eitaa logo
روزنوشت⛈
404 دنبال‌کننده
69 عکس
92 ویدیو
13 فایل
امیدوارم روزی داستان ظهور را بنویسم. شنوای نظرات شما هستم. @Akhatami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت ٠٠ : ٠٠
waqe_346196.mp3
29.55M
آرامش شبانه طبق قرار هر شب .یه ساعت طلایی 🌟داࢪیم 🍎خلوت شبانه با قرآنمون.... 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فضائل بی‌نظیر أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب -علیه السلام- در منابع اهل سنّت. این ۱۵۸ ثانیه ذکر فضائل امیر المومنین از منابع اهل سنت رو باید ده ها بار گوش کرد و لذت برد و افتخار کرد به شیعه ی علی (ع) بودن
روزنوشت⛈
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 #نقاب_هیولا #قسمت_صدوهفت مقداد رو کرد به طرفش:« خانم‌ها را به اتاق راهن
جزئیات جنایت هولناک بمباران مدرسه الفاخوره جنگنده‌های رژیم صهیونیستی درحالی مدرسه‌ای را در اردوگاه جبالیا در شمال غزه هدف قرار دادند که هزاران آواره فلسطینی در آن پناه گرفته بودند و در نتیجه این بمباران شمار زیادی از آنها شهید یا زخمی شدند.
وزارت بهداشت غزه از افزایش شمار شهدای حملات رژیم صهیونیستی به باریکه غزه از آغاز حملات رژیم صهیونیستی از ۷ اکتبر تا کنون به ۹۲۵۷ نفر خبر داده که ۳۸۲۶ نفر از آنها کودک و ۲۴۰۵ نفر زن هستند و تعداد مجروحان هم به ۲۳۵۱۶ نفر رسیده است.
کشتار بیمارستان المَعْمَدانی حمله هوایی اسرائیل در ۲۵ مهر ۱۴۰۲ش (۱۷ اکتبر ۲۰۲۳م) به بیمارستانی در غَزه که منجر به کشته‌شدن بیش از ۵۰۰ غیرنظامی شد. به گفته سخنگوی وزارت بهداشت فلسطین در غزه، بیشتر قربانیان زن و کودک بودند. خبرگزاری رویترز حمله به بیمارستان معمدانی را مرگ‌بارترین حادثه در تلافی اسرائیل در پی عملیات طوفان الاقصی خواند. دبیرکل سازمان ملل و بسیاری از کشورهای جهان این کشتار را محکوم کردند و تجمعات و تظاهراتی نیز در کشورهای مختلف برگزار شد.
روزنوشت⛈
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 #نقاب_هیولا #قسمت_صدوهفت مقداد رو کرد به طرفش:« خانم‌ها را به اتاق راهن
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 توی اتاق تاریک، دراز کشید. یک دست را گذاشت زیر سر. چشم‌ها را بست. دلش خواب می‌خواست. سرخوش، رها. مثل وقت‌هایی که مادر برایش قصه می‌خواند و می‌بوسیدش. لنا نرم خود را می‌سپرد دست امواج خیال. ای کاش صبح در یکی از داستان‌های کتاب کودکی‌اش بیدار می‌شد. سرزمینی دور. جایی که نشانی از جنگ و خون و گلوله نباشد. جزیره‌ای کوچک وسط اقیانوس آرام. فارغ از هیاهو و ویرانی.... جشن شروع شد. خواننده میکروفون به دست، از این ور سن می‌رفت آن ور. مخروط نوری که از سقف می‌تابید؛ همراه با او، روی صحنه می‌دوید. صدای جیغ و داد و گوم‌گوم آهنگ، فضا را می‌انباشت. این طرف، جمعیت با موسیقی راک بالا و پایین می‌پریدند و همسرایی می‌کردند. بوی ادکلن قاطی شده بود با آروغ الکل. جمعیت فریاد می‌کشید. از دهان‌هایشان به جای آواز، آتش می‌پاشید بیرون. شعله جمع شد تو صحنه. وزنش، سن را ویران کرد. سیل آتش، راه افتاد. همانطور