eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
650 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
💞💞💞❤️❤️ 🔺تزکیه دل از پریشان : 👈کسی که از مادی مالامال است و ظرف از ها و غصه های جانکاه است، 👈امکان ندارد که با پیدا کند. باید از تمام غم ها شد تا غم او و فکر او در روح پیدا شود. -علامه ره @Khanjanidroos
💠 یکی از تکنیکهای بسیار مهم در ایجاد قوی با همسر و نیز برگرداندن حس به او گرفتن در امور جزئی و شخصی است. 💠اینکه مثلا از همسر خود بپرسید بنظرت کدوم لباس بیشتر‌ به من میاد و یا بنظرت با فلانی مشکلمو چجور حل کنم و ... حس اعتماد قوی را به همسرمان منتقل می‌کنیم که اثرات خوبی در ایجاد ارتباط و گرم دارد. 🍃❤️ @khanjanidroos
براى خانواده تان وقت بگذارید. در هر خانواده ای که زندگی می کنیم، می توانیم راه هایی را برای بهتر با هم پیدا کنیم. یکی از این راه ها گذاشتن براى یکدیگر است. وقت گذاشتن به این معنی که: همدیگر را بشنویم خود را بهتر بیان کنیم کمک بخواهیم کمک کنیم سعی کنیم همدیگر را بفهمیم شادی و ترس هایمان را بگوییم به رویاهای هم توجه کنیم، به افراد خانواده مان فرصت دهیم که حرف هایشان را بزنند.... @khanjanidroos
🔴 💠 زن وشوهر، و ادکلنشان را باید زود به زود عوض کنند. 💠 خوب نیست برای یک مدت طولانی، از یک عطر استفاده کنید! و تازگی باعث می‌شود. 💠 شاید همسرتان با عطر و ادکلن تازه‌تان بهتری برقرار کند! 🍃❤️ @khanjanidroos
نام محفوظ من برگشت از رو مدیون ائمه و استاد هستم ما از خانواده با اعتقاد هستیم ولی پنج سال پیش من وقتی مینشستم این سوال در ذهنم بود که وجود خدا از کجاست مربی دخترم تو مهد این کلاس رو معرفی کرد وقتی رفتیم خیلی از ما استقبال شد ترم اول گذشت ولی نمیدونم چرا توجه خاصی به من داشت چون سوالات زیادی در مورد خدا و ائمه میپرسیدم ترم ۲ و رو گذراندم اوایل ترم ۳ من زودتر از هر روز سر کلاس رفتم ولی چون ترم ۵ کلاس داشتم و اونجا هم خونه بود مجبور شدم بیرون منتظر باشم ترم ۵ کلاس داشتن با اسرار زیاد رفتم نشستم ترم ۵ . واای چه حرفهایی میشنیدم داشتم تو کلاس دیونه میشدم ارتباط میدادن خانوما و آقایون میگفتن اومد دارن میبرن راه رو نشون میدن اونا تو هر ترم با شستشوی مغزی پیش میرن من هنوز ترم ۳ بودم ولی تو کلاس ۵ نشسته بودم حرفا و کاراشون عجیی بود ولی اونها تقصیری نداشتن تلقین وشستشوی مغزی کارشو میکرد من از کلاس که بیرون اومدم و رفتم کلاس خودم گیج بودم هی مستر ازم میپرسید چی شده حالت خوب نیست ؟؟؟ میداد و می ایستاد و میگفت هاله ی من رو نگاه کن واقعا هم حس میکردم که میبینم شاید باورتون نشه ولی من خوابم برده بود ۲ ساعت بعد بیدار شدم که کلاس تموم شده بود با صدای دوستم و مستر بیدار شدم جلسه ی بعد مستر گفت که یکی میاد شما رو ارتباط بده استاد هستن نگاه میکردم همه خواب آلود بودن من شروع یعنی جلسه ی اول ماه رمضون بود و با دهان روزه رفته بودم ولی همه چی محیا بود روز میزها !!!!!!! خلاصه اومد و ما چشم بسته ارتباط داده میشدیم چون من شک کرده بودم یواشکی به حرفهای اونا گوش میدادم حس کردم استاد بالا سرمه مستر گفت ایشون حمله شون شدیده گفت چشاتون رو ببندید خانوم الان شما رو ارتباط میدم تلقین میکرد سر درد دارین الان! نور رو میبینی برو جلو! تو دستات چی حس میکنی سنگینه؟؟