eitaa logo
مَـذهَبیجٰآت‌بٰـآچٰآشـنيِ‌گـٰآنـدو✨🌿
202 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
207 فایل
༻﷽༺ . . . سـبـزبـآشـیـد؛💚🌱🍏! . . . 400🛫... هَمرآهي‌مون‌کُنىد! ...🛬500 . . . به گوشم جآنآ؛💚🛺! https://harfeto.timefriend.net/16624931961610
مشاهده در ایتا
دانلود
باشه حتما😂🖐🏿 ولی بزارین بنویسم تند تند پارت میخواین آرتروز دست میگیرم😂
مَـذهَبیجٰآت‌بٰـآچٰآشـنيِ‌گـٰآنـدو✨🌿
#رمان #گاندو🐊 ♥️نامیرا♥️ پارت 45 (در زمان گذشته هستیم) #رسول سعید:شکل من و تو آقا فرشید😅 رسول
🐊 ♥️نامیرا♥️ پارت 46 (در زمان گذشته هستیم) با بچه‌ها رفتیم بالا تا با فرمانده‌مون آشنا بشیم آقای عبدی فامیلی فرمانده رو اشتباه گفت و مثل همیشه رسول یه سوژه پیدا کرد و ما رو به خنده انداخت ماهم نتونستیم جلوی خودمون رو بگیریم از اینور دیدم آقامحمد هم یه لبخند کوچیکی زده به رسول اشاره کردم که هم نگاه کنه هم ساکت بشه☺️:/ (مگه تو رسول رو کنترل کنی😂) آقای عبدی که رفت فرمانده شروع کرد به صحبت کردن اول گفتن پرونده‌ی مارو خوندن و به ما گفتن که اسم‌شون محمده و لازم نیست آقای حسنی و چیز دیگه‌ای صدا کنین فرشید گفت نمیشه که درست نیست آقا فرمانده هم در ادامه‌اش گفت من اینطوری راحتم فرشید جان🙂 فرشید فکر کنم حواسش نبود گفت عه آقا اسمم رو میدونین و باز رسول سوژه پیدا کرد و گفت باهوش جان الان آقا گفتن پرونده همه‌مون رو خوندن این مغزت تعطیله‌ها😂🖐🏿، نگاه کردم دیدم آقا محمد از دستمون کفری شده بود انقد ما حرف میزدیم😅 محمد:خب آقای عبدی گفتن من از بین شما یه نفر رو باید انتخاب کنم که انتخاب هم کردم اگه دوباره جر و بحث و شوخی نمیکنین تا بگم😁 سعید:کیه آقا؟😕 رسول:اینکه دیگه پرسیدن نداره ایناها جلوتون نشسته😌🌱؛ سعید:فرمانده این خیلی از خود راضیه خودتون بگین بهتره😬 داوود و فرشید:راست میگه😅 رسول:من کی از خود راضیم فقط خودم گفتم که شما ناراحت نشین😁 داوود:آره راست میگی😑 (به نظرتون هست؟😂) آقا محمد حرف‌مون رو قطع کرد و گفت شوخی کردم بابا همتون هستین فقط خواستم یکم باهم دعوا کنین ببینم چطوری هستین باهم توی موقعیت‌های مختلف شوخی بود😁:/ (مسخره‌مون کردی فرمانده😂😐) ما یه چند لحظه سکوت کردیم و به هم نگاه میکردیم رسول که معلوم بود خیلی از آقا محمد خوشش اومده و موقعی که شوخی هم کرد این احساسش بیشتر شد سریع گفت پس فرمانده‌مون هم جزء وقت‌گیر های دنیاست😂🤦🏼‍♀؛ ماهم داشتیم میخندیدیم که آقا محمد گفت حالا این که گفتی چی بود؟😶 سعید:تیکه کلام رسوله آقا هر موقع میبینه توی بحث داره کم میاره مِیدون رو خالی میکنه با این حرفش😂 رسول:خیلی بی نمکی سعید😐 داوود:فکر ‌نکنما رسول جانم من فشار خون دارم اونم بدجور😂😁؛ رسول:😒(تصور کنین چهره‌اش رو) (نکته رو گرفتین؟😂😎) محمد:علی جان چرا انقد ساکتی؟🙃 رسول:چیزیش نیست آقا ساکت نشسته بگه مثلا من بچه‌ی خوبیم🤣؛ علی:ساکت رسول😑 حرفی ندارم بزنم آقا خوش اومدین😇 فرمانده امیدوارم لحظات خوبی رو با این رسول و دار و دستش سپری کنین نمیدونین چه بلایی سر آدم میارن فرمانده قبلی رو هم فراری دادن😂 (دار و دسته🤣👌🏿) رسول:زبونش باز شد😑 داوود:اینو یکی بکنه بیرون😑 فرشید:من که پسر خوبیم😊 سعید:نماینده ما رسوله همه‌ی نقشه زیر دست این استاد انجام میشه😁:/ رسول:عجب😐؛ داشتیم از جامون پا میشدیم بریم طرف علی که آقا محمد گفت شوخی بسه دیگه الان پرونده جدید ما چیه؟🙃 و قصه ما و فرمانده‌مون آقا محمد از اینجا شروع شد چهار سال پیش و تا الان که هستیم باهم😇 فقط نمیدونیم چجوری از دست ما تاحالا از کشور خارج نشده🤣:/ ولی به قول رسول آقا وقتی اومد توی سایت روز اول موهاش و محاسن‌اش مشکی مشکی بود دو سه روز و چند ماه با ما گشت کلا هیچی براش نموند😂 که اصولا این مورد رو رسول خیلی راست میگه با اینکه همه‌ی حرف‌‌هاش بعضی وقتا بیخود و بی جهته این کی رو خیلی درست و خوب گفت😁 (خدایی راست میگه🤣🙂) ••💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿💚•• نویسنده:بانو میم.ت🖊❤️:) کپی رمان نامیرا با ذکر نام نویسنده مشکلی ندارد اما در غیر این صورت حرام است🔍♥️=) نظراتون راجب این پارت؟👇🏿🙂؛ https://harfeto.timefriend.net/16645531930562
بریم باهم ادیت ببینیم😉❤️:)
یَعنی میشِه یِه روزی یِه جایی🌱؛ مَنَم باشَم کَربَلایِ تو . . . 💔:) پُروفِ مُحَرَمی...🖐🏿، ساخت خودمون👌🏿🙃؛ نظرات شما؟👇🏿👀 https://harfeto.timefriend.net/16603880346812
13.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چی بِهتَر اَز اینکِه یِه عُمرِه👀؟ بِه زیرِ پَرچَمِ حُسِینَم . . . 💔:) اِستوری مُحَرَمی...🖐🏿، ساخت خودمون👌🏿🙃؛ نظرات شما؟👇🏿👀 https://harfeto.timefriend.net/16603880346812