eitaa logo
روزنوشت⛈
395 دنبال‌کننده
74 عکس
100 ویدیو
13 فایل
امیدوارم روزی داستان ظهور را بنویسم. شنوای نظرات شما هستم. @Akhatami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗯 🌺امام کاظم(ع): خوشا به حال اصلاح‌کنندگان بین مردم، که آنان همان مقرّبان روز قیامت‌اند. 📚تحف العقول، ص ۳۹۳
99.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند جدید الجزیره دربارۀ طوفان‌الاقصی را با زیرنویس فارسی ببینید
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰 (عج) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌اَللّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. صفر عاشقی # ساعت ٠٠ : ٠٠
waqe_346196.mp3
29.55M
🍎ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب‍ ‍ان‍هٜٜ طبق قࢪاࢪهࢪشب .یه ساعت طلایی 🌟داࢪیم 🍎خلوت شبانہ باقࢪانمون.... 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت عید مبعث امروز عیدی داریم. یک بخش دیگر از داستان تا ظهر بارگذاری خواهد شد.
روزنوشت⛈
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 #نقاب_هیولا #قسمت_صدوچهارده مقداد حرفش را قطع کرد:« خب!» لنا نفس عمیقی
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 فهرست؟ لنا تا حالا از نوزاد نگهداری نکرده بود. اما باید می‌توانست. رو کرد به هانا:« به نظرت یه نوزاد دوسه روزه چه چیزایی نیاز داره؟» هانا چشمک زد:« به نظر نمیاد باردار باشی. خبریه؟» کنار لُپ لنا چال افتاد. گوشه‌ی چشمش چین خورد:« از صدیقه خواستم بچه‌ها رو بیاره اینجا.» چشم‌های هانا گرد شد:« شوخی می‌کنی؟» لنا آمد کنارش. دست انداخت دور گردن هانا. صدا را بچه‌گانه کرد:« من رو کمک تو حساب کردم. خودم که بچه‌داری بلد نیستم.» هانا دست او را از دور گردن باز کرد. ابروها را تو هم گره زد:« سعی نکن منو خر کنی. من از نوزاد یه گوییم* مراقبت نمی‌کنم.» لنا سر گذاشت روی شانه‌ی او. نگاهش پایین افتاد. غم چنبره زد توی صدایش :« می‌دونی هانا! این چند وقت خیلی روم فشار بود. اسارت، فرار، زخمی شدن، بمباران‌ مداوم بالای سرمون....» آه کشید:« هر روز بدتر از دیروزه. راستش تحمل اینهمه تنش برام سخته. فکر کردم حضور یکی دوتا بچه، بتونه روحیه مونو عوض کنه.» ابروهای هانا بالا رفت. صدایش بلند شد:« دوتا! امکان نداره.» لنا سر برداشت. گردن کج کرد. موهای لختش ریخت یک طرف. ناز ریخت تو لحنش:« خواهش می‌کنم. به خاطر من.» سارا از خواب بیدار شد. چشم‌ها را مالید:« چه خبره؟» هانا با تأسف سر تکان داد:« خانم می‌خواد نوزادای سلیمه‌رو بیاره پیش ما.» رو کرد به لنا:« درست می‌گم؟» سرزنش از صدایش می‌ریخت. سارا دو دست را به هم کوبید. با هیجان جیغ جیغ کرد:« وای! خیلی باحاله. آخرین باری که یه نوزادو دیدم یادم نمیاد.» لنا گونه‌ی هانا را بوسید:« پس تصویب شد.» رفت روبروی سارا. دست راست را بالا آورد. سارا کف دست را زد بهش. هانا نشست کنار سینی:« راستی راستی فرار کردی؟ باید برام تعریف کنی.» اشاره کرد به آنها:« بیایید صبحونه بخورید. از قرار معلوم خیلی برامون کار تراشیدند.» 🖋د.خاتمی « نارون» https://eitaa.com/rooznevest 🍀 پرش به پارت اول https://eitaa.com/rooznevest/65 منتظر نظرات شما هستم. @Akhatami 🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
واژه عبری "گوییم" (Goyyim)معادل واژه "بیگانگان"(Gentiles) است. این کلمه در ابتدا در مورد یهودی و غیریهودی به کار می رفت. ولی بعدها فقط در مورد غیریهودیان به کار رفت و به همین دلیل معادل بیگانگان برای آن قرار داده شد. این کلمه بارِ سرزنش آمیز یافته است و معنای بیگانه، غریب و غیرخودی دارد. در سفر اشعیا (61/5 و 6) آمده است: "ای قوم من! بیگانگان شما را خدمت خواهند کرد. ایشان گله هایتان را خواهند چرانید و زمینهایتان را شخم خواهند زد و از باغهایتان نگهداری خواهند کرد. شما کاهنان خداوند و خدمتگزاران خدای ما نامیده خواهید شد. گنجهای قومها را تصاحب خواهی کرد و ثروت آنان از آن شما خواهد شد".