فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی سخته بفهمی همه رفتن و فقط تو جاموندی🙃🥺
مَـذهَبیجٰآتبٰـآچٰآشـنيِگـٰآنـدو✨🌿
#رمان #گاندو🐊 ♥️نامیرا♥️ پارت 17 #فرشید رسول آدرس رو روی یک کاغذ نوشت و دادش دستم،آدرس رو از رس
#رمان #گاندو🐊 ♥️نامیرا♥️
پارت 18
#رسول
صدای بلند آقا رو از که بالا شنیدم هول کردم و سریع رفتم سمت اتاق آقا محمد ببینم چی شده بدون اینکه در بزنم رفتم تو و با صدای بلند هم حرف زدم😶
رسول:آقا چی شده؟😣
محمد:چه خبرتهههه رسول😤
آقا محمد عصبانی شده بود حق داشت هول شده بودم یه دفعه بدون هیچ در زدن و با صدای بلند رفتم تو قبلا هم بهم گفته بود که از اینکارا نکنم ولی گوش نکردم باز این دفعه مثل اینکه خیلی هم عصبانیاش کرده بودم😬
رسول:آخه آقا صداتون تا پایین اومد هول شدم اومدم ببینم چی شده؟🙁
محمد:اشکالی نداره🙂؛
چرا از فرشید چیزی نگفتی؟😖
رسول:داشتم میومدم که اطلاع بدم که صداتون اومد و منم...🤔
محمد:یعنی انقد بلند داد زدم🤦🏼♀:/
چی میخواستی بگی حالا؟🤒
رسول:ماشین فرشید رفته بود زیر پل و داشت اونا رو تعقیب میکرد ولی وقتی اونا اومدن بیرون فرشید نیومد☹️
منم چند دقیقه صبر کردم و با خودم گفتم شاید توی ترافیک مونده باشه ولی مثل اینکه اینطوری نبود منم الان...
فرمانده نفسی کشید و دستش رو گذاشت روی پیشونیش فهمیدم سردرد گرفته موقعیهایی سردرد میگیره که یه اتفاق بدی افتاده باشه منم منتظر جواب آقا بودم ولی چیزی نمیگفت😕
محمد:فرشید رو گرفتن😖
رسول:چی آقا؟😨
امکان نداره از کجا فهمیدین؟😳
چیکار کنیم آقا؟🤔
من میگم ردیابیاش کنیم📱
محمد:اَمون بده رسول😐
خودشون زنگ زدن میگفتن که تعقیب یه تیم تروریستی کار سادهای نیست جناب، فعلا کاری نمیتونیم بکنیم حتی چیزی ازمون نخواستن گذاشتن به وقتش از فرشید استفاده کنن😣
ردیابی هم نمیشه کرد گوشیاش رو زدن خاموشش کردن😟
رسول:همه درها بستهست که😕
حالا چیکار کنیم آقا؟☹️
محمد:بعدا یه فکری میکنیم😬
حواسمون باید به فردا باشه😉
رسول:فردا چرا؟🙃
الان چیزی مهمتر از فرشید هست😶
محمد:روز اول مناظره سال ۹۶ هست باید حواسمون باشه ممکنه یه نقشهای داشته باشن همینا🙃
خود فرشید هم مطمئن باش دوست داره ما اینکارها رو اولویتمون قرار بدیم، نگران نباش چیزیش نمیشه🙂
رسول:متوجه هستم آقا☺️🖐🏿
امکانش خیلی زیاد نیست که روز اول بخوان دست به کاری بزنن😁
محمد:همون چند درصد هم باید در نظر بگیریم رسول جان☺️
رسول:آقا فرشید چی نگرانشم😔
بعد بچهها بگم قضیه رو؟😬
محمد:نگران نباش نمیذاریم براش اتفاقی بیفته قول میدم بهت😇
آره جوری بگو تمرکز شون برای فردا بههم نخوره رسول...🙃
فقط من داد زدم چیزی نشد پایین😶
رسول:چشم آقا🙂
نه فرمانده چیز خاصی نشد فقط یه لحظه سرشون رو برگردوندن سمت اتاق شما بعد دوباره به کارشون رسیدن مثل اینکه براشون طبیعی بود😂
محمد:آها پس یعنی من انقد ترسناکم منِ به این معصومی تو رو خدا...😅
••💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿💚••
نویسنده:بانو میم.ت🖊❤️:)
کپی رمان نامیرا با ذکر نام نویسنده مشکلی ندارد اما در غیر این صورت حرام است🔍♥️=)
نظراتون راجب این پارت؟👇🏿🙂؛
https://harfeto.timefriend.net/16645531930562
دفعه بعدی میذارم😁❤️
به شرط اینکه نظرتون رو بعد از هر پارتی برام بفرستین😂🙈💕
#ناشناس
دارهوقتشمۍرسهڪهبگیم:
"اربعینداغحرمرابهدلـمنگذاری💔"
#کربلا