#حدیث_روز 🗯
🌺امام کاظم(ع):
خوشا به حال اصلاحکنندگان بین مردم، که آنان همان مقرّبان روز قیامتاند.
📚تحف العقول، ص ۳۹۳
99.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند جدید الجزیره دربارۀ طوفانالاقصی را با زیرنویس فارسی ببینید
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰
#دعای_سلامتی_امام_زمان_(عج)
اَللّهُمَّ
کُنْ لِوَلِیِّکَ
الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة
وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً
وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها
طَویلا..
#اݪهۍعَجللِۅَلیڪالْفࢪج
#ساعت صفر عاشقی
# ساعت ٠٠ : ٠٠
waqe_346196.mp3
29.55M
🍎ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب انهٜٜ
طبق قࢪاࢪهࢪشب
.یه ساعت طلایی 🌟داࢪیم
🍎خلوت شبانہ باقࢪانمون....
🌱#حالـــــتوسادهخوبکن
#واقعہهرشبموݩ
به مناسبت عید مبعث امروز عیدی داریم.
یک بخش دیگر از داستان تا ظهر بارگذاری خواهد شد.
روزنوشت⛈
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 #نقاب_هیولا #قسمت_صدوچهارده مقداد حرفش را قطع کرد:« خب!» لنا نفس عمیقی
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀
🍀🍀
#نقاب_هیولا
#قسمت_صدوپانزده
فهرست؟ لنا تا حالا از نوزاد نگهداری نکرده بود. اما باید میتوانست. رو کرد به هانا:« به نظرت یه نوزاد دوسه روزه چه چیزایی نیاز داره؟»
هانا چشمک زد:« به نظر نمیاد باردار باشی. خبریه؟»
کنار لُپ لنا چال افتاد. گوشهی چشمش چین خورد:« از صدیقه خواستم بچهها رو بیاره اینجا.»
چشمهای هانا گرد شد:« شوخی میکنی؟»
لنا آمد کنارش. دست انداخت دور گردن هانا. صدا را بچهگانه کرد:« من رو کمک تو حساب کردم. خودم که بچهداری بلد نیستم.»
هانا دست او را از دور گردن باز کرد. ابروها را تو هم گره زد:« سعی نکن منو خر کنی. من از نوزاد یه گوییم* مراقبت نمیکنم.»
لنا سر گذاشت روی شانهی او. نگاهش پایین افتاد. غم چنبره زد توی صدایش :« میدونی هانا! این چند وقت خیلی روم فشار بود. اسارت، فرار، زخمی شدن، بمباران مداوم بالای سرمون....»
آه کشید:« هر روز بدتر از دیروزه. راستش تحمل اینهمه تنش برام سخته. فکر کردم حضور یکی دوتا بچه، بتونه روحیه مونو عوض کنه.»
ابروهای هانا بالا رفت. صدایش بلند شد:« دوتا! امکان نداره.»
لنا سر برداشت. گردن کج کرد. موهای لختش ریخت یک طرف. ناز ریخت تو لحنش:« خواهش میکنم. به خاطر من.»
سارا از خواب بیدار شد. چشمها را مالید:« چه خبره؟»
هانا با تأسف سر تکان داد:« خانم میخواد نوزادای سلیمهرو بیاره پیش ما.»
رو کرد به لنا:« درست میگم؟» سرزنش از صدایش میریخت.
سارا دو دست را به هم کوبید. با هیجان جیغ جیغ کرد:« وای! خیلی باحاله. آخرین باری که یه نوزادو دیدم یادم نمیاد.»
لنا گونهی هانا را بوسید:« پس تصویب شد.»
رفت روبروی سارا. دست راست را بالا آورد. سارا کف دست را زد بهش.
هانا نشست کنار سینی:« راستی راستی فرار کردی؟ باید برام تعریف کنی.»
اشاره کرد به آنها:« بیایید صبحونه بخورید. از قرار معلوم خیلی برامون کار تراشیدند.»
🖋د.خاتمی « نارون»
https://eitaa.com/rooznevest
🍀
پرش به پارت اول
https://eitaa.com/rooznevest/65
منتظر نظرات شما هستم.
@Akhatami
🍀🍀
🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
واژه عبری "گوییم" (Goyyim)معادل واژه "بیگانگان"(Gentiles) است. این کلمه در ابتدا در مورد یهودی و غیریهودی به کار می رفت. ولی بعدها فقط در مورد غیریهودیان به کار رفت و به همین دلیل معادل بیگانگان برای آن قرار داده شد. این کلمه بارِ سرزنش آمیز یافته است و معنای بیگانه، غریب و غیرخودی دارد.
در سفر اشعیا (61/5 و 6) آمده است: "ای قوم من! بیگانگان شما را خدمت خواهند کرد. ایشان گله هایتان را خواهند چرانید و زمینهایتان را شخم خواهند زد و از باغهایتان نگهداری خواهند کرد. شما کاهنان خداوند و خدمتگزاران خدای ما نامیده خواهید شد. گنجهای قومها را تصاحب خواهی کرد و ثروت آنان از آن شما خواهد شد".
#سند