یکی بود، یکی نبود...
ماجرای عباس و جواد؛ عبرتها و آرزوها...
عباس جبهه بود
جواد نیویورک بود
عباس صدای صفیر گلوله را شنیده بود
جواد رفته بود ینگه دنیا درس بخواند
عباس سپاهی رود
جواد توی سازمان ملل بود
عباس اهل میدان بود
جواد دیپلماسی میخواند
عباس انقلابی بود
جواد دیپلمات بود
عباس به عباسمیرزا میرسد
جواد از ترکمنچای دفاع میکند
عباس بچه بسیجی بود
جواد بچه انجمنی بود
عباس و جواد در برجام بیفرجام به هم رسیدند
برجام اوباما برجام ترامپ
برجام روحانی برجام جان کری...
جنگ که شروع شد
عباس جانش را کف دست گرفو و وسط جنگ به بیروت و دمشق رفت
جواد اما غیر قانونی بودن تصدی معاونت راهبردیاش یک کشور را بهم ریخته بود!
عباس با اسد گفتگو میکرد برای تقویت پشتوانه سیاسی جبهه مقاومت
جواد داشت پالس معامله با ترامپ ارسال میکرد...
عباس و جواد دو روی یک سکه نیستند؛ رو در روی هم هستند
عباسها هر چقدر هم که مورد اعتماد باشند
انگار کار دیپلماسی ما دست جوادهاست!
این است که گرچه شاورمای عباس در دمشق پرآشوب را می ستاید اما از دم خروس مقاله جواد و پیشنهاد معامله با ترامپ قاتل میترسد
و با مراجعه به حافظه تاریخی
از خوف #برجام۲ خوابش نمیبرد....
این است که #بچهبسیجیهای #امام_خمینی و #امام_خامنهای هرگز به اخم و لبخندهای دنیای تخیلی دیپلماسی دل نمیبندند و بسنده نمیکنند
جایی در این حوالیها
از آن عقبنشینیهای غیرتاکتیکی ترس و نگرانی را زمزمه میکنند
گوشهای از جغرافیای گسترده جبهه جهانی مقاومت، دلشان برای زنان نبل و الزهرا میسوزد و دلشان برای حاج قاسم تنگ میشود
بچه بسیجی دلش تا قیام قیامت خنک نمیشود
تا انتقام مظلومیت حضرت زهرا(س)....
اما
وعده صادق و طوفانالاقصی شاید کمی داغ سنگین روی دل بسیجی را سبک کند
که مگر فردا
پیش حضرت مادر سرش بالا باشد
که با مطالبه انتقام، به سهم خود این سید عزیز را تنها نگذاشته باشد....
@rozaneebefarda