هدایت شده از راویگپ | Ravigap
•
برای اولین بار از ۱۵ مهر، آسمون غزه خالی از موشکهای اسرائیلی شده!
امشب رو راحت بخواب غزه...
امشب رو در پناه سپاه حیدری 🇵🇸💚
#وعده_صادق
💠 @shagerde_ostad
شب عجیبی بود .
یهو یادم اومد از شبی که بیمارستان فلسطین رو زدن .
اون موقع هنوز با فرکانس همکاری داشتم .
و وظیفه خودم میدونستم که حتما یه پادکست راجبش بدیم بیرون .
یکی از بچه ها متن قشنگی نوشته بود ولی کم بود و باید متن طولانی تر میشد پس نوشتم با
بغض ، اشک ، هق هق ، سردرد و...
نوشتم و نوشتم
حالا نوبت زدن یه کلیپ بود
تمام سایت های خبری کانال هایی که فیلم و عکس گذاشتن رو گشتم .
خون بود و خون
حالا دیگه خون میدیم و خون گریه میکردم و ادیت میزدم این کلیپ رو با چشم های خونین و جیگر پاره پاره زدم .
یادمه حتی ادیت پادکستش رو هم خودم زدم یعنی اصلا دلم نمیومد بدم کس دیگه ای ادیت بزنه ...
اون شب رو فراموش نمیکنم
اون هق هق گریه رو اون اشک هارو اون سردرد رو اون کلافگی رو اون خون به جیگر شدنم رو و...
من فقط شاهد تصاویر و متن ها بودم و نابود شدم . بمیرم برای دل پدری که تیکه های بدن بچه اش رو از گوشه و کنار خیابون جمع کرد
بمیرم برا دل مادری که بچه شیرخواره اش تو بغلش جون داد .
و حالا تو اگه ذره ای وجدان داشته باشی ذره ای انسانیت تو وجودت مونده باشه ازشون دفاع نمیکنی و از نابود شدن این خوک های صهیونیستی خوشحال میشی ...
#وعده_الصادق
#انتقام_سخت
میدونی چرا تغییر سخته؟ چون آدمیزاد رنج آشنا رو به خوشی ناآشنا ترجیح میده
*از دایره امنت بیرون بیا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم همینطور آقای ابتهاج منم همینطور ....(((:
واقعا نداشتن لباس برای دختر یه معضل بزرگه و آقایون واقعاااا درکی ازش ندارن
هم زمان که کمدت پر از لباسِ لباس نداری!
یعنی اینو فقططط دخترا درک میکنن
در کمدی که پر از لباسِ و جا نداره دیگه رو باز میکنی و میبینی درواقع هیچ لباسی نداری که بپوشی
مخصوصا اگه یه مراسم خاص مثل عروسی تولد و... دعوت باشی .
بعد ازین فاجعه تر زمانی که به پدر ، برادر و یا همسرت میگی لباس نداری و اونا به همون کمد پر اشاره میکنن و تو نمیدونی چجوری باید بهشون بفهمونی که درسته اونا لباس ان ولی در اصل الان و تو این وضعیت به درد نمیخورن🤌🤦♀
هوففففففففف😂
به صورت خیلی یهویی همین الان یاد اون روزی افتادم که دانشگاه بودم از صبح با ده تا آدم سروکله زده بودم خسته و داغون و از لحاظ روحی مقداری بهم ریخته .
یکی از دوستام بهم زنگ زد گفت داره میاد دانشگاه و قرار هم بود بعدش باهم بریم یه جایی خیلی یهویی موقع قطع کردن گفتم داری میای برام چیپس بخر و وقتی اومد دیدم واقعا برام چیپس خریده .
یادمه کلی حالم با اون چیپس خوب شد
خواستم بگم بعضی اوقات با یه سری کار های کوچولو حال آدم های اطراف مون کلی بهتر میشه این لحظه ها رو از هم دریغ نکنین.
و اینکه دمت گرم رفیق ♥️🍟😉
من حتی الان با به یاد آوردن اون روز یه لبخند گنده مهمون صورتم شد .