eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
قیام‌های روحانیان شیعه در صد ساله اخیر به روایت [ص ۲ از ۵] در زمان این مرد سیاهکوهی، در زمان این ، یک قیام از‏ ‏علمای اصفهان شد، ما حاضرِ واقعه بودیم. علمای اصفهان از اصفهان آمدند به قم و‏‎ ‎‏علمای بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت کردند برخلاف اینها. حالا نهضت‏‎ ‎‏را شکستند. اینها زور که نداشتند. آنها نهضت را شکستند؛ حالا با فریب یا با هر چی. یک‏‎ ‎‏نهضتْ، نهضت علمای خراسان بود: و مرحوم آقاسید یونس و سایر‏‎ ‎‏علمای آن وقت ـ همه را گرفتند آوردند در حبس، در تهران. و من خودم مرحوم آقازاده‏‎ ‎‏ـ رضوان الله علیه ـ را، آمیرزا محمود آقازاده ـ رضوان الله علیه ـ را دیدم که یک جایی‏‎ ‎‏نشسته بود بدون عمامه. با اینکه تحت مراقبت بود، یک جایی نشسته بود بدون عمامه و‏‎ ‎‏کسی هم حق نداشت پیش او برود؛ و ایشان را بدون عمامه می بردند توی خیابان به‏‎ ‎‏دادگستری، محاکمه می کردند. آن وقت هیچ خبری از این احزاب نبود. در این قیامهایی‏‎ ‎‏که اینها کردند از این احزاب اصلاً خبری نبود؛ بودند اما مرده بودند. یک نهضت هم از‏‎ ‎‏آذربایجان شد: مرحوم آمیرزا صادق آقا، مرحوم انگجی، آنها هم نهضت کردند. آنها را‏‎ ‎‏هم گرفتند بردند. مدتها در تبعید بودند که مرحوم آمیرزا صادق آقا بعد از آن هم که‏‎ ‎‏گفتند که شما آزادید دیگر نرفت به آذربایجان؛ در صورتی که آذربایجان او را خیلی‏‎ ‎‏گرامی می داشتند، هیچ دیگر نرفت. در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم‏‎ ‎‏خدمتشان می رسیدیم.‏ ‏مرحوم ـ رحمه الله ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از‏‎ ‎‏اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضا خان‏‎ ‎‏قلدر ایستاد و در مجلس بود... ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و‏‎ ‎‏ایشان با گاری آمد تهران. از قراری که آدم موثقی نقل می کرد، ایشان یک گاری آنجا‏‎ ‎‏خریده بود و اسبش را گاهی خودش می راند، تا آمد به تهران. آنجا هم یک خانۀ‏‎ ‎‏مختصری اجاره کرد. و من منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان ـ رضوان الله علیه ـ‏‎ ‎‏مکرر رسیدم. ایشان به عنوان طراز اول آمد لکن طراز اول که اصلاً از اول موضوعش‏ ‏منتفی شد. بعد ایشان وکیل می‌شد. هر وقت هم که ایشان وکیل می خواست بشود، وکیل‏‎ ‎‏اول؛ در تهران وکیل اول مدرس بود. ایشان در مقابل ظلمْ تنها می ایستاد و صحبت‏‎ ‎‏می کرد، و اشخاص دیگری از قبیل ملک الشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که‏‎ ‎‏می ایستاد و برخلاف ظلم، برخلاف تعدیات آن شخص، صحبت می کرد. یک‏‎ ‎‏اولتیماتوم در همان وقت دولت روسیه فرستاد برای ایران و سربازش هم ـ سالداتش‎‎ ‎‏هم، به اصطلاح خودشان ـ تا قزوین آمدند و آنها از ایران (من حالا یادم نیست چه‏‎ ‎‏می خواستند، این تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ تاریخ است) یک مطلبی را می خواستند که تقریباً اسارت ایران‏‎ ‎‏بود و می گفتند باید از مجلس بگذرد. آن را به مجلس بردند و همۀ اهل مجلس ماندند که‏‎ ‎‏چه باید بکنند؛ ساکت که چه بکنند. در یک مجلۀ خارجی نوشته است که یک روحانی با‏‎ ‎‏دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا‏‎ ‎‏خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأی مخالف داد. بقیه جرأت پیدا کردند و رأی مخالف‏‎ ‎‏[‏‏دادند‏‏]‏‏؛ رد کردند اولتیماتوم را. آنها هم هیچ غلطی نکردند. بنای سیاسیون هم همین‏‎ ‎‏معناست که یک چیزی را تشر می زنند ببینند طرف چه جوری است؛ اگر چنانچه طرف‏‎ ‎‏ایستاد مقابلشان، اینها عقب می زنند و اگر چنانچه نه، آن بیچاره عقب رفت، اینها هم جلو‏‎ ‎‏می آیند... آن هم باز یک روحانی بود که‏‎ ‎‏در مقابل یک همچو قدرت بزرگ، یک چنین قدرتِ شورویِ بزرگ ایستاد. به اصطلاحِ‏‎ ‎‏آن، با دست لرزان گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان خودمان را از بین‏‎ ‎‏ببریم؟ رأی مخالف داد، دیگران هم جرأت کردند رأی مخالف دادند. شما این روحانی‏‎ ‎‏را نباید قدرش را بدانید؟ ‏‏ این نهضت آخری هم که منتهی شد به 15 خرداد و اینهمه کشته دادند مردم، این هم‏‏در صف اولش اهل علم بودند، علما بودند؛ تا حالا هم دنباله اش کشیده شده است. تا‏‎ ‎‏حالا هم آنکه بیشتر هیاهو می کند باز اهل علم است. البته دانشگاهی هم حالا داخل‏‎ ‎‏است، آنها هم داخلند؛ سایر مردم هم به تبعیت علما می رفتند نه به تبعیت دیگران. علمای‏‎ ‎‏تهران را ـ تقریباً اکثرشان راعلمای‏‎ ‎‏تهران را ـ تقریباً اکثرشان را ـ گرفتند حبس کردند. از خطبا، از علما، گرفتند حبس کردند.‏‎ ‎‏چندین روز حبس بودند. زجر دیدند اینها.‏ [صحیفه امام، ج 3، صص 241- 245] ▫️۱۰ آبان ۱۳۵۶/مسجد شیخ انصاری_نجف اشرف|| به مناسبت شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی. @rozaneebefarda ادامه👇