eitaa logo
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
آغاز: 24/8/1400🍃 شعبه دوممون در روبیکا⇩💌 https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400 ورود آقایون ممنوع🚫 کپی رمان و پست ها پیگرد قانونی دارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
700 تایی شدنمون مباااااااااااااااااااااااااارک😍😍😍
Eitaa@rainbow_cityw -4.7.5.apk
21.27M
ایتا با یک فونت متفاوت😌💫 700 تایی شدنمون😍🎉 🤝 🍃 کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم❌ @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400
من برم پیامامو پاک کنم گوشیم داره منفجر میشه🙂💔😂
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_49 زینب: روژی اینی که من میبینم توهم میبین؟😲 روژان: اهوم😳 ــــــــــــــــــ
امنیت🇮🇷 (آخر) چند ماه بعد::: بهروز: روژین خانوووم روژین: ای بابا... بهروز: خوب یه جواب به من بدید روژین: ☺️😅 بهروز: یعنی؟.... روژین: بله☺️ بهروز: 😍 بلاخره بهروز و روژین هم ازدواج کردند ـ.. ــــــــــــــــــــ8 ماه بعد ــــــــــــــــــــ بیمارستان: عطیه: خیلی درد داشتم با زور و تلاش گفتم مح...مد محمد: جانم عطیه: داری....بابا....میشا محمد: ❤️ عطیه: محمد....خیلی.....مواظب.....خودت.....باش محمد: توهم همینطور عزیزم... ــــــــــــــــــــ رسول: روژان جان اماده شو دیگه.... روژان: وایی رسووول همه لباسام تنگ شدههه باسد بریم بگیرماااا رسول: عزیزم مگه ما هفته پیش 2ملیون لباس نگرفتیم روژان: رسول تنگ شدن متوجه میشیی بچم روز به روز داره بزرگتر میشه😂😂 رسول: ماشاالله♥️😂 ـــــــــــــــــــــــ داوود: زینب جان؟ زینب: اومدممم داوود: بریم... زینب: عه داووود داوود: جانم؟ زینب: اخههه این چهههه لبااااااسیهههه بدوووو بدوووو برووو عوض کننننن داوود: خوبه که... همونیه که خودت گرفتی واسم زینب: بله خوبه ولی خب پیراهن زیرشو عوض کن داوود جان من پیراهن زیرشو سفید گرفتم بعد تو قرمز پشوشیدی بدو عوض کن😂 داوود: خوبه ها... زینب: دااااوود😐😂 داوود: چشم....😂 ـــــــــــــــــــــــــــــ بیمارستان: (عطیه بچه رو به دنیا ارود الان همه تو اتاقن) محمد: بچه رو بغل کردم و تو گوشش اذان گفتم زینب: ای جانم😍 اسمم انتخاب کردید؟ محمد: نگاهی به عطیه کردم که گفت عطیه: من به نیت امام رضا نظر کردم اگر بچم سالم به دنیا بیاد و سالم باشه پسر هم باشه اسمشو بزارم رضا حالا باز هرچی محمد بگه محمد: نه دیگه نَظر کردی رضا هم خیلی اسم قشنگیه همین رضا♥️ روژان: ان شاءالله خود آقا نگهدارش باشه❤️🤲🏻 عطیه: همچنین واسه گل دختر شما❤️😘 روژان:😍❤️ داوود: رفتم و شیرینی هارو اوردم... بفرمایید دهنتونو شیرین کنید ان شاءالله سایه شما و محمد بالای سر رضا جان باشه عطیه: لطف دارید... ممنونم☺️🙏🏻 محمد: قربانت ان شاءالله خبر بچه دار شدن شما❤️ داوود: نگاهی به زینب کردم که سرشو پایین انداخته بود و لبخندی زده بود گفتم ان شاءالله😍 رسول: من من من داوود به من بده 😂 داوود: بفرمایید 🤣 روژان: لبمو گاز گرفتم و ارومتر گفتم واییی رسووول، دیگه داری بابا میشی.. تروخدا بزرگ یکممم بزرگ شووو😐🤣😡 رسول: 😢😂 همه: 😂😂😂😂 پ.ن¹: و قصه ما به خوبی و خوشی تمام شد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_50(آخر) چند ماه بعد::: بهروز: روژین خانوووم روژین: ای بابا... بهروز: خوب
و پایان رمان امنیت.... از کسایی که حمایت کرندند، کسایی که انرژی مثبت دادند.... خیلی خیلی ممنونم❤️
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_50(آخر) چند ماه بعد::: بهروز: روژین خانوووم روژین: ای بابا... بهروز: خوب
عزیزان... اگر چیز جدیدی به ذهنم برسه بعدا دوباره درمورد رمان امنیت مینویسم نگران نباشید...♥️ و اینم بگم اگر ادامه دادم واسه آینده بچه رسول و روژان برنامه ها دارممم😌👌🏻
بچه ها چون از فردا رمان تغییر میکنه اسم و پرفایل کانال هم عضو میشه...
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
گممون نکنیدا😂 ما همون کانال امنیت هستیم✅
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امیدوارم که تا اینجا از خوندن رمان لذت برده باشید❤️
مگه میشه لذت نبرد آدم یادم آهنگه میوفته😁 مگه میشه تو رو یادم بره این آدم گره به رمانت زده🙈♥️ بجای چشمات شد (رمانت)😅 🦋
شبتون خوش❤️
وی از ساعت 8 داره سعی میکنه بخوابه اما هرکاری میکنه خوابش نمیبره🙂💔 واقعا نمیدونم چیکار کنم!😂
عزیزان رمان گاندو3 از فردا شروع میشود...
خواستم ناشناس هارو جواب بپم اما خراب شده باز😐😂💔
😐😂👆🏻