، آن گاه به نزد رسول خدا (ص) آمده و از آن حضرت درخواست كرد تا مقداري از قرآن را براي او بخواند، و گفت: آن را بر من بخوان. رسول خدا (ص) شروع به خواندن كرده گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم»... وليد گفت: آيا منظورت از اين رحمان همان مردي است كه در يمامه است و موسوم به رحمان است؟ حضرت فرمود: نه، منظور من«الله»است كه هم او رحمان و رحيم است. آن گاه رسول خدا شروع به خواندن سوره«حم سجده»كرد و چون به اين آيه [۷۵] رسيد كه خدا فرموده: «... فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود» اگر اينان (يعني اين مردمان مكه و قريش) اعراض كرده (و سخنت را نشنيدند) بگو شما را از صاعقه اي نظير صاعقه عاد و ثمود بيم مي‌دهم و مي‌ترسانم ) در اينجا بود كه ناگهان لرزه اي اندام وليد را گرفت و تمام موهاي بدنش بلند شد و رسول خدا (ص) را سوگند داد كه از خواندن خودداري كند... حضرت از ادامه خواندن آيات سوره خودداري فرمود، وليد نيز برخاسته به خانه رفت، مردم مكه گفتند: وليد از آيين خود دست برداشته و به دين محمد درآمده، وليد كه اين حرف را شنيد گفت: نه من به دين محمد درنيامده‌ام ولي سخن سختي را شنيدم كه بدن را مي‌لرزاند و بهتر همان است كه بگوييد سحر است چونكه دلها را به خود جذب مي‌كند و به سوي خويش مي‌كشاند. تاریخ زندگی رسول اکرم(ص) رسولی محلاتی روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
خطبه ۲۱ و نکات آن فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَُ تَحْدُوكُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ. بى گمان پايان کار (رستاخيز و قيامت و بهشت و دوزخ) در برابر شما است و عوامل مرگ، پيوسته شما را به پيش مى راند. سبکبار شويد تا به قافله برسيد! چرا که پيشينيان را براى رسيدن بازماندگان، نگه داشته اند! (و همه، در يک زمان، محشور خواهيد شد). نکته اول: کلام سید رضی علیه الرحمه در مورد این خطبه👇 اگر اين گفتار امام (عليه السلام) پس از سخن خداوند سبحان و پيامبر اسلام، با هر سخنى سنجيده شود، بر آن برترى خواهد داشت و از آن پيشى مى گيرد. اما گفتار او (عليه السلام): «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» کلامى است که از آن، کوتاه تر و پرمعناتر، کلامى شنيده نشده است. چه سخن ژرف و عميقى و چه جمله پرمعنا و حکمت آميزى است، که روح تشنه طالبان حکمت را سيراب مى کند! ما در کتاب خصائص درباره اهميت و عظمت اين جمله، بحث کرده ايم. ۲- نکته زیبا در معنای کلمه "تحدوکم" با توجه به اين که «تَحْدُوکُمْ» از ماده «حدو» به معناى «راندن شتران با آواز مخصوص» است، اين نکته به ذهن مى رسد که گردش شب و روز و ماه و سال، گرچه انسان را به پايان زندگى نزديک مى کند، امّا چون آميخته با زر و زيورها و سرگرمى هاى دنيا است، غافل کننده است. ۳- داستانی زیبا👇 هنگامى که سلمان فارسى، به عنوان استاندار مداين انتخاب شد، بر چهارپايى که داشت، سوار شد و به تنهايى، به راه افتاد. هنگامى که خبر آمدن او به مداين، در ميان اهل شهر منتشر شد، قشرهاى مختلف مردم، خود را براى استقبال از وى آماده کردند. مردم بر در دروازه شهر در انتظار بودند. پيرمردى را ديدند که بر چارپايش سوار است و تنها به شهر مى آيد. سؤال کردند: «اى پيرمرد! در راه، امير ما را نديدى؟» پرسيد: «امير شما کيست؟» گفتند: «امير ما، سلمان فارسى، همان يار رسول خدا است». گفت: «من امير را نمى شناسم، ولى سلمان منم.» همه، به احترام او، پياده شدند و مرکب