که خانه‌ها را می‌بلعید، رسید به بیمارستان کودکان. حاخام سرتا پا سیاهپوش، تورات در دست، ایستاده بود آنجا. سر را به جلو و عقب تکان می‌داد و عهد عتیق می‌خواند. با آن کلاه و ریش و موهای بلند کنار شقیقه، مثل دکل کشتی در طوفان، جابجا می‌شد:« و اما موسی گله پدر زن خود، یترون، کاهن مدیان را شبانی می‌کرد، و گله را بدان طرف صحرا راند و به حوریب که جبل الله باشد آمد. و فرشته خداوند در شعله آتش از میان بوته‌ای بر وی ظاهر شد، و چون او نگریست، اینک آن بوته به آتش مشتعل است اما سوخته نمی‌شود. و موسی گفت: اکنون بدان طرف شوم و این امر غریب را ببینم که بوته چرا سوخته نمی‌شود. چون خداوند دید که برای دیدن مایل بدان‌سو می‌شود، خدا از میان بوته به وی ندا در داد و گفت: ای موسی.» حاخام کنار رفت. اشاره کرد به آتش. آتش اژدها شد. جهید تو بیمارستان. شعله افتاد به جان ساختمان سفید. اژدهای آتشین با پنجول‌های سیاه به دیوار چسبیده بود و طبقه به طبقه بالا می‌رفت. فرشته‌های کوچولو با لباس صورتی و آبی آسمانی، سرم در دست، به هر طرف می‌گریختند. آتش چنگ انداخت به بال‌هایشان. ضجه‌ی ملائک، آسمان را پر کرد. بوی دود و خون و پارچه و پلاستیک و پر سوخته پیچید توی هوا. فرشته‌های کوچک دور هم جمع شدند. مثل یک پرنده‌ی شعله ور. پرنده بال بال می‌کرد. آواز غمگینش، از حنجره‌ی مشتعل می‌پیچید توی هوا. پرهایش جرق جرق می‌سوخت و نور می‌پاشید تو سیاه‌چاله‌های کهکشان. شعله‌ تمام شد. آتش خوابید. اژدها سر کج کرد سمت مدرسه. ساختمان بیمارستان با صدای هولناک ریخت پایین. خاکستر و خاک جوشید تو هوا. جابجا، از میان آوارها دود می‌زد بیرون. گهگاه صدای جرقه‌ای، سیاهی شب را می‌شکست. لنا دور زمین سوخته گشت. گرما از زیر کفش، پاها را می‌سوزاند. هرم آتش صورتش را گل انداخت. چشم چرخاند به دور و بر. پر سفیدی از زیر آوار زده بود بیرون. رفت نزدیک. خم شد. بلوکه‌های سرخ سیمانی را انداخت کنار. دستها سوخت. قلبش بیشتر. زیر تلنبار خاکستر، تخم مرغی نورانی تکان خورد. ترک از یک نقطه شروع شد و راه افتاد دور پوسته. پرنده‌ای کوچک با تنی از جنس زلال فرشتگان، آن‌را شکست و بیرون آمد. جیک جیک کرد. دور خودش چرخید. بال گشود. آمد سمت او. لنا نگاه کرد تو چشم‌های پرنده. تصویر خودش را دید. رفت نزدیکتر. دست کشید به پرها. مثل پرنیان لطیف بود. با هم پریدند سمت خورشید. زمین برایش کوچک شد. نور آفتاب، در بلور تن پرنده می‌شکست و دنیا را رنگی کرد. 🖋د.خاتمی « نارون» https://eitaa.com/rooznevest 🍀 پرش به پارت اول https://eitaa.com/rooznevest/65 منتظر نظرات شما هستم. @Akhatami 🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت ٠٠ : ٠٠
waqe_346196.mp3
29.55M
🍎ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب‍ ‍ان‍هٜٜ طبق قࢪاࢪهࢪشب .یه ساعت طلایی 🌟داࢪیم 🍎خلوت شبانہ باقࢪانمون.... 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
و فدیناه بذبح عظیم. وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
مثل همیشه راست گفت سید نصرالله شهید. https://eitaa.com/rooznevest