رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت سی و نهم
گفت: خوبم.نگران نباشید.
بدون اینکه سرشو بالا بیاره،گفت:
_از اولی که اومدم،منتظر بودم شما یا خانواده تون در این مورد چیزی بگین. برام مهم بود #اولین مطلبی که در این مورد میگین چی هست و چجوری میگین. خودمو برای هرچیزی آماده کرده بودم جز سؤالی که پرسیدین.
-یعنی به این موضوع فکر نکرده بودید؟
-بهش فکر کرده بودم ولی انتظار پرسیدنش از جانب شما،اونم به عنوان اولین سؤال نداشتم.
-انتظار داشتین چی بگم؟
-هرچیزی جز این...
نفس عمیقی کشید و گفت:
_اگه حرف دیگه ای نیست بریم پیش بقیه.
دو هفته #وقت گرفتم،...
نه برای فکر کردن. مطمئن بودم امین خیلی خوبه ولی مطمئن نبودم میتونم تو #جهادش کمکش کنم
من دو هفته وقت گرفتم تا #به_خودم فکر کنم.تا ببینم میتونم مانعش نباشم و #پرپروازش باشم.
دو هفته گذشت....
خیلی با خودم فکر کردم و خیلی از خدا #کمک خواستم.
دو ساعت قبل از اینکه خاله ی امین تماس بگیره،..
مامان اومد تو اتاقم.داشتم نمازمیخوندم. وقتی نمازم تموم شد،مامان کنارم نشست و گفت:
_به نتیجه رسیدی؟
سرمو انداختم پایین و گفتم:
_مامان،حلالم کنید،شما بخاطر من خیلی اذیت میشین...من...میخوام...با..آقای رضاپور.... ازدواج کنم.
جونم دراومد تا تونستم بگم...
مامان پیشونیمو بوسید و گفت:
_ان شاءالله خوشبخت بشی.
بعد رفت بیرون.بلند شدم و دوباره نماز خوندم...
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
📚 رمانکده زوج خوشبخت
https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #هفتم
🍀راوےحسین🍀
روز تاسوعا...
قرار بود یه #عملیات تو سوریه انجام بشه.. ماخوب میدونستیم یه عملیات یعنی:
#شهیدشدن.. #بی_پدر شدن.. یه گروهی از بچه های #ایران #افغانستان #لبنان #پاکستان و...
داشتم زینب رو میبردم هیئت..
_زینب بریم؟!
_بله من حاضرم.. بریم..
نزدیک هیئت بودیم که گوشیم📲زنگ خورد از #یگان....
_سلام.. باشه من تا یک ساعت دیگه #یگانم..😢
زینب:داداشی چیشده؟!!😢چرا گریه میکنی؟!
_چندتا از بچه های یگان #شهید شدن باید برم یگان😭
زینب:وای😧😱
_تو رو میزارم هیئت زنگ میزنم بابا بیاد دنبالت
زینب:من خودم میتونم برگردم تو برو به کارات برس داداش😢
_نه عزیزم😊
وقتی رسیدم یگان حال همه بچه ها داغون بود😭😭
#یازده شهید از ایران🇮🇷...
تقدیم بی بی زینب.س. شده بود که هفت تن از این عزیزان از #یگان_ویژه_صابرین بود..
1⃣شهیدمدافع حرم محمدظهیری
2⃣شهیدمدافع حرم ابوذر امجدیان
3⃣شهیدمدافع حرم سید سجادطاهرنیا
4⃣شهیدمدافع حرم سیدروح الله عمادی
5⃣شهیدمدافع حرم پویا ایزدی
6⃣شهیدمدافع حرم سیدمحمدحسین میردوستی
7⃣شهیدمدافع حرم مصطفی صدرزاده
8⃣شهیدمدافع حرم محمدجمالی
9⃣شهیدمدافع حرم حجت اصغری
🔟شهیدمدافع حرم امین کریمی
1⃣1⃣شهیدمدافع حرم روح الله طالبی اقدم
پیکر بعضیاشون خداروشکر برگشته بود عقب اونایی که از یگان ما بودند..
برای مراسمات...
زینب رو بردم وداع.. وقتی زینب فهمید شهیدمیردوستی عاشق #حضرت_عباس بوده وحالا مثل حضرت عباس شهید شده بود داغون شد😣
#اولین شهید دهه هفتادی که یه پسر یه ساله سیدمحمدیاسا ازش به یادگارمونده بود😞
یک هفته از شهادت سیدمحمدحسین میگذشت.
وارد اتاق زینب شدم..
_زینبم.. چته عزیزبرادر؟
پشتشو بهم کرد و گفت:
_توهم میخوای شهیدبشی؟😢
_زینبم.. مرگ مال همه است.. و چه بسا #شهادت بهترین مرگهاست..وقتی یکی میره برای دفاع باید خودشو آماده کنه واسه شهادت.. اسارت.. جانبازی..
