شیفت اولی
#بخش_دوم
مرد میانسالی آمد و گفت:
"این طرح که اطراف حرم رو سنگ فرش کردن کار کی هست؟ آیا این اطراف خیابان نیست؟ چرا راه مردم رو بستن"
گفتم کار و طرح شهرداری هست.
با تعجب گفت: "کار شهرداری؟ یعنی شما باورت میشه شهرداری زورش به حرم میرسه؟"
گفتم:
"خیابان برای شهرداری هست و طرحی دادن و اجرا کردن و ما هم اعتراض داریم. چقدر پیرمرد و پیر زن هستند که بخاطر پا درد نمیتونند پیاده بیان. ولی حرم ماشینهایی گذاشته که زوار رو جابجا کنند. خدام عزیز با ویلچر کسانی که توانایی کمتری دارند را جابجا میکنند"
رویش را سمتم برگرداند و با لبخندی رفت.
پسر نوجوانی از گیت عبور کرد.
چشماش از پشت عینک میگفت که حاج آقا سلام.
رفتم سمتش و باهاش احوالپرسی کردم.
گفتم:
"کلاس چندمی؟ تو مدرسه بحث سیاسی هست؟ شما کدوم سمتی؟ انقلابی هستی یا ضد سیاستهای دینی؟
" کلاس هشتم هستم. تو مدرسه بحث هست و من خودم تبلیغ انقلاب رو میکنم"
دعاش کردم و تشویقش کردم. چندتا دعا براش کردم و راهیش کردم.
شیخ جوان که تنومند بود و تیپ شیکی زده بود. از کنارم رد شد. ایستاد. رویش را سمتم برگرداند. چند قدمی سمتم آمد. منم چند قدمی سمتش حرکت کردم.
اعتراض داشت به پوشش برخی از هم لباسیهایش.
میگفت: "چرا آخه برخی از روحانیون لباس درست نمیپوشن. اگه هم پول ندارن لباس نو بخرن حداقل یه اتو بزنن به لباساشون"
تا حدی درست هم میگه ولی من الآن چکار میتوانم کنم؟
جلوی آخوندا رو بگیرم و بگم فلانی لباس بده فلانی لباست خوبه؟!
فقط بهش گفتم:
"الآن لباس من چطوره؟ خوبه؟"
گفت آره لباس شما و تیپ شما خوب هست.
خیالم راحت شد.
با خودم گفتم حتما من رو دیده و این حرف رو زده.
با اینکه هیکلی و درشت بود ولی خوش تیپ بود اما خودش باید میرفت جلوی آینه و به دندونهاش یه نگاهی مینداخت.
چند تا از رفقای هیئت و حوزه را در این چهار ساعت دیدم.
کسانی که از یک ماه تا هشت سال ندیده بودم.
بیشتر زوار وقتی وارد میشدند و با من روبرو میشدند، جواب سلام من را میدادند ولی بعضیها که در این چهار ساعت شاید پنج نفر میشدن و جوان هم بودند، جواب سلام من را ندادند.
شاید بگید متوجه نشدند.
اما نه قشنگ رفتم سمتشان و جوری سلام کردم که قشنگ متوجه بشوند.
در این چهار ساعت شاید صد الی دویست نفر از گیتها وارد و خارج شدند و من با آنها چهره به چهره شدم و سلام و خوش آمد گفتم.
از این جمع چهار درصد ممکن هست از من نوعی بعنوان یک روحانی ناراحت باشند و با من نوعی قهر کرده باشند.
شاید تا حدی حق هم داشته باشند.
اگر روحانیون مثل صدر انقلاب بیشتر از پیش در بین مردم حضور یابند و مانند آنان زیست کنند، این قهر به آشتی تبدیل خواهد شد و جامعه صد در صد رفیق راه سوی تمدن نوین اسلامی گردند.
✍مجتبی میرزایی
#جهاد_تبیین
#هادیان_کریمه
#حضرت_معصومه_(س)
#خادم
@roozneveshthayeman