eitaa logo
روضه خوان
415 دنبال‌کننده
0 عکس
7 ویدیو
100 فایل
روضه خوان کانال مداحی و نشر روضه آدرس تلگرام: @roovzekhan آیدی مدیر: @s_m_a_m
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• جانسوز ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم سیدمهدی میرداماد_سال97 •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ ای كه میگی به روضه خون روضه ات رو اینجوری نخون منم میگم با دلِ خون خدا كنه دروغ باشه میگن كه گوشواره شكست میگن روی زمین نشست مونده هنوز جایِ یه دست خدا كنه دروغ باشه به زخم تو نمک زدن به خاطر فدک زدن مادرمُ کتک زدن خدا كنه دروغ باشه دنیا به ما وفا نکرد دردامونُ دوا نکرد قنفذ چرا حیا نکرد خدا كنه دروغ باشه جاریِ اشکش مثه رود بینِ در و آتیش و دود گناهِ محسنش چی بود خدا كنه دروغ باشه تو کوچه هایِ بی سپر تنها میونِ رهگذر چهل نفر به یک نفر خدا كنه دروغ باشه *از اینجا وصل شیم علقمه، از اونجا روضه بخونم،علقمه هم همین اتفاق افتاد،چهل نفر نه،چهار هزار نفر به یک نفر،اما اون یک نفر عباس بود،اون یک نفر پسرِ امیرالمؤمنین بود،چهارهزار نفر رو کنده ی زانو همه هدف گرفتن عباس رو،الله اکبر،اول دست هارو قطع کردن،وقتی بازوش رو زدن،ابی عبدالله داشت رجز میخوند،تا این اتفاق افتاد،ابی عبدالله،از اون ورِ میدان صدا زد: " اَنَا بنُ فاطِمه" یعنی عباس یادت نره،بازوی مادرِ من رو هم تو کوچه ها زدن...تو مَردی،تو پهلوانی،تو عباسی،اما مادرِ من یک زنِ هجده ساله...مگه دستش چقدر توان داشت،چهل نفر دورش حلقه بزنن....امام باقر فرمود: سبب شهادت مادرِ ما همون ضربه های غلاف بود...یه جوری زد... علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت دری شکست در آن دَم، فتاد بر رویت شرار آتش ظلم زمان زبانه کشید رسید آتشِ نمرودیان به گیسویت جراحتی است به روی پرت از آن ایام نشانه ای ز ملاقات میخ و پهلویت هوا ز جور مخاف چو قیرگون گردید نشست سایه ی دستی سیاه بر رویت وحید محمدی *مدینه با غلاف زدن،کربلا هر کی هرچی داشت دور حسینش حلقه زد،" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ" امام باقر فرمود:جدِّ مارو به پنج وسیله کشتن،یه عده شمشیر زدن،یه عده تیرزدن،یه عده نیزه زدن،یه عده سنگ زدن....{ اما این آخری رو تا قیامت نمیشه باورش کرد...خیلی باورش سخته} امام باقر می فرمایند:" وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛" پیرمردها با چوب و عصا میزدن...بگو:حسین.... •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• eitaa.com/rovzekhan
1_48884101.mp3
4.79M
👆👆 ▪️مناجات با امام زمان علیه السلام و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها حاج سیدمهدی میرداماد ◼▪◼▪◼▪◼▪ صاحب العصر کجایی؟بأبی أنت و امی وای از این داغ جدایی،بأبی أنت و امی به هوای سر کویت ،نفسی دیدن رویت دل شده باز هوایی،بابی انت و امی ای دوای دل مولا،پسر آخر زهرا نجفی کرببلایی،بأبی أنت و امی مادرت خسته خسته،مادرت پهلو شکسته وقت آن نیست بیایی؟بأبی أنت و امی (عج) کانال ما در ایتا eitaa.com/rovzekhan
AUD-20200120-WA0021.