هاى خوب را پيش آوردند و از او تقاضا کردند که بر يکى از آنها سوار شود. او گفت: «چهارپاى خودم، براى من، از همه اينها بهتر است.» به اين ترتيب، همه به راه افتادند. هنگامى که وارد شهر شدند، گفتند: «بايد در قصرِ استاندارى، اِجلال نزول فرماييد.» سلمان گفت: «من به شما گفتم که امير نيستم تا در دارالإماره منزل گزينم!» او دکانى را در بازار انتخاب و از صاحب آن اجاره کرد و همان جا را مرکز حکومت و قضاوت خود قرار داد. وى تنها چيزى که با خود داشت، زيراندازى کوچک براى نشستن و ظرفى براى وضو گرفتن و عصايى براى راه رفتن بود. در آن ايام که سلمان در آنجا حکومت مى کرد، سيل شديدى آمد و بخش عظيمى از شهر را فرا گرفت. فرياد مردم از هر سو بلند شد. گروهى فرياد مى زدند: «فرزندان ما چه شد؟ بر سر خانواده ما چه آمد؟ اموال ما به چه سرنوشتى گرفتار شد؟» سلمان زيرانداز خود را بر دوش گرفت و ظرف آب و عصاى خود را برداشت و بر يک بلندى قرار گرفت و فرمود: «هکَذا يَنْجُو الْمُخَفَّفُونَ يَوْمَ الْقيامَةِ»; اين گونه، سبکباران، در روز قيامت، اهل نجات مى شوند. بى شک، سلمان ـ که در جنگ احزاب، براى نجات لشکر اسلام، آن تدبير ويژه را پيشنهاد کرد ـ کسى نبود که از حال مردم در آن شرايط غافل شود. هدف او از اين کار، اين بوده است که با روح تجمل پرستى ايرانيان آن روز در پايتخت بزرگ ساسانى مداين، به ستيز برخيزد و به آنها که غرقِ آن زندگى بسيار پرزرق و برق و اسراف کارانه بودند، هشدار دهد و عواقب شوم اين گونه زندگانى را نشان دهد. اين، همان است که مولا على(عليه السلام) در خطبه بالا، در جمله کوتاهى که دو کلمه بيش نيست، ولى يک دنيا معنا دارد، بيان فرموده است: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا»; سبکبار شويد تا به منزل برسيد! روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
از بزرگی پرسیدند: «آیا با یک کلمه می‌توان تمام زندگی را روشن و پاک نگه داشت؟ » گفت: «بله. » پرسیدند: «آن کلمه کدام است؟ » گفت: «آن کلمه عبارت است از محبت به دیگران». ---------- تار و پود عالم امکان بهم پیوسته است عالمی را شاد کرد آنکه دلی را شاد کرد. روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
پیامبر اکرم (ص) إنّا لَنُعطي غَيرَ المُستَحِقِّ حَذَرًا مِن رَدِّ المُستَحِقِّ . عدّة الداعي ص ۹۱ ما از بيم آن كه مستحقّ را ردّ نكرده باشيم، به غير مستحقّ هم مى بخشيم. روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
امروز، شاه ِ انجمن ِ دلبَران یکی‌ست. دلبَر اگر هزار بود، دل بر آن یکی‌ست. گَر بَهر ِ آن یکی، دو جهان داده‌ام به باد عیب‌ام مَکُن! که حاصل ِ هر دو جهان یکی‌ست. سودائیان ِ عالَم ِ پندار را بگوی: سرمایه کَم کنید، که سود و زیان یکی‌ست! خَلقی زبان به دَعوی‌ عشق‌اش گشاده اند، ای من فدا یِ آن که دل‌اش با زبان یکی‌ست! روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha
می گویند روزی جمعی از بازاریان شهری به محضر عالم آن شهر رسیدند . ایشان فرمودند ؛ مراقب باشید این روستایی ها و شهرستانی ها کلاه سرتان نگذارند. صدای خنده حضار بلند شد و خوشمزه ای فریاد زد آقا چه می فرمایید همین دیروز یکی شان آمده بود جنس ( مثلا) ۵۰ تومنی را ۲۰۰ تومن به او فروختم. آقا فرمود؛ بله او با صفا و صداقت خود آمد اما دین تو را با خود برد کلاه سرت رفت ، حواست نیست. روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید https://eitaa.com/revayathavahekayatha