Eitaa@rainbow_cityw -4.7.5.apk
21.27M
ایتا با یک فونت متفاوت😌💫
#سوپرایز 700 تایی شدنمون😍🎉
#ایتا_با_فونت_جدید
#عمل_به_قول🤝
#سرباز_آقا🍃
کپی فقط به صورت فوروارد در غیر این صورت راضی نیستم❌
@rooman_gando_1400
@rooman_gando_1400
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
عضو های جدید توجه کنید💕 سلام به همه شما عزیزان بنده مدیر کانال و نویسنده رمان هستم منو با #سرباز_آق
عزیزانی که تازه عضو شدن حتما بخونن این پیامو
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_49 زینب: روژی اینی که من میبینم توهم میبین؟😲 روژان: اهوم😳 ــــــــــــــــــ
امنیت🇮🇷
#فصل_4
#پارت_50(آخر)
چند ماه بعد:::
بهروز: روژین خانوووم
روژین: ای بابا...
بهروز: خوب یه جواب به من بدید
روژین: ☺️😅
بهروز: یعنی؟....
روژین: بله☺️
بهروز: 😍
بلاخره بهروز و روژین هم ازدواج کردند ـ..
ــــــــــــــــــــ8 ماه بعد ــــــــــــــــــــ
بیمارستان:
عطیه: خیلی درد داشتم با زور و تلاش گفتم
مح...مد
محمد: جانم
عطیه: داری....بابا....میشا
محمد: ❤️
عطیه: محمد....خیلی.....مواظب.....خودت.....باش
محمد: توهم همینطور عزیزم...
ــــــــــــــــــــ
رسول: روژان جان اماده شو دیگه....
روژان: وایی رسووول همه لباسام تنگ شدههه باسد بریم بگیرماااا
رسول: عزیزم مگه ما هفته پیش 2ملیون لباس نگرفتیم
روژان: رسول تنگ شدن متوجه میشیی
بچم روز به روز داره بزرگتر میشه😂😂
رسول: ماشاالله♥️😂
ـــــــــــــــــــــــ
داوود: زینب جان؟
زینب: اومدممم
داوود: بریم...
زینب: عه داووود
داوود: جانم؟
زینب: اخههه این چهههه لبااااااسیهههه
بدوووو بدوووو برووو عوض کننننن
داوود: خوبه که...
همونیه که خودت گرفتی واسم
زینب: بله خوبه ولی خب پیراهن زیرشو عوض کن
داوود جان من پیراهن زیرشو سفید گرفتم بعد تو قرمز پشوشیدی
بدو عوض کن😂
داوود: خوبه ها...
زینب: دااااوود😐😂
داوود: چشم....😂
ـــــــــــــــــــــــــــــ
بیمارستان:
(عطیه بچه رو به دنیا ارود الان همه تو اتاقن)
محمد: بچه رو بغل کردم و تو گوشش اذان گفتم
زینب: ای جانم😍
اسمم انتخاب کردید؟
محمد: نگاهی به عطیه کردم که گفت
عطیه: من به نیت امام رضا نظر کردم اگر بچم سالم به دنیا بیاد و سالم باشه پسر هم باشه اسمشو بزارم رضا
حالا باز هرچی محمد بگه
محمد: نه دیگه نَظر کردی
رضا هم خیلی اسم قشنگیه همین رضا♥️
روژان: ان شاءالله خود آقا نگهدارش باشه❤️🤲🏻
عطیه: همچنین واسه گل دختر شما❤️😘
روژان:😍❤️
داوود: رفتم و شیرینی هارو اوردم...
بفرمایید دهنتونو شیرین کنید
ان شاءالله سایه شما و محمد بالای سر رضا جان باشه
عطیه: لطف دارید... ممنونم☺️🙏🏻
محمد: قربانت ان شاءالله خبر بچه دار شدن شما❤️
داوود: نگاهی به زینب کردم که سرشو پایین انداخته بود و لبخندی زده بود گفتم
ان شاءالله😍
رسول: من من من داوود به من بده 😂
داوود: بفرمایید 🤣
روژان: لبمو گاز گرفتم و ارومتر گفتم
واییی رسووول، دیگه داری بابا میشی.. تروخدا بزرگ یکممم بزرگ شووو😐🤣😡
رسول: 😢😂
همه: 😂😂😂😂
پ.ن¹: و قصه ما به خوبی و خوشی تمام شد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_50(آخر) چند ماه بعد::: بهروز: روژین خانوووم روژین: ای بابا... بهروز: خوب
و پایان رمان امنیت....
از کسایی که حمایت کرندند، کسایی که انرژی مثبت دادند.... خیلی خیلی ممنونم❤️
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_50(آخر) چند ماه بعد::: بهروز: روژین خانوووم روژین: ای بابا... بهروز: خوب
عزیزان... اگر چیز جدیدی به ذهنم برسه بعدا دوباره درمورد رمان امنیت مینویسم
نگران نباشید...♥️
و اینم بگم اگر ادامه دادم واسه آینده بچه رسول و روژان برنامه ها دارممم😌👌🏻
بچه ها چون از فردا رمان تغییر میکنه اسم و پرفایل کانال هم عضو میشه...
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
گممون نکنیدا😂
ما همون کانال امنیت هستیم✅
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_4 #پارت_50(آخر) چند ماه بعد::: بهروز: روژین خانوووم روژین: ای بابا... بهروز: خوب
امیدوارم که تا اینجا از خوندن رمان لذت برده باشید❤️
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
قشنگترین رمان🙂♥️ #بسیجی🦋
لطف داری عزیز😍
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امیدوارم که تا اینجا از خوندن رمان لذت برده باشید❤️
مگه میشه لذت نبرد
آدم یادم آهنگه میوفته😁
مگه میشه تو رو یادم بره
این آدم گره به رمانت زده🙈♥️
بجای چشمات شد (رمانت)😅
#بسیجی🦋
«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امیدوارم که تا اینجا از خوندن رمان لذت برده باشید❤️
رمان حرف نداشت
خسته نباشی نویسنده عزیز💕☘
#سرباز_زهرا 🍁
وی از ساعت 8 داره سعی میکنه بخوابه اما هرکاری میکنه خوابش نمیبره🙂💔
واقعا نمیدونم چیکار کنم!😂