🌹 فواید و آثار دعا برای فرج امام زمان(عج) 🌹
#قسمت_دوم
۲۹. موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.
۳۰. به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.
۳۱. هدایت می شود به نور قرآن مجید.
۳۲. نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.
۳۳. به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.
۳۴. از عقوبت های اخروی انشاءالله در امان می ماند.
۳۵. در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.
۳۶. این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
۳۷. با حضرت امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.
۳۸. محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.
۳۹. عزیزترین و گرامیترین افراد نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می شود.
۴۰. انشاءالله از اهل بهشت خواهد بود.
۴۱. دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شامل حالش می گردد.
۴۲. کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.
ادامه دارد....
متن بیانیه گام دوم انقلاب
#قسمت_دوم
🔴پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغازگر عصر جدید عالم
آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود.
طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجلِ محتوم خود نزدیکتر شدند.
اکنون با گذشت چهل جشن سالانهی انقلاب و چهل دههی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دستوپنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.
#بیانیه
@roshanirah
روشنی راه
ملاقات با امام زمان علیه السلام #ملاقات_اول #قسمت_اول شيخ عفيف و صالح "حسن بن مثله جمكرانى " فرمو
ملاقات با امام زمان علیه السلام
#ملاقات_اول
#قسمت_دوم
خوب نگاه كردم ، ديدم در آن بيابان تختى گذاشته شده و روى آن تخت فرشى افتاده و بالشهائى گذاشته شده و جوانى تقريبا سى ساله بر آن بالشها تكيه كرده و پيرمردى در خدمتش نشسته و كتابى در دست گرفته و براى آن جوان مى خواند و بيشتر از شصت نفر در اطراف آن تخت مشغول نمازند ! اين افراد بعضى لباس سفيد دارند و بعضى لباسهايشان سبز است .
آن پيرمرد كه حضرت "خضر" (عليه السلام ) بود مرا در خدمت آن جوان كه حضرت "بقية اللّه " ارواحنا فداه بود، نشاند و آن حضرت مرا به نام خودم صدا زد و فرمود :
"حسن مثله " مى روى به "حسن مسلم " مى گوئى تو چند سال است ، كه اين زمين را آبادكرده و در آن زراعت مى كنى . از اين به بعد ديگر حقّ ندارى در اين زمين زراعت كنى و آنچه تا به حال ازاين زمين استفاده كرده اى بايد بدهى تا در روى اين زمين مسجدى بنا كنيم ! و به "حسن مسلم "بگو :
اين زمين شريفى است ، خداى تعالى اين زمين را بر زمينهاى ديگر برگزيده است و چون تو اين زمين را ضميمه زمين خود كرده اى خداى تعالى دو پسر جوان تو را از تو گرفت ولى تو تنبيه نشدى و اگر از اين كاردست نكشى خدا تو را به عذابى مبتلا كند كه فكرش را نكرده باشى .
من گفتم :
اى سيد و مولاى من ! بايد نشانه اى داشته باشم ، تا مردم حرف مرا قبول كنند و الاّ مراتكذيب خواهند كرد .
فرمود :
ما براى تو نشانه اى قرار مى دهيم ، تو سفارش ما را برسان و به نزد سید ابوالحسن " برو و بگو :
با تو بيايد و آن مرد را حاضر كند و منافع سالهاى گذشته اين زمين را از او بگيرد و بدهد، تا مسجد را بناكنند و بقيه مخارج مسجد هم از "رهق " به ناحيه اردهال كه مِلك ما است ,بياورد و مسجد را تمام كنند و نصف "رهق " را وقف اين مسجد كرديم تا هر سال درآمد آن را براى تعميرات و مخارج مسجد بياورند و مصرف كنند .
و به مردم بگو :
به اين مسجد توجه و رغبت زيادى داشته باشند و آن را عزيز دارند و بگو :
اينجا چهار ركعت نماز بخوانند، كه دو ركعت اول به عنوان تحیت مسجد است ،و دو ركعت دوم را به نيت نماز صاحب الزّمان (عليه السلام ) بخوانند.
سپس فرمودند:كسى كه اين دو نماز را در اينجا بخواند، مثل كسى است ، كه در كعبه نماز خوانده است .
کتاب_مسابقه
ادامه دارد...
روشنی راه
#ملاقات_دوم #قسمت_اول حضرت آية اللّه آقاى "حاج شيخ لطف اللّه صافى " در كتاب "پاسخ ده پرسش " صفحه 3
#ملاقات_دوم
#قسمت_دوم
در دل با خود خطاب به او گفتم :
عمو زمان تانك و توپ و اتم است ، نيزه را آورده اى چه كنى ! برو درست را بخوان ، رفتم براى قضاى حاجت نشستم ، صدا زد :
آقاى "عسكرى " آنجا ننشين اينجا را من خط كشيده ام مسجد است .
من متوجه نشدم كه از كجا مرا مى شناسد مانند بچه اى كه از بزرگتر اطاعت مى كند گفتم :
چشم بلند شدم ، فرمود :
برو پشت آن بلندى . رفتم آنجا به خودم گفتم :
سر سؤ ال را با او باز كنم بگويم آقاجان ، سيد، فرزند پيغمبر، برو درست را بخوان .سه سؤ ال پيش خود طرح كردم .
-1 اين مسجد را براى جنها مى سازى يا ملائكه كه دو فرسخ از قم آمده اى بيرون زير آفتاب نقشه مى كشى درس نخوانده معمار شده اى ؟ -2 هنوز مسجد نشده چرا در آن قضاى حاجت نكنم ؟ -3 در اين مسجد كه مى سازى جنّ نماز مى خواند يا ملائكه ؟ اين پرسشها را پيش خود طرح كردم آمدم ، جلو سلام كردم بار اول او ابتدا به من سلام كرد نيزه را به زمين فرو برد و مرا به سينه گرفت ، دستهايش سفيد و نرم بود چون اين فكر را هم كرده بودم كه با او مزاح كنم چنانكه در تهران هر وقت سيدى شلوغ مى كرد مى گفتم :
مگر روز چهارشنبه است ، هنوز عرض نكرده بودم ، تبسم كرد و فرمود :
پنج شنبه است چهارشنبه نيست و فرمود :
سه سؤ الى را كه دارى بگو، من متوجه نشدم كه قبل از اينكه سؤ ال كنم از مافى الضمير من اطّلاع داد،گفتم:
سید فرزند پيغمبر درس را ول كرده اى اول صبح آمده اى كنار جاده ، نمى گوئى در اين زمان تانك و توپ است ، نيزه به در د نمى خورد دوست و دشمن مى آيند رد مى شوند برو درست را بخوان ! خنديد چشمش را انداخت به زمين فرمود :
دارم نقشه مسجد مى كشم ، گفتم :
براى جنّ يا ملائكه ؟ فرمود :
براى آدميزاد اينجا آبادى مى شود .
گفتم :
بفرمائيد ببينم اينجا كه مى خواستم قضاى حاجت كنم هنوز مسجد نشده است ؟ فرمود :
يكى از عزيزان فاطمه زهرا (عليها السلام ) در اينجا بر زمين افتاده و شهيد شده است من مربع مستطيل خط كشيده ام اينجا مى شود محراب اينجا كه مى بينى قطرات خون است كه مؤ منين مى ايستند .
اينـجا كه مى بينى مستراح مى شود اينجا دشمنان خدا و رسول به خاك افتاده اند،همينطور كه ايستاده بود برگشت و مرا هم برگرداند فرمود :
اينجا مى شود حسينيه و اشك از چشمانش جارى شد من هم بى اختيار گريه كردم .
ادامه دارد...
کتاب_مسابقه
روشنی راه
#داستان_مهدوی #قسمت_اول 💢سفر به آینده تاریخ 💢 دوستم سلام✋، با چه انگیزه ای این متن را مطالعه می کن
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۲ 💢
#داستان_مهدوی
#قسمت_دوم
.......سفیانی سپاهی را به مدینه فرستاد وتوانست این شهر را هم تصرّف کند.😔
اکنون، سفیانی در اندیشه تصرّف شهر مکه است؛ زیرا شنیده است امام زمان در این شهر ظهور می کند.
او دستور داده تا تعدادی از سربازانش به مکه بروند واین شهر را محاصره کنند.
اکنون شهر مکه در تصرّف سپاهیان سفیانی است.😞
سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است :🤔
امام زمان ویاران او چگونه این حلقه محاصره را خواهند شکست⁉️
سپاهیان سفیانی با دقّت همه راه های ورودی شهر را کنترل می کنند.
آماده شو❗️
ما باید به بیرون شهر برویم، همان جایی که قرار است جوانی ماه رو وارد شهر شود.
آنجا را نگاه کن❗️
آیا آن جوان سی ساله را می بینی که به شکل وشمایل یک چوپان است❓
او در دست خود یک چوب دستی دارد وآرام آرام از میان سپاه سفیانی عبور می کند. خیلی عجیب است❗️
سپاه سفیانی که نمی گذارند هیچ کس وارد شهر شود، چرا مانع ورود این جوان نمی شوند❓
نمی دانم او را شناختی یا نه❓
جان من فدای او💚
این جوان، همان مولای من وتوست 🤗 که به امر خدا به شکل یک چوپان، وارد شهر می شود.
او از راه دوری آمده است. او از "یمَن" به "مدینه" رفته ومدّتی در شهر پیامبر منزل کرده است وبا حمله سپاه سفیانی به مدینه🕌، از آنجا خارج شده واکنون به مکه رسیده است.
صورت نورانیش چون ماه شب چهارده می درخشد 🌕
به گونه راستش نگاه کن❗️ آن خال زیبا را می بینی که چون ستاره ای می درخشد✨❓
این جوان، فرزند پیامبر است ومی آید تا دین جَدّش را زنده کند...
امام وارد شهر می شود و در کنار کوه های این شهر منزل می گزیند.
شهر مکه، شهر خدا وکعبه🕋، محور خداپرستی است وچون هدف امام، ریشه کن کردن کفر است، حرکت خود را از مکه شروع می کند.
هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقی است. امام زودتر به مکه آمده است تا برای انجام کارهای مقدماتی رسیدگی کند........
🔚#ادامه_دارد..
✍️تنظیم شده در واحد تحقیق و پژوهش قرارگاه محکمات