دومی سختتره عزیزدلم..
عصرکربلا امام حسین شهید شد ولی بی بی زینب #اسیر.. اسارت سخته جانبازی هم همینطور..
#جانبازی میدونی یعنی چی؟
یعنی یه جوون صحیح و سالم میره #ناقص میشه.. وبقیه عمرشم که چقدر باید #حرف بشنوه....
ادامہ دارد...
نام نویسنده ؛ بانو مینودری
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #سےویڪم
مقصد قائم شهر بود..
شهرحاج محمد بلباسی.شهیدی که از چهار فرزندش گذشت..😓
میخواستم باهمسرشهیدبلباسی صحبت کنم ولی خانمشون باردار بودن واین شرایط به حدکافی برایشان سخت بود.
برای همین مزاحم برادرشهیدشدیم.
حاج محمدآقا بلباسی..
#اولین شهید مدافع حرم از قائم شهر بعد از اخذ مدرک دیپلم در دانشگاه فردوسی مشهد کاردانی دریافت میکنند.
خادم الشهدا که در خادمی سال ۹۵ در نگین گمنام هفت تپه برات #شهادتش را میگیرد طوری که پیکر در #خانطومان میماند...
از آقا محمد چهار فرزند باقی مانده
《فاطمه،مهدی،حسن وزینبی که پدرش راندید...😢
زینب بلباسی بعد از ۴ماه شهادت پدر به دنیا می آید..😥
وقتی از برادرشهید..
سراغ یادمان برادرشهیدش را گرفتند
گفتن:
_متاسفانه اون یادمانی که دنبالش هستین نیست....
وما بادلی غمگین..
از قائم شهر دل کندیم وراهی شهر🌷 شهید علی بریری🌷 شدیم😞
ادامہ دارد...
نام نویسنده ؛ بانو مینودری
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
🕊رماݩ #هادےدلہا
قسمت #سےوهفتم
"بازی دراز" جای قدم شهیدصیادشیرازے🌷هست.
#اولین کسی که #رهبر انقلاب😍 برپیکرش نمازخوندو چند روزبعدازشهادتشون فرمودن: دلم برای صیادم تنگ شده است.
بافاصله از بچه ها نشستم وبه مسیر سخت "بازےدراز "نگاه میکردم.👀
سرم رو برگردوندم دیدم یه پیکسل دست مهدیه هست داره عکس میگیره
_از ۲۴ساعته بیست ساعتش سرت توگوشی باشه 😒
مهدیه: اییش😬
از صبح که راه افتادیم به نیابت از #محمدرضا اومدم الانم داریم باهم بامنطقه عکس میندازیم که بفرستم برای دوستام
به دور واطرافش نگاه کردم هیچ پسری کنارش نبود
_جن و خولی شدی کومحمدرضات؟😐🤔
مهدیه : بیا ببینش😁
منظور مهدیه یه شهید بود
یه شهید دهه هفتادی
"شهیدمحمدرضادهقان امیرے"
مسؤل اتوبوس گفت باید حرکت کنیم.توی اتوبوس گوشیمو درآوردم وتوگوگل سرچ کردم "زندگینامه شهید محمدرضا دهقان امیری"
✨معرفی مختصر شهید محمدرضا دهقان امیری ✨
تاریخ تولد:۲۶فروردین ۱۳۷۴
محل تولد: تهران
وضعیت تأهل:مجرد فرزند دوم خانواده علی دهقان امیری
دانش آموخته دبیرستان وعلوم معارف اسلامی امام صادق(ع)
دانشجوی سال سوم فقه وحقوق در مدرسه عالی شهید مطهری
اعزام به سوریه :۱۵مهرماه ۱۳۹۴ باعنوان بسیجی تکاور.
شهادت در تاریخ:۲۱ آبان ۹۴🕊
محل شهادت: سوریه حلب💔
محل دفن: امامزاده علی اکبر، چیذر🌹
شهید مورد علاقه : شهید مدافع حرم رسول خلیلی
صفات بارزاخلاقی:👇
مؤمن،مهربان،دلسوز،خوش اخلاق ، خنده رو،شوخ طبع،متبسم،دست و دلباز،خلوص نیت در انجام وظایف دینی وامور خیر،غیرتمند نسبت به خاندان عصمت وطهارت🌹
علایق:👇
مراسمات مذهبی به خصوص مراسمات هیات رأیة العباس وریحانة النبی😍،
زیارت کربلا مشهد مقدس😍 ، تفریح وگردش وکوهنوردی،پارکور،ورزشهای هیجانی و موتور سواری.
آتقدر غرق عکسای شهید دهقان بودم نفهمیدم کی رسیدیم مدرسه...
ادامہ دارد...
نام نویسنده؛بانومینودری
رمانکده زوج خوشبخت ❤️
https://eitaa.com/joinchat/1420559197Cbc586d52af
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج