eitaa logo
خیمه عاشورایی "روز دهم"
619 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
15 فایل
پرسش ها و یا نظرات خود را به نام کاربری زیر ارسال کنید : @Rooze10hom
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) 🔵 🔴 خزیمه کوفی خُزیمه اهل کوفه بود. از غروب سومین روز محرم تا ، دمی از جدانشد. روز عاشورا، سفیر خویش را دید که عاشقانه می جنگد، رجز می خواند و نام حسین را به تقدّس تلاوت زمزمه می کند. خشمگینانه فرمان سنگبارانش را داد. خزیمه در بارش سنگ و تیر و تیغ می جنگید. وقتی بر زمین افتاد، امام به بالینش رسید. سایه امام بر چهره اش افتاده بود. همه ی توانش را جمع کرد تا بچرخد و زمینی را که سایه ی امام بر آن افتاده است بوسه زند. لب های خون گرفته، سایه بوس حسین شد و به تبسمی شیرین از خاک به روشنای عالم پر کشید. 📚 ، دکتر ، جلد ۱، ص ۲۷۰ 🔰🔰🔰 ✅کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10
(ع) 🔵 🔴 یمنی بود و در کوفه زندگی می کرد؛ بهش ابوصمصام میگفتن. حدود ۶۰ سال سن داشت. از یاران حضرت علی(ع) بود و توی جنگ جمل، صفین و نهروان به امیرالمومنین کمک کرده بود. وقتی شنید اباعبدالله در کربلا توقف کرده از کوفه با تعدادی از یارانش حرکت کرد و شب هشتم به کربلا رسید. رجزی بهش نسبت ندادن و در زیارتنامه ها هم اسمی ازش برده نشده ولی در منابع معتبری مثل منتهی الآمال، ابصارالعین، اعیان الشیعه و خیلی کتاب های دیگه ازش نام بردن و همه ی این منابع شهادتش را در حمله ی اول در صبح اعلام کردن. اگر دوست دارید درباره این یارِ امام بیشتر بدونید توی کتاب های آیینه داران آفتاب، سه مقتل گویا، شهدای صدر اسلام و شهدای کربلا و چندتا کتاب دیگه که در کتابخانه تخصصی موسسه عاشورا موجود هستن می تونید مطالبی مطالعه کنید. 📚 منبع: آیینه داران آفتاب، جلد۱، ص۴۷۲ 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10
🔵 🔴 هرکس قارب را می دید شجاعت پدرش عبدالله را به یاد می اورد. پدرش یارِ پیامبر بود و مادرش فُکَیهه نیز خدمتکار رباب همسر اباعبدالله بود. قارب و مادرش از مدینه، هم رکاب اباعبدالله و رباب و حضرت زینب به کربلا شدند. صبح عاشورا شد، تیرها صفیرکشان بر سینه ها و تن ها می نشیند. قارب تیر خورده بود ولی همچنان می جنگید؛ تیر در پی تیر، جای جایِ پیکرش می نشست. سرانجام قارب بر زمین افتاد به پیامبر سلام داد و چشم فرو بست.... 📚 منبع: ایینه داران آفتاب، ص۴۸۱ 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10
🔸 🔻 پدرش ابوعبدالله از اصحاب بود و اهل مدینه که بعدها ساکن بصره شد. پدرش روایت های پیامبر را نقل می کرد. ادهم، در ، نزدیک مکه به امام حسین(ع) پیوست. او در بصره در منزل که انقلابیون بصره در انجا جمع می شدند شرکت می کرد. امام محمدباقر(ع) او را از شیعیان مخلص معرفی کرده است. او در نبرد نخستین در صبح عاشورا به شهادت رسید. 📚 منبع: آیینه داران آفتاب، جلد۱، ص۲۸۴ 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10
🔸 🔻 در آستانه ۷۰ سالگی، با خاطره های بزرگ در پیکارهای سخت می شناختندش. راوی احادیث بود؛ در بود که تیری سهمگین به پایش رسید و پس از آن لنگ لنگان راه می سپرد. از افرادی بود که برای نامه نوشت و را در یاری کرد. قبل از رسیدن امام به به او پیوست و در تیرباران صبح روزِ به رسید. 📚 منبع: آیینه داران آفتاب، جلد۱، ص488 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10
▪️ 🔸 اعرج حدودا ۷۰ ساله بود. اصالت یمنی داشت و سال ها در کوفه زندگی کرده بود. نام داشت. تجربه های تلخ و خاطرات جانگزای ، ، ، ، محراب خونین و جرعه نوشی مولای مسمومش را در خاطر داشت. در جنگ جمل هنوز جوان بود و شاداب. آنچنان در آن روز جنگید که سرانگشت اشارت همه ی رزم آوران به او بود. جنگ رو به پایان بود که تیری سهمگین به پایش رسید و پس از آن سی و پنج سال لنگ لنگان راه سپرد و همین بود که "مسلم اعرج" نامیده شد. بااینکه طبق قران جهاد به او واجب نبود، ولی ایمان و عشق سرشارش به پای او شتاب بخشید و قبل از رسیدن (ع) به خود را به او رساند تا یاری اش کند. در حمله ی نخستین صبح روز پیشتازتر از جوانان به میدان رفت و نبردی عاشقانه کرد؛ پس از تیرهای پیاپی، سرو تناور فرو شکست و با گام هایی از ایمان به محبوب رسید. در و به او سلام داده شده است. 📚 منبع: آیینه داران آفتاب 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10
🔸 ▪️ ساکن بود ولی چندان شناخته شده نبود و پیشینه ی تاریکی نداشت. روز سوم همراه با سپاه به رسید. برای یاری سپاه عمرسعد آماده بود اما قلب او با او همسفر نبود. کربلا فرصتی بود تا دوسوی حادثه را بهتر بشناسد. فکر می کرد که بی ریختن خونی و برخاستن غبارنبردی، همه چیز خوش فرجام و آرام به پایان می رسد ولی هر روز که می گذشت در می یافت قدرت و شهوت تیغ ها را از نیام به سمت تاریک جنایت می کشاند. ▫️موجی از درون او برخاست: "باید میان بهشت و جهنم یکی را برگزید" شب به صبح پیوست. دیشب آیات سوره آل عمران در پژواک خطبه ی کار خود را کرده بود. "دینداران در هنگامه ی آزمون و سختی اندک می شوند" بکر عزم خود را جزم کرد و از آتش عمرسعد خود را به بهشت اباعبدالله رساند. پس از تیرباران صبح بااشتیاقی شیرین و شوری بهشتی خود را به امام رساند. رکاب مولا را بوسید. احساس کرد همه ی هستی در حسین خلاصه شده است. سپس از امام رخصت میدان گرفت و پس از نبردی مردانه در محاصره ی نیزه و تیغ و سنگ و تیر آشنای خاک شد و رهنورد جاده آسمان! 🔴 بکر به مدد شبی تامل، با پشتوانه ی جانی مهیّا و مهذّب از تریکزار شوم عمرسعد، به روشنای رضوان حق و بهشت حسینی رسید. 📚 آیینه داران آفتاب، جلد۱، ص۴۹۱ 🔰🔰🔰 ✅ کانال در ایتا را به دوستان خود معرفی کنید: @roozedahom10