#چهره_ها 😎
نام : ساناز
ملقب به : کربلایی 💚
شروع تغییر : خرداد ۹۳
تحصیلات: کارشناسی ارشد علوم تربیتی
شعار :
اولین کاریکه به خاطر عشقت انجام میدی
تغییر کردن 💪
خلاصه ای از #داستان :
ساناز #ویولونیست حرفه ای رگاس که البته رکورددار بچه های رگا تو #گشت_ارشاد هم هست ! یه پرونده قطور پیش پلیس داره و ناگفته نمونه که همین گشت باعث شده بود ساناز از چادر و چادری ها متنفر بشه!!
کل تفریحش دور دور و #مهمونی رفتن بوده . تازه وقتی برمیگشتن با دوستاش دور هم جمع میشدن میشمردن کی بیشتر شماره گرفته؟ هرکی اول میشده اون باحال تر بوده ( تروخدا معیار سنجش رو 😐)
خلاصه اینکه روزی روزگاری وقتی قرار بوده با خانواده بره ترکیه ، یه سفر #کربلا بهش پیشنهاد میشه. اولش رد میکنه ولی پیش خودش فکر میکنه شاید این یه دعوت باشه و قبول میکنه بره! یه گودبای پارتی !!! با دوستاش میگیرن و ساناز راهی کربلا میشه..
تو کربلا اتفاقاتی براش می افته که مهمترینش دعوت شدن به غذای حضرتیه! وقتی ژتون های غذا رو میبینه مطمئن میشه که دیده شده و هیچی به ظاهر ربط نداره. و چون خیلی پرو شده بوده خدا هم میزنه پس کلش و کیف مامانش که ژتون ها توش بوده دزدیده میشه! (الان یه سری میان میگه مگه فقط به ظاهره؟ عاقا به جدم قسم داریم شوخی میکنیم تازه بارها گفتیم هم ظاهر هم باطن)
دیگه ساناز داشته از گریه خفه میشده و کلی غر به #حضرت_عباس میزده که کیف پیدا میشه.... کیفی که خالی بوده و همه چیش رو برده بودن جز ژتون ها!!!
.
ساناز نمک گیر #امام_حسین میشه و سعی میکنه تغییر کنه
البته این تغییر خیلی براش سخت بوده دو ماه خونه نشین میشه حتی فوق قبول میشه نمیره تا اینکه خواب حضرت عباس رو میبینه .
و وقتی میپرسه عمو از من راضی هستی؟
ایشون میگن از #حجابت راضی نیستم!!
این خواب برای ساناز یه سکوی پرش به حساب میاد . میشه همون دختر فعال پرانرژی! شروع میکنه به تحقیق کامل تر در مورد دین . دوباره درسش رو ادامه میده و ...
بقیه داستان رو در دورهمی های ما از زبون خود ساناز دنبال کنید😍
@rogaa 🌿
🕊
نام: آیدا
نامِ مستعار : مشهدی
تحصیلات :دیپلم حسابداری
شروع تغییر : ابان ۹۶(اربعین)
شعار:
خدایا ببخش گناهانی که لذتش رفت و مسئولیتش ماند...
.
آیدا هم مثل خیلی از رگایی ها توی خونواده ایی بزرگ شده که به حجاب اعتقادی نداشتن و کلمه نامحرم تو دایره لغتش اصلا یافت نمیشده !🚫
از١٨ سالگي هم اهل مهمونی و مسافرت با پسرا و مشروب و سيگار و ...شاید به قول عده ای ته ته عشق وحال بوده... !
با همین فرمون و بدون ترمز ، میرسه به جایی که حتی دیگه وجود خدا رو هم منکر میشه!
اما آخرِ همه این به ظاهرخوشیا خیلی احساس تنهایی میکرده ؛ چون دیگه فهمیده بوده که همه فقط عاشق ظاهرش میشن و چیزی که مهم نیس وجود خودشه!
البته تمام تلاشش رو میکنه که به روی خودش هم نیاره
اما از اونجایی که خدا همیشه هست 😉
آیدا با یه دوست نسبتا مذهبی آشنا میشه که میشه در ورودی خیلی از بحث ها !!!
از آیدا انکار بهشت وجهنم و آخرت
و از دوستش اثبات اون ها با سند !(گویا دوست پیگیری هم داشته ..از همین تریبون اعلام میکنیم دمت گرم😁✌🏻)
آیدا از اونجایی که همش دلش می خواست حالش رو بگیره و برنده بحث ها باشه ، شروع میکنه به تحقیق و جمع آوری سند و مدرک برای این که ثابت کنه راهش درسته !
اما به قول خودش اراده خدا قویتر بوده چون تو این گشتن ها بیشتر به جواب سوال هایِ خودش میرسه 😊
محرم میرسه و از تعریفای دوستش راجع به امام حسین (علیه السلام) خواسته یا ناخواسته شیفته امام میشه و بعد یه مدت کاشت مژه و ناخنش رو برمیداره و شروع میکنه به نمازخوندن
و بر خلاف تصورش ، حالِ دلش روز به روز بهتر میشه :)😇
اربعینِ ۹۶ برای اولین بار رفت مشهد و انگار خودِ امام رضا -علیه السلام- یه چیزی رو تو قلبش تکون داد و یه صدایی هم تو گوشش گفت :
آیدا دیگ وقتشه ! نباید بین باورات و ظاهرت انقدر تفاوت باشه...
خلاصه که سوغاتی اون مشهد براش چادریه که دیگه از رو سرش برنداشت 😍
البته به همین راحتی که میشنوید هم نبودا ؛
خواهرش دیگ باهاش بیرون نمیرفت ،
خانوادش سر سنگین شده بودن ،
فامیل مسخرش میکردن و میگفتن که جوگیر شده 😖
اونم که هنوز قوی نشده بود و به این حرفا و تمسخرا عادت نداشت یه دو ماهی خودش رو تو خونه حبس کرد...
دیگه واقعا داشت افسردگی میگرفت
تا این ک یه اتفاقاتی براش افتاد...
که باعث شد کم کم دوباره از جاش پاشه و ی زندگیِ جدید بسازه💪🏻😎
پ ن : #قطعا_قصه_ها_به_صورت_کامل_تو_دورهمی_های_رگا_تعریف_میشه 😊
#یکی_از_ما
#تحول#دین_اسلام#افسردگی#نشاط#سیگار#مهمونی#مشروب#حجاب#اراده#سبک_زندگی#احترام_به_عقاید#شخصیت#سوغاتی#قدرت#تغییر#دین_زدگی
@rogaagroup 🍃🕊
https://www.instagram.com/p/CClnKZaJOMK/?igshid=yna2n0trr4xy