.
لطفا#قسمتهای_قبل رو از دست ندید☝️
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠.
قسمت نهم🚫این داستان واقعی است🚫
.
#غذای_مشترک
اولین روز #زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم
من همیشه از #ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم برای همین هر وقت اسم آموزش #آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم
بالاخره یکی از معیارهای سنج #دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود
هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم
از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت!
#غذا تفریبا آماده شده بود که #علی از #مسجد برگشت
بوی غذا کل خونه رو برداشته بود
از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید
_به به، دستت درد نکنه
عجب بویی راه انداختی...
با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم انگار فتح الفتوح کرده بودم رفتم سر #خورشت
درش رو برداشتم ،آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود
قاشق رو کردم توش بچشم که #نفسم بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام نه به این مزه
اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود
#گریه ام گرفت
#خاک_بر_سرت هانیه
مامان صد دفعه گ
قسمت پانزدهم
🚫این داستان واقعی است🚫
❤️
.
#من_شوهرش_هستم
ساعت نه و ده شب وسط ساعت حکومت #نظامی یهو سر و کله پدرم پیدا شد
صورت #سرخ با چشم های پف کرده از نگاهش خون می بارید اومد داخل تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست #علی
بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش
_تو چه حقی داشتی بهش #اجازه دادی بره #مدرسه؟به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟
از #نعره های پدرم، #زینب به شدت ترسید
زد زیر #گریه و محکم لباسم رو چنگ زد
بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود
علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم #نازدونه علی بدجور ترسیده بود ... علی عین همیشه #آروم بود
با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد
_#هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟
#قلبم توی دهنم می زد
زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و #کمک بخوام
تمام بدنم #یخ کرده بود و می لرزید ... علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم _دختر شما متاهله یا مجرد؟!
و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید
_این سوال مسخره چیه؟؟؟ به جای این مزخرفات جواب من رو بده ...
_می دونید قانونا و شرعا اجازه #زن فقط دست شوهرشه؟
.
همین که این جمله از دهنش در اومد رنگ سرخ پدرم سیاه شد
_و من با همین اجازه شرعی و قانونی مصلحت #زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ، کسب #علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...
از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید #چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد
_لابد بعدش هم می خوای بفرستیش #دانشگاه ؟!؟!؟
.
#ادامه_دارد
#راوی_همسرشهید
.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#هرروزدوقسمت
#دوستان_قسمتای اولوازدست_ندینا
.
ارسال متن بدون لینڪ🚫
ڪانال:
@rooyannews
قسمت شانزدهم: ایمان
علی سکوت عمیقی کرد ...
- هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ...
دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ...
- اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ ...
تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ...
- ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ...
این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ...
پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ...
- می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ...
در رو محکم بهم کوبید و رفت ...
پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ...
ادامه دارد....
قسمت های قبل رو ازدست ندید❤️
_________________________________
کانال خبری شهر رویان💟
@rooyannews
🔸#دین و #دنیا در کنار هم نیستند، اینها در هم هستند؛ در یک راستا هستند.
✅تو برای #بندگی کردن باید از مسیر زندگی عبور کنی؛
❌نه اینکه یک ساعتی را برای #زندگی بگذاری و یک ساعتی را هم برای بندگی بگذاری!
🚫در دین ما چنین چیزی نداریم!
🔹آن ساعتی که داری برای زندگی تلاش میکنی، همان موقع در واقع داری بندگی میکنی
@rooyannews
هدایت شده از رویان نیوز
🌿
تاریخ به معنی جنگ ها و شرح زندگی چند نفر اندک شمار نیست
که شاه شده یا سرداران بزرگی بوده اند.
تاریخ باید درباره ی مردم یک کشور برای ما سخن بگوید
که چگونه زندگی می کردند، چه کارهایی انجام می دادند
و چگونه می اندیشیدند.
تاریخ باید از رنجها و شادی های آنان
و از دشواری ها و مشکلاتشان برای ما سخن بگوید
و بگوید که چگونه بر این دشواری ها چیره شدند.
#علی_اوجی 🎤
از اکسپلور میاید؟
پست های دیگه رو حتماً ببینید ؛
فالو یادتون نره😉🙏
استوری ها رو از دست ندید
.
.
.
.
#پیندودل
#زندگی
#تلاش
#سختی
#اصالت
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴صحنه شهادت شهیده زینب کمایی توسط منافقین.
یادمون نرفته، منافقینی که الان شعار #زن #زندگی #آزادی سر میدن یه زمانی دختر ایرانی رو با گره زدن چادر دور گردنش به شهادت رسوندن...
زینب کمایی آرزوی شهادت داشت و پیکر مطهر او همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان تشییع و به خاک سپرده شد.
📙برگرفته از کتاب شیرین تر از عسل. اثر گروه شهید هادی.
#حجاب
╔═"═••⊰💙⊱••═''═╗
@rooyannews
╚═-═••⊰💙⊱••═-═╝
28.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆مستند «قلعه» دربارۀ محلۀ «شهر نو» در تهران است؛ محلهای که مجموعهای از روسپیخانهها و کابارهها را در خود جای داده بود.
