🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀
🍀
#پارت373
🍀منتهای عشق💞
صدام رو پایین آوردم.
_ خاله من زنگ زدم به عمو.
_ الان؟
_ نه؛ دیروز زهره زنگ نزد، من زنگ زدم.
خیره نگاهم کرد.
_ چرا!؟
شرمنده گفتم:
_ چون از طرف من دروغ به میلاد یاد داده بود که به علی بگه.
_ چه دروغی؟
_ گفته بود که بگو رویا میترسه نمیاد اتاقت.
با کمی اَخم گفت:
_ درست حرف بزن ببینم!
همه چیز رو تعریف کردم؛ از فال گوش ایستادن تا دروغ یاد میلاد دادن.
_ عجب دختریه!
_ منم دیدم پررو شده، به عمو گفتم مهشید دلش تنگ شده روش نمیشه بگه بیاید دنبالش.
_ از دست شما بچهها!
_ الان میترسم. علی من رو هم دعوا میکنه.
_ به خدا که حقتِ. یکم این گوشت رو بپیچونه که با یه ندونم کاری شر درست کردی. همون دیروز باید به من میگفتی نه که خودت سر خود پاشی زنگ بزنی.
صدایی از بالا نمیاد. یعنی علی روی حرفش ایستاده و فقط باهاشون حرف میزنه! ولی مطمئنم بیخیال نمیشه و سر فرصت حال همه رو میگیره.
_ بچهم زهره هیچ کاری نکرده کتک خورد.
_ منم دلم خیلی براش سوخت ولی جرأت نکردم حرف بزنم.
_ میلاد چرا این کار رو کرده؟
_گفت اینجا اتاق منم هست، نباید میچسبونده.
_ خب پسر خوب، فقط میکندیشون نه که پارهشون کنی!
نچی کرد و سرش رو متأسف تکون داد.
_ از سر نادونی چه کاری کرده! حالا مهشید بفهمه هم یه داستان داریم.
_ به رضا بگو بهش نگه.
_ این اگر حرف من رو گوش میکرد الان وضعمون این نبود.
صدای زنگ خونه بلند شد.
_ پاشو برو ببین کیه؟
_ برم باز کنم؟
_ برو دیگه!
_ علی نگه ما خونه بودیم تو چرا باز کردی!
_ نه نمیگه، برو ببین کیه؟
ایستادم. خاله طلبکار گفت:
_ رویا اقدسخانم بود، بیادبی نمیکنی ها!
سرم رو بالا دادم.
_ دوبار خیلی بد باهاش حرف زدی، دفعهی سوم من میدونم با توها!
_ آخه اینجا چیکار داره؟ دیدی اون سری علی هم همین رو گفت. مگه اینجا پاسگاهِ آخه!
دوباره صدای زنگ بلند شد.
_ برو دَر رو باز کن. تو کاری هم که به تو مربوط نیست دخالت نکن.
دلخور نگاهم رو ازش گرفتم.
_ چشم.
✍🏻 #هدی_بانو
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
پارتاول
https://eitaa.com/behestiyan/16
🍀
💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀
🍀
#پارت374
🍀منتهای عشق💞
وارد حیاط شدم. با صدای بلند پرسیدم:
_ کیه؟
_ باز کن دیگه، منم.
جلو رفتم و دَر رو باز کردم. حضور دایی الان تو خونه خیلی به موقعست.
_ سلام.
_ سلام، چرا دَر رو باز نمیکنید؟
_ پیش خاله بودم.
_ حالش چطوره؟
_ خوبه؛ فشارش افتاده بود.
_ علی یه جوری زنگ زد به من که ترسیدم!
_ آخه خاله رو هر چی صدا میکردیم جواب نمیداد!
_ چرا این جوری شد؟
_ بهت میگم حالا.
الان حرف بزنم یه چیزی بهم میگه ولی توی خونه جلوی خاله نمیتونه. وارد خونه شدیم. به خاله نگاه کرد و برای اینکه بهش روحیه بده با خنده گفت:
_ آبجی زَوارِت در رفته دیگه ها!
خاله لبخند زد.
_ سلام عزیزم، کی به تو گفت؟
_ سلام. بچهی هوچیت.
کنارش نشست.
_ گفتم بهت باید چکاب بدی، حرفم رو گوش نکردی.
_ هیچیم نیست، مال اعصابه. بچهها دعواشون شد نتونستم آرومشون کنم، حالم خراب شد.
_ کدوماشون؟
_ ولش کن. رویا خاله، یکم میوه بیار.