1.39M
▪◼ متن و صوت روضه شهادت حضرت زهرا(س) با نوای سید مهدی میرداماد◼▪ به علی هم نگفتی ای زهرا که چگونه شبت سحر میشد   هر کسی با علی عداوت داشت  به تو در کوچه حمله ور میشد   جسمِ در هم شکسته ات  هر دم هدف ضربه ای  دگر  میشد   چشمشان تا که برعلی افتاد ضربه هاشان شدیدتر میشد   *کی باور میکرد یه زنِ هیجده ساله ، دورش چهل تا نامحرم ... هی به علی نگاه کنن ، زهرا را بزنن ... اینجا آخرین جایی نبود که دورِ یه زن حلقه زدن ... یه جایی دیگه ام  سراغ دارم .. دور یه زن مردها حلقه زدن ..   هرچه او بیشتر نفس میزد .. بیشتر میزدند زینب را ..   تیغ ها مانده بود در گودال با سِپَر میزدن زینب را ..   یک نفر مانده بود در گودال صدنفر میزدن زینب را ..   بیاید همین الان نیت کنیم برا زیارت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها یه روضه بخونم .. بگم مادر .. شما را روز زدن .. شما را توی کوچۀ صاف زدن .. شما هیجده ساله بودی زدن .. اما رقیه سلام الله علیها رو شب و روز زدن .. تو بیابون زدن .. تو خارها زدن ...   حسین ....   مادر شما را زدن اما یه تکیه گاه داشتی به نام حسن علیه السلام ، پسرت بود زیر بغلهاتو بگیره .. رقیه رو  تو بیابون زدن .. با لگد تو پهلوهاش زدن .. زینب هر چی التماس کرد بزارید ، خودم برم  .. زَجر اومد از موهاش گرفت ... eitaa.com/rovzekhan
ای نگاهت پر از سپیده بیا .. دل زِ هجرت به خون تپیده بیا ..   « آقای من .. »   شبِ غم را سحر،سحر برگرد ای صفایِ سحر ، سپیده بیا ..    « آقای من .. »   آه از این انتظارِ جان فرسا   *چه قد فاطمیه ها بیاد تو رو صدا بزنم*   آه ازین انتظار جان فرسا ای امید دل رمیده بیا ..   * با همین زمزمه و ناله ات  می تونی صداش  بزنی .. آقاجان .. برا من نیا ، به خاطر من نیا ، من کجا شما کجا .. الحمدلله یه اشاره برا شما بسه *   ناله دارد برای آمدن مادری با قد خمیده بیا ...   قسمت می دهم .. *چه قد حق این قسم رو ادا می کنی ؟.. این قسم ، قسم معمولی نیست . شاید بعضی وقتها لقلقۀ زبان من و تو بشه . اما حواسمون رو جمع کنیم ، امام زمان عجل الله فرجه رو داریم قسم می دیم ..*   قسمت می دهم به اشکی که بر رُخِ مرتضی چکیده بیا ...   *کدوم اشک ؟.. اون لحظه ای که هی التماس کرد .. هی گفت فاطمه با من حرف بزن .. خدا نکنه هیچ مردی به روز علی بیفته ... قهرمان خیبر باشی .. دُل دُل سوار عرب ، فارِس عرب باشی .."وارث المومنین "یَعسوب الدین" قائِد الغُر المُحَجَّلین " علی باشی .. اصلاً علی باشی .. اصلاً همه رو بگذار کنار .. کی باورش میشد کار علی به جایی برسه با زانو بیاد کنارِ بدن ...    مرحوم محدث قمّی می گه .. جلو دَرِ حجره افتاد رو زمین ، هی می خواست بلند شه دید زانو هاش رمق نداره . سر زهرا رو بغل کرد هی صداش کرد دید جوابی نمی ده .. (اینی که گفت یافاطمه اَنا علی ، خیلی حرف داره ..) دیگه دید فایده نداره .. باید تیر آخر رو بزنه . دیدن بلند بلند گریه می کرد ، می گفت من علی ام .. اشک چشم علی افتاد رو صورت فاطمه ، من امام زمان عجل الله فرجه رو به همون قطره اشک قسم می دم ..*   قسمت می دهم به اشکی که بر رخ فاطمه چکیده بیا ..   *اشکی که رو صورت فاطمه چکید اشکِ علی بود ... آقاجان .. بازم قسم بدم‌ ..؟ اگه این اسم و این پرچم سیاه و این فاطمیه نبود ، اینجوری نمی گفتم .. آقاجان ..   جان آن مادری که ...  *شب جمعه ست .. کیا مشتری اند امشب ..؟*   جانِ آن مادری که غرق به خون در پِیِ مرتضی دویده بیا ..   جانِ یاسی که بین آتش سوخت رویی از غنچه اش ندیده بیا ..   *دیگه بیا .. تو رو جان مادرت بیا ... چقدر فاطمیه التماست کنم ... من‌برا مادرت عزادارم .. به حرمت این لباس مشکی بیا ... به حرمت این گریه ها بیا ... به حرمت اون مادری که برای علی جون داد ...* (عج)
اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر  تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا.. این  یه تصویر..  تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی  مادر ها  وقتی نُه ماه   تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ..  وقتی  بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین  بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه  دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو  نبینم ..روز اول،  برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...) میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین  مادر اینجوری باید  باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه  یه روز به حسین   بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر..  بهترین برادر عالم مال منه ..  دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ .. @rovzekhan
"الهی بِعَلِیٍّ ..." این دستت رو که بالا بردی پایین نیار، بحق اون دستی که توی مدینه بالا نیومد، به اون دستی که میخواست موهای زینب رو شونه کنه،تا دست رو آورد بالا گفت: آی... دستی برا مادرِ ما نذاشتن، به دستی که علی موقع غسل دادن،دستش خورد به بازوی فاطمه... "الهی بفاطِمَةَ ..."* بیا خطا و گناهِ مرا حساب نکن بیا و به خاطر زهرا مرا عذاب نکن *کریم رو دَرِ خونه ی خدا واسطه کن " الهی بالْحَسَنِ ..." بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اَجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبرِ شهیدِ کربلا کربلا،کربلا... از حرم تا قتلِگه زینب صدا می زد حسین... *تو قرآن رو سرت گذاشتی، زیب دو دستی رو سر میزد...* دست و پا می زد حسین زینب صدا می زد حسین *"الهی بالْحُسَیْنِ..." ده مرتبه همه ناله بزنن: الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... ده مرتبه: "الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ..." "الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ..." "الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر ..." * ما از گُل کمتر به دخترت معصومه نگفتیم، ما مواظب ناموست بودیم، یا باب الحوائج!، ما نذاشتیم سایه اش رو نامحرم ببینه...هوای مارو داشته باش...الان میخوای بری در خونه ی پسرش،یا امام رضا! کیه دلش رفته حرم امام رضا؟* شبِ راز و نیازِ آقام بنده نوازِ نگو غرق گناهم حرم رو همه بازِ * یا امام رضا! به خواهرتون حضرت معصومه سلام الله علیها،همون خواهری که از مدینه میخواست بیاد شمارو ببینه اَجل مهلتش نداد، به اون خواهری که ما تا فهمیدیم خواهر امام رضا داره میاد،اینقدر رو سرش گُل ریختیم،اینقدر دورش صلوات فرستادیم،اینقدر مَحرما دورش حلقه زدن،احساس غربت نکنه،ما مثل مردم کوفه و شام نبودیم،با انگشت زینب رو نشون ندادیم، ما به خواهرت خارجی نگفتیم.. "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى ..." "الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ..." "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد ..." "الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ...." *آقا جان! یا صاحب الزمان! خیلی ها التماس دعا دارن،"اَنتَ أَبَانَا اِسْتَغْفِرْ لَنَا" تو پدر ما اُمتی،تو امام مایی، تو از پدر مهربانتری،خیلی بی حیایی کردم..میخوام امشب با واسطه تو با خدا آشتی کنم، کی ازامام زمانم بهتر،نشناختمت،ندیدمت،اما عاشقتم،راستی راستی میگم: دوست دارم..* تو دلم یه دنیا حرفِ،که میخوام بگم براتون آقا جون این دلِ تنگم،دوباره کرده هواتون با خودم یه نذری کردم،که اگه تو رو ببینم تو همون نگاه اول جونم و بدم براتون *حالا با همین اشکت،همه با هم ده مرتبه " " الهی بالْحُجَّةِ......" ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ http://eitaa.com/rovzekhan
1_338526712.mp3
7.61M
🔊خدا مرا ز ولای علی جدا نکند ◾️مدح و روضه شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام با نوای سید مهدی میرداماد ╭┅─────────┅╮ ▶️ http://eitaa.com/rovzekhan ╰┅─────────┅╯
⚜️🕊 متن روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزۀ سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج سید مهدی میرداماد⚜️ •┈┈••✾••✾••┈┈• نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامی مُخلص رسول خدا هم عمو هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدارِ لشکرش بودی جنگجویِ دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می کردی روزشان را سیاه می کردی بین لشکر وجود تو لازم بین میدان ، حریفِ تو نادم افتخار قبیلۀ هاشم می نویسم برایِ تو دائم می نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو *خیلی امیرالمومنین هم به برادرش هم به حمزۀ سیدالشهدا تکیه می کرد .. اینا همیشه کنارِ هم بودن ، بیخود نبود اون روزی که دستاشُ بستن ، وقتی می کشاندنش به طرفِ مسجد دو تا اسمُ خیلی صدا میزد هی میگفت وا حمزتا .. وا جعفرا .. بیاید ببنید دارن علی رو دست بسته میبرن ..* بی سبب نیست این که "سرداری" به علی رفته ای جگر داری وقتِ حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می کردی وَ دمار از همه در آوردی مرحبا بر تو ای عمویِ رسول که چنین شد سفید ، روی رسول با تو محفوظ چار سویِ رسول کم نگردید با تو موی رسول کاش حمزه مدینه هم بودی دور بیت الحزینه هم بودی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می ترسید *یه بار شنید ابوجهل جسارت کرده به پیغمبر بلند چنان کمانشُ به سرِ ابوجهل زد دیگه حساب کار دستش اومد گفت تا من زنده ام مراقب باش دیگه دورِ پیغمبر نبینمت .. یه جسارت ازت ببینم دیگه جونتُ میگیرم ؛ ای جانم فدات .. چه عمویِ خوبی بود حمزه .. آدم بعضی وقتا دلش به عموش قرصِ .. بیخود نبود کنارِ علقمه کمرِ حسین شکست .. بیخود نبود تا علقمه رو ترک کرد اومد کنارِ خیمه ها دیدن زینب دست رو سرش گذاشت .. بیخود نبود صدا زد إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. بیخود نبود عمودِ خیمه شُ زمین زد صدای ضجۀ وا ضَیعَتا بَعدَک بلند شد .. ای جانم فدات .. یه دونه دیگه شم بگم صدا نالت بلند شه .. بی خود نبود اربعین که برگشتن دیدن سکینه یه مشک بغل گرفته .. عمو نبودی تو راه همه رو زدن .. مثه مادر بزرگش تو مدینه .. مادربزرگشم میومد زیر آفتاب .. عمو بینِ در و دیوار لگدم زدن عمو .. عمو دستایِ علی مو بستن عمو .. عرضم تمام و التماس دعا ..* ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه هایِ چاره، شما روضه هایِ پر از اشاره، شما تکّه تکّه و پاره پاره، شما اهل بیت از تو یاد می کردند بر تو گریه زیاد می کردند *تا قبلِ کربلا همه برا حمزه گریه می کردن میگفتن سیدالشهدا حمزه ست .. اما دیگه بعدِ کربلا .. لایوم کیومک یا اباعبدالله ...* در کمین بود ، نیزه را انداخت پیکرت را چه بی هوا انداخت تا نبی روی تو عبا انداخت همه را یاد بوریا انداخت اوّلین رکن پنج تن می خواند روضۀ شاه بی کفن می خواند ته گودال پیکرش افتاد جلویِ چشم خواهرش افتاد جای خنجر به حنجرش افتاد ناله ای زد وَ مادرش افتاد یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم یا بُنَیَّ قتیل عریانم *دیدن یه صدایی میاد .. بُنَیَّ قتلوکَ .. میخوام بگم آقا کسی ندید بدنتُ مثله کردن ؛ اما من یه آقایی رو سراغ دارم دخترش یه نگاهی کرد دید عمه یه بدنِ پاره پاره رو بغل گرفته .. «عمّتي هذا نعش مَن؟» ( نمیدونم چرا بی بی اینجور جواب داده .. آدم یه خبره بد و میخواد بده مقدمه چینی میکنه خصوصاً اگه دختر باشه ..) تا سکینه صدا زد این بدنه کیه ؟ صدا زد این بدنِ بابات حسینِ .. آخ خودشُ انداخت رو بدن .. یه نفر نیمد این دخترُ نوازش کنه .. ریختن تو گودال .. ای حسین ... زینتِ دوش نبی رویِ زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و ماوایِ تو نیست (ع) (ع) 🚩 🌴🌴 روضه خوان کانال نشر روضه ╭┅─────────┅╮ ▶️ http://eitaa.com/rovzekhan ╰┅─────────┅╯ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
1_21941223.mp3
1.4M
⇦🌸*‌ سرود زیبا _ ویژۀ عروسی حضرتِ زهرا و امیرالمومنین علی علیه السلام و روزِ ازدواج_ سید مهدی میرداماد و حاج محمود کریمی *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ شد سرود رو لبامون با یه قلبِ بی قرار لا فَتی الا عَلی لا سَیف الا ذوالفقار گل بریزید نُقل بپاشید شامِ جشن و شادیِ به تن مولای عالم خلعت دومادیِ تا که می بینه عروسُ چهرۀ معصومشُ میره می بوسه علی دست پدر خانومشُ جبرئیل اومد به رویِ سینۀ عالم نوشت اولِ ذی الحجه جشنِ تویِ تالارِ بهشت خطبۀ عقدُ خدا امشب می خونه عاشقا آینه بندونهِ تمومِ کهشکونه عاشقا حسرت این زندگی رو کلِ دنیا می خوره خونشون تویِ مدینه از بهشتم سر تره بی قرار بی قرارم شب شب مهتابمِ اول این زندگی که حاصلش اربابمِ جبرئیل آماده شد تا عالم و مهمون کنه بعد هر لبخندِ زهرا عرشُ گلبارون کنه زیر یک سقفن از امشب در کنارِ هم خوشن این عروس دوماد الهی که به پای هم پیر بشن تو قیامت حضرتِ زهرا قیامت می کنه دونه دونه از تمومِ ما شفاعت می کنه لا فَتی الا عَلی لا سَیف الا ذوالفقار .... ________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ http://eitaa.com/rovzekhan
1_434156341.mp3
6.04M
روضه و توسل به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ •┄┅══༻○༺══┅┄• http://eitaa.com/rovzekhan
|⇦• و توسل به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تا روی خاک پا کشیدی برادر *ان شاءالله هیچوقت برادرت جلوت جون نده ها* تا روی خاک پا کشیدی برادر تنهایی منو دیدی برادر با این خجالتی که تو چشاتِ داری خجالتم میدی برادر *دیدن هی پاهاشُ جمع میکنه هی خودشئ جمع میکنه* دارم تمنا میکنم ، اباالفضل چشامُ دریا میکنم ، اباالفضل خودم میرم از زیر پایِ لشکر دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل * چرا دستاتُ پیدا میکنم؟! آخه این دستا قیامت سبب شفاعت امت مادرمه مادرم با این دستا کار داره .. رسید بالاسرش ، شاید درست نباشه این لفظ شاید به دور از شان امام باشه اما ببخشید دیگه واژه ای نبود این داغ انقدر سنگینِ نوشتن ابی عبدالله گریه زیاد کرد کربلا .. کنار بدن قاسم جوری گریه کرد از حال رفت بالاسر علی اکبر بلند گریه میکرد وَ رَفَعَ الْحُسَينُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء اما بالاسر عباس دیگه گریه نمیکرد داد میزد .. صرخ الحسین .. چی میگفت؟!.. * رسیده مادرم ، تورو خدا پاشو بریم حرم بخاطر رباب ، بخاطر اشکای دخترم *این دوتارو من کاری ندارم ، این دوتا خیلی اذیت نمیکنه گرچه روضه ست ، اما بعدیش جا داره آدم داد بزنه بعدیشو غیرتی گوش میده* رسیده مادرم ، تورو خدا پاشو بریم حرم بخاطر رباب ، بخاطر اشکای دخترم پاشو یه کاری کن ببین محاصره ست حرم *ببین همه دور حسین حلقه زدن .. ببین دارن به خیمه ها نگاه بد میکنن ..* پاشو بریم حرم، عمویِ خیمه نذار بریزه آبرویِ خیمه بعد زمین خوردنِ تو یه لشکر نگاهشون رفته به سوی خیمه بالاسرت خیلی خرابه حالم دارن میخندن عزیزم به نالم داری منو تنها میذاری اما دلت میاد اسیر بشه سه سالم! ببین قیامتِ ، حرم مهیای اسارتِ تنها چیکار کنم ، حرمله اینجا فکر غارتِ دارن میرن حرم ، ببین قیامتِ *یه ساله یه عده منتظرِ امشبن .. یه عده منتظرن شب تاسوعا برسه .. بذار راحت بگم حتی یه عده فردا شب خیلی حال گریه ندارن ، میره تا ظهر عاشورا فردا شب سنگینیِ شب دعا و شب مناجاتُ شب قرآنُ شب احیاس .. اما امشب شب گریه ست .. سقایِ دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل حیفم اومد ؛ شب تاسوعا شب ساعتُ زمانُ خستگی نیست . حرم اباالفضل میری نگاه به ساعت میکنی مگه !! اصلا زمانُ نمیفهمی .. رسید کنار شریعه ، دست برد زیر آب (خیلی این چند بیت بهت میچسبه تورو خدا دل بده) حیفه شب تاسوعا از دستت بره ..* دریا کشید نعره ، صدا زد مرا بنوش *عباس به آب رو نزد آب رو زد به عباس .. آب التماس میکرد یه ذره لباتُ تر کن* دریا کشید نعره صدا زد مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو خموش وقتی که آب را به رویِ آب ریختی آمد چو موج در جگرِ بحر خون به جوش *عبارت میگه ورمل الماء علی الماء .. سوال دارم ، چرا نفرموده چرا نمیگه ابی عبدالله آبُ ریخت رو آب؟! ورمل الماء علی الماء یعنی آبُ آوورد بالا محکم زد رو آب به قول یه اهل دلی میگفت انگار میخواست به آب یه سیلی بزنه* وقتی که آب را به رویِ آب ریختی آمد چو موج در جگرِ بحر خون به جوش گفتی به آب ، آب چه بی غیرتی برو بی آبرو ، به ریختن آبرو مکوش آوردمت به نزدِ دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسداز خیمه ها به گوش تو موج میزنیُ علی اصغر از عطش گاهی به هوش می آید گاهی رود زِهوش در آب پا نهادمُ بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطشُ آب را منوش باالله بود زِ رشته‌ی عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش •┄┅══༻○༺══┅┄• http://eitaa.com/rovzekhan