eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_17 آوا: مثل برق گرفته ها برگشتم سمت صدا:: سرمو پایین انداختمو گفتم: آروم تر
🇮🇷 ماشین: عطیه: تو فکر حرفای محمد بودم.... چقدر با حرفاش آرامش گرفتم... الان مطمعن شدم درست انتخاب کردم مشخص بود رسول اصبیه... نکنه دیدتمون...😬 تا به خودم اومدم جلو خونه بودیم... ــــــــــــــ دوشنبه شب ــــــــــــــــ عطیه: هوووووف... بلاخره بعد از 2 ساعت آماده شدم... چادرمو سر کردمو تو آینه خودمو برانداز کردم... در همین حالت زنگ خونه به صدا در اومد.... ـــــــــــــ عطیه: توآشپز خونه بودمو به حرفاشون گوش میدادم... یهو صدای مامان اومد که میگفت:: عطیه جان چایی رو بیار... نفس عمیق کشیدم... آب دهنمو قورت دادمو با بسم الله رفتم سمت پذیرایی... چایی همرو دادم تا رسیدم به آقا محمد... نگاهم رو لیوان چایب بود... چایی رو که برداشت انگار نگاه منو با خودش برد.. هم زمان همو نگاه کردیم.. و سریع نگاهامونو دزدیدیم... عزیز: ماشاالله دختر گلم... دستت درد نکنه این چایی خوردن داره عطیه: با صدای اروم گفتم:: نوش جانتون... چند دقیقه بعد:: عزیز: افروز خانوم اگر اجازه بدید عطیه و محمد برن باهم حرف بزنن سنگاشونو وا بکنن... افروز: بله حتما.. بفرمایید.. عطیه جان آقا محمدو راهنمایی کن... ـــــــــــــــــ محمد: من... حرفامو گفتم بهتون.. لبخند زدمو گفتم:: به حرف آوا گوش ندادمو همه حرفامو زدم... دیگه چیزی باقی نمونده...😆 عطیه: کلی حرف داشتم واسه گفتن... ولی همشون یادم رفته بود... ـــــــــــــــــــــ آوا: بعد از چند دقیقه اومدن بیرون... عزیز: دهنمونو شیرین کنیم دخترم؟ عطیه: نگاه کوتاهی به محمد کردمو لبخند زدم... آوا: بعد از لبخند عطیه همه شروع کردن به دست زدن عزیز: مبارکه😍 محمد: هووووف... نفس عمیقی کشیدمو لبخند زدم... پ.ن¹:.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
سلام سلاممممم
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_18 ماشین: عطیه: تو فکر حرفای محمد بودم.... چقدر با حرفاش آرامش گرفتم...
🇮🇷 3 هفته بعد: عاقد: سرکار خانم عطیه نوروزی آیا وکیلم شمارو با صداق و مهریه معلوم به عقد دائم و همیشگی آقای محمد حسنی دربیاورم.. آوا: عروس رفته گل بچینه... عاقد: برای بار دوم عرض میکنم آیا وکیلم نرگس: عروس رفته گلاب بیاره عاقد:برای بار سوم سوم عرض میکنم آیا بنده وکیلم خانم عطیه نوروزی... عطیه: نگاهی به محمد کردم و بعد نگاهمو به سفره عضد دادم.... با اجازه مادرم، برادرم و همه بزرگان جمع.. بله... (صدای دست و جیغ و هورا😂) پ.ن¹: پارتی به شدت کوووتاه😐😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_19 3 هفته بعد: عاقد: سرکار خانم عطیه نوروزی آیا وکیلم شمارو با صداق و مهری
🇮🇷 چند روز بعد::: عطیه: محمد.. آخه کی یه هفته بعد عقدش میره ماموریت... اونم خارج از کشور محمد: عطی جان خودم که نخواستم... مجبوریم دیگه... منو تو و رسولو اوا رو انتخاب کردن... عطیه: ای بابا... محمد: آقای عبدی یه جلسه گذاشتن که توضیحات لازمو بدن... ــــــــــــــــــــــ عبدی: شارلوت، سابستین، کاترین و جیمز دارن میرت کانادا... محمد تو، رسول، خانم نوروزی و خانم حسنی باید برید یه مدت روشون سوار باشید... همه: به معنی متوجه شدن سری تکون دادیم... پ.ن¹:... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#مدافعان_امنیت🇮🇷 #پارت_20 چند روز بعد::: عطیه: محمد.. آخه کی یه هفته بعد عقدش میره ماموریت... اونم
🇮🇷 رسول: آقا چند روز میمونیم محمد: بستگی داره چند روز بمونن... مقصدمونم که کاناداس ست... ان شاءالله شنبه راه میوفتیم(دو روز دیگه) اسم هامونم عوض میشه... ولی چون خانما نمیتونن حجابشونو بردارن مجبوریم ملیت اصلی خودمونو بگیم..... آوا: خب... شک نمیکنن که چرا ما اومدیم کانادا! محمد: کانادا کشور مهاجر پذیریه و تعداد ایرانی ها اونجا انقدر کم نیست که بخوان شک کنن.. روز رفتن پاسپورت های جدید رو بهتون میدم.. فعلا اسماتون... رسول تو فرزین اسماعیلی روبه عطیه: شما درنا اسماعیلی روبه اوا:: شما ساره کمالی خودمم فرید کمالی شنبه:: در راه فرودگاه:: آوا: منو عطیه عقب بودیم محمدو اقا رسول جلو بودن... یه قران کوچولو با خودم اورده بودم... شروع کردمو از روش خوندم... گرم خوندن شده بودم که عطیه سرشو گذاشت رو شونمو اونم شروع به خوندن کرد... ـــــــــــــ تو هواپیماـــــــــــــ آوا: منو عطیه کنار هم نشستیم محمدو آقا رسولم کنار هم... ــــــــــ چندین ساعت بعد،ترکیه ـــــــــــ رسول: بلاخره رسیدیم... حسام یه ماشین در اختیارمون گذاشت و مارو تا هتل همراهی کرد... ــــــــــ خونه ـــــــــ محمد: خب... این اتاقی که حسام واسمون رزرو کرده در اصل دوتا اتاقه با درای جدا... ولی اینجا که دارید میبینید یه درمخفیه که این دوتا اتاقو به هم وصل میکنه....مشکلی پیش اومد از این در استفاده میکنیم... منو رسول اینجاییم خانماهم هم اونور... درضمن بخشی از نیروهامونم به عنوان کارمند هتل اینجا هستن... پ.ن¹:..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم سه تا پارت👆🏻😂
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
دوستان عزیزم من یه اشتباه کردم استوری های فن پیج خاتم قطبی رو گذاشتم ازتون معذرت میخوام انشالله از فردا استوری و پست های خانم قطبی رو میزارم بازم شرمنده ام😔
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم🚫 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