داره از چاکراهات تغذیه میکنه حس میکنی؟ انرژی انرژی حس میکنه داره میاد ولی من هیچ کدوم از حس ها رو نداشتم فقط یه شخصی رو میدیدم که خوابیده تو یه خونه ی قدیمی با پنجره های کوچک و رنگی و اون شخص یه روحانی بود روحانی که من میشناختمش ولی هر کاری کردم دقیق نمیتونستم ببینم کلاس تموم شد و من گنگ بر گشتم خونه چون حالا مدتی بود که نماز نمیخوندم! قرآن نمیخوندم! روزه نمیگرفتم! چون اینا میگفتن باید حس کنی نه انجام بدی به کیفیت اتصال برسی نه اینکه نماز بخونی! من اون شب فقط به اون روحانی فکر میکردم میخواستم بشناسمش یه حسی گفت پاشو نماز بخون نمازم رو که خوندم دلم آروم شد دو روز بعد تو خواب دقیقا همون صحنه رو تو خواب دیدم ولی با این تفاوت که اون روحانی بسیار غمگین و بیمار بود میتونستم اشک رو تو چشماش ببینم به اون کسی که پیشش بود گفت به اون خانوم بگو ییاد جلو منم کمی جلو رفتم آره درست میدیدم استاد مطهری بود فقط نگاهم کرد یه نور بود خیلی شدید دستش رو به طرف نور گرفت به طرف آسمون و با صدای که همیشه تو گوشمه گفت برگرد از این راهی که میری برو به طرف نور . وقتی بیدار شدم مات مونده بود فقط گریه میکردم به خودم قول دادم هیچ وقت پامو تو اون کلاسا نزارم از خونمون پیاده راه افتادمو به حرفای اونا و به کاراشون فکر میکردم استغفار میکردم گریه میکردم همشون بیهوده به نظر میرسید یه کتابفروشی دیدم به کتابا که نگاه میکردم شاگزدش گفت اونور کتابایی داریم که کمی باران خورده ارزون میدیم رفتم که اونا رو نگاه کنم یه کتاب نظرمو جلب کرد چون من دیگه کتاب خوندن رو هم فراموش کرده بودم جز کتابای طاهری که هیچی هم ازش نمیفهمیدم هر وقت به مستر میگفتم میگفت صبر کن از ترم ۵ به بعد درک میکنی فقط سعی کن سی دی سخنرانی های استاد طاهری رو با صدای بلند باز کن آرامش پیدا میکنی . یه کتاب نظرمو جلب کرد عکس دقیقا همون کسی بود که من تو خواب دیده بودم همون قیافه باورم نمیشد کتاب رو خریدم وبرگشتم خونه من جواب همه سوالاتی که بخاطرشون به اون کلاسها پام باز شده بود پیدا کردم و این یک معجزه بود دوستان ببخشید اگه طولانی بود ودر ضمن اونجا میگفتن چند نفر چون حمله شون شدیده تو تیمارستان بستری بودن و هی اسمشون رو اعلام میکردن واز همه میخواستن اون شخص رو ارتباط بدن وبه من مدارکی دادن که عکس خودم روش هست و میگفتن شبها تو خلوت و تاریکی به عکست نگاه کن ببین که باهات حرف میزنه میخنده و تکون میخوره منم با تلقین این حس رو داشتم ولی الان هر چه قدر تو تاریکی و تنهایی نگاه میکنم واسه نادانی خودم گریه میکنم. @Khanjanidroos
نماز با هرکس مي کنيد با خدا قهر نکنيد ، اگر جويي با دريا و چشمه خود را قطع کند مي خشکد. " وَجه دينکم" نماز دين است. @khanjanidroos
مهارت اول: و همدلی مهارت دوم: برقراری موثر مهارت سوم: رفتار به هنگام بروز احساس 1⃣تکنیک اول: مشاهده 2⃣تکنیک دوم: و عمل متعهدانه: همه ما عاشق کنترل کردن هستیم و شیوه های مختلف گری را به کار می بریم. اما تا چه اندازه موفق هستیم؟ درخصوص افکار و احساس هایمان چطور؟ آیا می توانیم آنها را کنترل کنیم؟ ‼️شرایطی را به یاد بیاورید که واقعا می خواستید عصبانیت خود را کنترل کنید؛ چقدر موفق بودید؟  🚫وجود  افکار یا احساس ها در کنترل ما نیستند ♻️و ما فقط چگونه رفتارکردنمان در این شرایط را می توانیم کنترل کنیم. ❇️پس دریچه ذهن خود را باز بگذارید و به هر فکر و احساسی که می آید و می رود، اجازه عبور دهید. درست مثل لحظه ای که کنار خیابان ایستاده اید و آمدورفت ماشین ها را تماشا می کنید، به افکار و احساس های خود توجه کنید و انتخاب کنید که چطور می خواهید به آنها پاسخ دهید و چه رفتاری داشته باشید. اینکه چه ماشینی با چه سرعتی در حرکت است را نمی توانید کنترل کنید، اما اینکه چطور از خیابان رد شوید در کنترل خودتان است. ⚠️ زمانی که فکر یا احساسی به وجود می آید، رفتار خود را زیر نظر داشته باشید و ببینید چقدر می توانید مطابق ارزش هایتان عمل کنید. ♻️برای انجام راحت تر تمرین به سوالهای زیر در دفترچه خود پاسخ دهید: الف) تاریخ /ساعت: ........................ ب) چه فکر یا احساسی به وجود آمد: ................... ج) چطور رفتار کردید: ..................... @khanjanidroos
🌺🌻🌾🌻🌾 🌻🌾🌻 🌾🌻 🌻 🌾 💐 همسرتان را با کس دیگری نکنید. مقایسه به هر و در هر حدی باشد به شما با همسرتان خواهد زد. مقایسه، به مرور زمان همسرتان را از چشم تان می اندازد. به جای مقایسه ی همسرتان با دیگران، فکر و ذکر و نگاهتان را متمرکز نقاط مثبت او کنید. 👈 مقایسه، حالتان را بد می کند و هرگز نمی توانید همسرتان را شبیه آن فرد کنید. زیرا هرکس، منحصر به فرد است. 👈 مقایسه، ضعف ها را بزرگ تر نشان می دهد. 👈 مقایسه، ادامه ی زندگی را سخت می کن. 👈 مقایسه، یک حالت نارضایتی مستمر در شما ایجاد می کند. 👈 مقایسه، قدرت و میزان شما را پایین می آورد. 👈 مقایسه، توقعات بی جا و بی مورد در شما ایجاد می کند. مقایسه آنقدر است که می تواند شما را تا از و نهایتا و بکشاند. مقایسه کاری می کند که همسرتان را بیش تر از او مورد توجه قرار دهید. این اصل را فراموش نکنید که همیشه نقاط مثبت و قوت همسرتان خیلی بیش تر از نقاط منفی و اوست. اگر ذهن مقایسه کننده ای دارید فورا جهت و برطرف کردن این مشکل به یک مراجعه کنید. 🌾 🌻 🌾🌻@Khanjanidroos 🌻🌾🌻 🌺🌻🌾🌻
توجه توجه⁦✍️⁩⁦✍️⁩⁦✍️⁩👌👌 ✍چهار اصل ساده که باعث می شود در زمان آشنایی متوجه شوید فرد مقابل🔁 واقعا قصد 💍دارد یا خیر 1 - فردی که قصد دارد در دوره آشنایی، تقاضاهای نامشروع📛 نمی کند. 2 - فردی که قصد ازدواج💘 دارد، این را از خانواده اش پنهان نمی کند.😎 3 - فردی که قصد ازدواج 🍏دارد، زمان را بیش از اندازه طولانی⌛️ نمی کند. 4 - فردی که قصد ازدواج دارد علاوه بر شخصیت 👤خود، سعی می کند از طرف مقابل و خانواده اش شناخت 🧐پیدا کند و تنها به تبادل احساسات❣ و بیان جملات عاشقانه💖 و عاطفی بسنده نمی کند. @rkhanjani