محلۀ «شهر نو» (که نامهای دیگری هم داشت: «قلعه»، «جمشید»، «گمرک»، «محلۀ قجرها») در زمان محمدعلی شاه ساخته شده بود و محل اقامت خانوادۀ شاه بود. اما پس از ساخت دروازۀ قزوین این محل که بیرون از دروازه قرار گرفته بود به محلۀ خلافکاران تبدیل شد و شیرهکشخانههایی در آن برپا شد. از زمان پهلوی اول که تلاش شد روسپیها از شهر رانده شوند، رفتهرفته محلۀ قجرها محل تجمع تنفروشان شد. ارباب جمشید، نام یکی از ایرانیان متمول ایران بود که برای زنان بیسرپرست و بیخانمان در آن محل خانه ساخت و از آن زمان نام «شهر نو» و «جمشید» باب شد.
رفته رفته در طول دهههای بعد محلۀ شهر نو به محل تجمع تنفروشان و موادفروشان تبدیل شد، ضمن اینکه سینما و کاباره نیز در آن و اطراف آن ساخته شد.
پیشنهاد میکنیم این مستند که روایتی از وضعیت افتضاح زنان در دوران پهلوی و کاری ناتمام از کامران شیردل است.
@rooyannews
#معضل #معلم #شاهنشاه_آریامهر #آزادی #شاه #یارانه #bbc #من_و_تو #هویدا
#محمدرضاشاه_پهلوی #پهلوی #برانداز #مزدور #آنتی_شاه #زن #زندگی #بیمار
#حجاب #بی_حجاب #مردانه #زیبایی
🖼 #طرح_مهدوی؛ #مناسبتی
☀️ ای که به #انتظارش نشستهای!
🌱 معنای #زندگی چیزهایی نیست که جمع می کنیم؛ #قلب هایی است که جذب میکنیم.
✅ #مهدویت مظهر #امید در بین دین داران به آیندهای روشن است.
🔺 پس از تاریکی طلوعی هست نترس...
📆 8 روز مانده تا میلاد امام زمان(عج)
#جوانیمان_نذر_آمدنت_باد
#نیمه_شعبان
#اللّهم_عجّل_لولیّک_الفرج
ـــــــــــــــــــــــــ
🌐 نیت کنید و با نشر معارف امام زمان عج، یار حضرت باشید
@rooyannews
.🍃🌼✿﷽✿🌼🍃
✅درسنامه نهجالبلاغه
جامی لبریز از شهد عسل
#زندگی دختران _به_طعم_عسل
✅ انس با نهج البلاغه
آشنایی با امیرالمومنین علی علیه السلام
﴿۱۰ دقیقه همنشینی با ابوتراب﴾
🤲 به لطف پروردگار و عنایات امیرالمومنین (علیه السلام)
ما نهجالبلاغه می خوانیم.
#تبیین_نهج_البلاغه_خوانی بعد از دوره روخوانی
الگوی #مطالعه__نهج_البلاغه همراه با سوالات و برداشت از سهم مطالعه هر جلسه
"#گنج_ناشناخته_پدری" و "مراحل ورود به عالم نهج البلاغه" به قلم حجت الاسلام #مهدوی_ارفع.
💐 امید است که این طرح زیبا ،بتواند مفید و اثر گذار برای #نوجوانان در جمع خانواده ، دوستان و یا سایر اجتماعات باشد.
طرح نهجالبلاغه خوانی_
به سبک مهدوی ارفع_
در جلسات :
«مجموعه نامیرا دختران انقلابی
صالحین شهر رویان»
🇮🇷کانال خبری شهر رویان (رویان نیوز)
@rooyannews
سریال محرمانه نشون داد در حساس ترین برهههای زمانی یک کشور کسانی هستند که بدور از انسانیت با جون آدمها بازی میکنند
و
در مقابل اشخاص دیگری هم هستند که باید متناسب با شرایط زمانی وظیفه خنثی سازی تهدیدات و خطرات ایجاد شده را به عهده بگیرند حتی با گذشتن از #زندگی خود
#سربازان_گمنام
ـــــــــــــــــــــــ
📰 رویان نیوز[رسانه فرهیختگان شهر رویان]
📚 همراه ما باشید با
اخبار جامع شهر رویان
🆔 @rooyannews
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تیزر فصل پنجم برنامه «زندگی پس از زندگی»
🔸بعون الله الملک الاعلی
به یاری خداوند تعالی،
فصل پنجم مجموعه «زندگی پس از زندگی»
از یک روز قبل از ماه مبارک رمضان
هر روز ساعت ۱۷ از شبکه چهار سیما
مهمان نگاه شما بزرگواران خواهد بود.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی
#نور
#جاودانگی
#ماه_رمضان
#شبکه_چهار
#فصل_پنجم
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
ـــــــــــــــــــــــ
📰 رویان نیوز[رسانه فرهیختگان شهر رویان]
📚 همراه ما باشید با
اخبار جامع شهر رویان
🆔 @rooyannews