زلف عفاف، رشته دامان زینب است
آیات صبر، پایه ایمان زینب است
ایثار و پاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پاره حسین
آیات بیشماره قرآن زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانه حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
با یاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت با سپه کوفه «اُسکُتوا»
دیدند کائنات به فرمان زینب است
وقتی رقیه را به ره شام میزدند
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت به پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
مه بر فراز چرخ چراغ خرابهها
خورشید نوک نیزه ثناخوان زینب است
روز جزا بهانه ما از برای عفو
خون حسین و دیده گریان زینب است
تا آفتاب بذل کند نور خویش را
"میثم" همیشه بنده احسان زینب است
#زمزمه_و_توسل
#مرثیه_حضرت_زینب(س)
#استاد_غلامرضا_سازگار
1_217926435.mp3
3.16M
متن روضه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها -
حجت الاسلام میرزامحمدی:
بعد از ائمه و پدر و جد و مادرت
در مرد و زن نظیر تو دور زمان نداشت
یک نیم روز و اینهمه داغ امام صبر
پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت
این غم کجا برم که گل دامن رسول
آبی به غیر اشک غم باغبان نداشت
جز استخوان و پوست ز جسمش نمانده بود
جز نقش تازیانه به قامت نشان نداشت
شبها گرسنه خفت و نماز نشسته خواند
سهم غذاش داد به طفلی که نان نداشت
محمل درست در وسط نیزه دارها
یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت
#شهادت_حضرت_زینب(س)
#مرثیه_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب_علیهاسلام
#زینب(س)
#استاد_میرزامحمدی
eitaa.com/rovzekhan
1_217930047.mp3
7.18M
این مدتی که می گذرد در عزای تو
روزی نبوده اشک نریزم بپای تو
با یاد آخرین شب پیش تو بودنم
یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو
یکسال و نیم شمع شدم سوختم حسین
یک سال و نیم آب شدم در ازای تو
ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب
بودم کنار قبر تو در کربلای تو
ای کاش لحظه ای که می آیی به دیدنم
از تن سرم بریده شود پیش پای تو
جان می دهم به بستر مرگم در آفتاب
مثل تن به خاک بیابان رهای تو
بر روی سینه پیرهنت را گرفته ام
تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو
گودال بود و ولوله ی نیزه دارها
گم بود بین هلهله هاشان صدای تو
گودال بود و پیرهن و نعل اسب ها
ای کاش بود خواهرت آنجا به جای تو
چیزی برای ما ز تو باقی نذاشتند
تقسیم شد عمامه و خود ردای تو
من بودم و نظاره ی تاراج خیمه ها
در دست باد روسری بچه های تو
عباس چون نبود به سیلی سپرده شد
بوسه زدن به دخترک بینوای تو
جز آن شبی که دور شدم از تو در سفر
تو روی نیزه بودی و من پا به پای تو
بر دامنم نیامدی آن شب دگر گذشت
اما حسین، کنج تنور است جای تو؟
یادم نرفته سنگ لب پشت بام بود
پاداش هر کسی که بپا کرد عزای تو
یادم نرفته وقت تلاوت نمودنت
شد خنده ها جواب صدای رسای تو
ما را مدام خارجی آنجا صدا زدند
ای غیرت خدا همه عالم فدای تو
تا رفع اتهام کنی از حریم خویش
با آیه های سرخ بر آمد ندای تو
اما یزید حرف تو را زود قطع کرد
با خیزران مقابل طشت طلای تو
#مرثیه_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب(س)
#زینب_سلام_الله_علیها
#سید_مجید_بنی_فاطمه
eitaa.com/rovzekhan
💫 اشعار مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
ای نور دیده من و تاج سرم حسین
یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
در زیر آفتاب ببین بسترم حسین
نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
بالاسر همه تو دم آخر آمدی
بالین هر شهید به چشم تر آمدی
با زانو در کنار علی اکبر آمدی
بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی
من خواهر توام بیا در برم حسین
یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
در طول آن مسیر رکابی که داشتم
در زیر سایه تو حجابی که داشتم
دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
داغت هنوز هم نبود باورم حسین
هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم
بر زخم های پیکر تو گریه میکنم
دارم به جای مادر تو گریه میکنم
یاد وداع آخر تو گریه میکنم
گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین
گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین
منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم
دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم
تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم
جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم
شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین
هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
(ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غربب بودی و مادر نداشتی)
قربان غربتت پسر مادرم حسین
نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم
نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
نان علی مگر که نخوردند کوفیان
از من چه آبرو که نبردند کوفیان
دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
صبر و قرار از دل زین العباد رفت
کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان
خنده به اشک قافله کردند شامیان
ما را اسیر سلسله کردند شامیان
تحقیر پیش حرمله کردند شامیان
از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم
بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت
چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت
بگذار بگذریم چه آورد بر سرت
خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت
بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
#مرثیه_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب(س)
#زینب
______________________
eitaa.com/rovzekhan