_ چشم.
دایی گفت:
_ میوه نمیخوام؛ اگر ناهار داری، ناهار بیار.
خاله به ساعت نگاه کرد.
_ تا الان ناهار نخوردی!؟
_ نه مأموریت بودیم. علی هم فکر نکنم خورده باشه. سرمون خیلی شلوغ بود. یه دفعه زنگ زد گفت مامانم حالش بده، من میرم تو به رئیس بگو. گفتم اما فایده نداشت. حالا امشب مراسم داریم تو اداره.
_ الهی بمیرم برای بچهم!
_ الان رفته بالا چیکار؟ دعوا؟
_ نمیدونم. بچهم یه لحظه هم آرامش نداره توی این خونه؛ برای همین اصرار دارم زن بگیره. هم سنش رفته بالا، هم زودتر از خونه بره به آرامش برسه. همش نگرانم که دیگه کی میاد زنش بشه با این سن و سال!
دایی رو به من گفت:
_ پاشو برو یه چایی بیار من بخورم. عین فضولها داره گوش میکنه!
_ وا... چیکار به من داری دایی!؟
خاله خندید:
_ داره شوخی میکنه. یکم غذا گرم کن بیار بخورن. برای علی هم گرم کن.
✍🏻 #هدی_بانو
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
پارتاول
https://eitaa.com/behestiyan/16
🍀
💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
کل رمان ۴۰ تومن
بزنید رو شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
فاطمه علی کرم
بانکملی
فیش رو بفرستید به این ایدی
@onix12
فیش رو همون روز ارسال کنید غیراین قبول نمیکنم🌹
بعد از خرید:
این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه
کپی پیگرد قانونی و الهی داره.
رمان رو برای کسی نفرستید. چه با نامنویسنده چه بی نام نویسنده. حتی برای خودتون ذخیره نکنید.
نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن
نقد نمیپذیرم❌
دستش را دور شانه های من حلقه کردو گفت
ماهی یه سرویس طلا برات میخرم خوبه؟ تو فقط عاشق من بش و من از سفید نقره ت میکنم و از زرد طلا. نمیزارم اب تو دلت تکون بخوره. یه زندگی برات بسازم همه حسرتشو بخورن
در دلم گفتم
با پول مواد فروشی و عرق فروشی؟
🪴رمان پرهیجان خانه کاغذی 🪴
🥰اثری دیگر از نویسنده رمان عسل.🥰
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7
سعید سر ریحانه هوو آورده یه شب در یه مهمونی دوستانه میبینه که زنش داره خونه صمیمی ترین دوستش کار میکنه...😱
https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803
🍃🌹🍃
🔺اینایی که پیشرفتای امروز
جمهوری اسلامی مسخره میکنن
قبلا به صنعت آفتابه سازی خودشون
میگفتن شاهکار!!😅
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
سعید سر ریحانه هوو آورده یه شب در یه مهمونی دوستانه میبینه که زنش داره خونه صمیمی ترین دوستش کار میکنه...😱
https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803
مسئولیت ما.mp3
9.23M
🍃🌹🍃
#استاد_شجاعی | #استاد_پناهیان
※ وظیفهی شخص شما، در «بیانیهی گام دوم انقلاب» مشخص شده است!
√ شما وظیفهی خودتان را پیدا کردهاید؟
√ آیا در حال انجام وظیفهی خودتان هستید؟
(اگر پاسخ منفی است، این پادکست را گوش کنید)
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
Doa Bad Az Ale Yasin-Samavati.mp3
3.82M
🍃🌹🍃
🌸▫️صوتِ "دعای #بعداززیارتِآلیاسین" با صدای " حاج مهدی سماواتی "
#توسلات_مهدوی
#زیارت_آل_یاسین
#تا_همیشه_سلام
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊◍⃟♥️🕊
※ مرز تشخیص اسلام اهل بیت علیهالسلام از اسلام انحرافی!
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
Ziarate-Ale-Yasin-PDF.pdf
2.62M
🍃🌹🍃
🌸▫️فایل PDF " متن و فضیلت زیارت آل یس و دعای بعد از آن "
📚 مفاتیح الجنان
#توسلات_مهدوی
#زیارت_آل_یاسین
#تا_همیشه_سلام
عضویت در صـــراط👉
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
⁉️دقت کن کجای تاریخ وایسادی
آیندگان خواهند آمد و غبطه خواهند خورد که ای کاش ماهم.....
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen