eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه3از9] «[بازرگان گفت:]دولت چاره‌ای ندارد جز این‌که در مقابل تسلیم شود و یک نوع خودمختاری به آن‌ها اعطا کند و شرایط‌شان را بپذیرد.در همین جلسه بود که شهید بهشتی و شهید مطهری بلند شده، فریاد می‌کشند:« شما می‌خواهید ما در مقابل نیروهای دموکرات و کمونیست تن به سازش بدهیم؟ نه خیر، چنین نیست و سازش معنا ندارد.عبدالرحمن قاسملو[دبیر کل حزب دموکرات] تا مدتی که زنده بود از اندیشه خام و تجزیه‌طلبانه خود دست نکشید.»(انقلاب اسلامی و گروه‌های تجزیه‌طلب ص۳۸۳-۳۸۴) 2. نسبت مجاهدین خلق با بازرگان و نهضت آزادی روزنامه‌نگار و یادداشت‌نویس مورد نظر در بخشی از مطلب خود می‌نویسد: « برخی منتقدان بازرگان و سحابی معتقدند جریان مجاهدین خلق از درون نهضت آزادی (که بازرگان ، سحابی و آیت الله طالقانی از چهره های اصلی آن بوده اند) زاده شده و با این پیشفرض چنین داوری می کنند که اندیشه های بازرگان و ... انحراف داشته است. در صدد بازرگان و همفکران او نیستم اما صرف این ادعا که عده ای با خواندن آثار او راه انحراف را برگزیده اند، سست و نامعتبر است. همانگونه که منتسب کردن فهم خوارج به قران اعتبار ندارد. اگر به بازرگان و همراهانش انتقاد وارد است، باید آن را در مشی سیاسی آنها جستجو کرد نه در تلاش آنها برای نشر افکار دینی.» در خصوص این چند خط؛ چند نکته می‌توان گفت: 1. ارتباط گروهک تروریستی با از نکات آشکار تاریخ معاصر است و محدود به «برخی منتقدان بازرگان و سحابی» نیست. چه کسی است که نداند و از اعضای نهضت آزادی ایران و از فعالین دانشجویی آن بودند؟‏(سازمان مجاهدین خلق، حسین احمدی روحانی، 1390، ص 25) آیا آقای مهاجری؛ که رندانه انتساب مجاهدین به نهضت آزادی را محدود به منتقدان بازرگان و سحابی می‌کند نمی‌داند که محمد حنیف‌نژاد پس از آمدن به تهران و ورود به دانشگاه با فعالان سیاسی چون مهندس بازرگان، یدالله سحابی، عزت‌الله سحابی، رحیم عطایی و... رابطه داشت؟و پس از دستگیری سران نهضت آزادی در اول بهمن 1341 دستگیر شد؟ ‏(سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ج 1، ص 277) جالب توجه این‌که خود بازرگان هم حنیف‌نژاد را نهضتی می‌داند: «صبح سحابی و مرا برای پرونده‌خوانی به دادگاه بردند... حال و روحیه رفقا خوب است، بحمدالله. پورقبادی آزاد شده است. کجابی را به دادستانی برده‌اند، تعهد و استعفانامه بدهد تا آزاد شود او هم به سرتیپ صدوقی جواب منفی داده‌است. کسانی که مانده‌اند از نهضتی‌ها: ، شیبانی، علی‌بابایی، حکیمی، جعفری، مجابی»‏(یادداشتهای روزانه مهندس مهدی بازرگان، مهدی بازرگان، 1376، ص 78) و هم‌چنین: «روز یازدهم محرم است و ما این چند شب، مختصر مجلس سخنرانی و تذکر و زیارت‌خوانی داشتیم. دو شب مهندس صباغیان صحبت کرد. یک شب ، دو شب شیخ مصطفی رهنما، یک شب دکتر سحابی، سه شب اول هم من.»‏(یادداشتهای روزانه مهندس مهدی بازرگان، مهدی بازرگان، 1376، صص 491–492) آیا آقای بازرگان هم منتقد خودش بوده که سران مجاهدین خلق را به نهضت آزادی نسبت می‌دهد؟ یا آقای مهاجری غرض دیگری از این نسبت دادن‌ها دارد؟ نکته جالب توجه این‌که جناب آقای رسول جعفریان نیز سران مجاهدین خلق را منتسب به مهندس بازرگان می‌دانند: « سازمان مجاهدین خلق چند نفر از شاگردان جوان مهندس بازرگان، به طور عمده از طیف دانشجو و البته بیش‌تر طبقه بازاری سازمان را تشکیل دادند. این افراد بیش‌تر در نیمه دوم دهه سی در نهضت مقاومت ملی و سپس در نهضت آزادی فعالیت کرده و تجربه سیاسی اندوخته بودند.»‏(جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، رسول جعفریان، 1398، ص 660) آیا از نظر آقای مهاجری؛ جناب رسول جعفریان هم از منتقدین بازرگان‌اند؟ 2. انحراف آقای بازرگان محدود به اشتباهات فاحش سیاسی وی نیست و در زمینه فکری نیز انحرافاتی داشت و یکی از منتقدین افکار بازرگان، آیت‌الله شهید مرتضی مطهری بودند که با بیانی متقن، متین و منصفانه به نقد نظرات بازرگان پرداختند.‏(مجموعه آثار شهید مطهری، مطهری، 1377، ج 4، ص 379 و811 و 828) البته اشتباهات و التقاط‌های فکری از جانب کسی که مدعی تفسیر دین است اما تخصص دینی ندارد امری طبیعی و قهری است. 3. نکته تأسف‌برانگیز این‌که آقای مهاجری تلاش کرده تأثیر منفی بازرگان در شکل‌گیری و انحراف سازمان مجاهدین خلق را انکار کند. این تحریف تاریخ حتی مورد تأیید آقای جعفریان هم نیست و معلوم نیست چرا ایشان این اشتباهات فاحش را در کتاب تحت نظر خود گردآورده‌اند و هیچ تذکری (ولو به صورت پاورقی و تحشیه) نداده‌اند. @rozaneebefarda ادامه 👇
تحشیه‌ای بر گفت و گوی روزی‌نامه اعتماد با رسول جعفریان [صفحه ۲از۵] البته آقای کتاب‌دار به همین مقدار هم بسنده نکرد و در ادامه رندانه و کاملا غیرمستقیم را از سال 1341ه.ش. و آغاز نهضت امام خمینی قدس سره الشریف به 1320 ه.ش. و درگیری با چپ‌ها برگرداند: «قدرت چپ ها در دهه بیست بسیار زیاد بود. آن موقع در دبیرستان ها در میان معلمان و دانش آموزان، چپ ها حضور شگرف بیشتری داشتند. همه می دانیم هیچ حزبی در تاریخ معاصر ایران، قدرت و نظام سازمانی آن را نداشته است. چپ ها در آن وقت، خیلی فعال شروع کردند و با برخورداری از قلم و نشریه، میتینگ و هر امکان دیگری طرفداران زیادی دور خود جمع کرده بودند. پشتوانه چنین حرکتی از سوی چپ ها نتیجه و حاصل کار فرهنگی دوره رضاشاه در دوره بیست ساله بود که به مذهبی ها آسیب فراوان زده بود. علاوه، چپ ها هم به مذهب حمله کردند. مذهبی ها، با آسیبی که از رضاشاه و همین طور پس از رفتن او از چپ ها خوردند، فعالیت شان را به آرامی کردند. آنها تلاش می کردند تصویری به روزتر از مذهب به دست بدهند، تفسیرهای نو بکنند و آینده بهتری برای تصویر کنند. دنیایی که اسلام قدرت زیادی پیدا کرده و اسلام در آفریقا و امریکا موفقیت های زیادی به دست آورده است. ، به عنوان یک حرکت کند، سه، چهار دهه طول کشید؛ آن هم در شاخه ها و گرایش های مختلف.» جعفریان در جای دیگری از همین مصاحبه نیز مبدأ تحول دینی-انقلابی را به شهریور ۱۳۲۰ برمی‌گرداند و می‌گوید: «از همان شهریور ۲۰ زمینه بازگشت به متون دینی برای استخراج همه چیز بود. چون از تجدد رضاشاهی لطمه خورده بودند و تجدد را مایه فساد و تباهی دیدند» جناب آقای جعفریان پس از این خوانش ارتجاعی از تاریخ نهضت اسلامی، دیدگاهی کاملا انفعالی نسبت به حوزه علمیه تشیع ارائه می‌دهد و روحانیت را آن‌قدر ضعیف جلوه می‌دهد که در مقابل کاملا منفعل شده و هر بخش از مذهب را که حس کرده با تجدد نمی‌خواند حذف و اصلاح نموده: « از وقتی که روحانیت به قدرت سیاسی نزدیک شد، نقش مهمی در تاریخ ایران بر عهده گرفت. این وضع با شدت و ضعف در تمام این ادوار بوده است. بعد از آمدن ، سعی کرده بخش هایی از مذهب را که حس می شد مناسبتی با اوضاع ندارد، اصلاح کند.» اما آیا واقعا مراجع عظام و علمای بزرگی چون شیخ انصاری، شیخ فضل الله نوری، آیت‌الله بروجردی، امام خمینی قدس سرهم الشریف و حتی مرحوم آخوند خراسانی شخصیت‌هایی منفعل در برابر تجدد بودند و هرچه را «حس» می‌کردند مناسبتی با اوضاع ندارد از سر ترس یا رودروایسی با مردم و .... حذف (و به قول ایشان اصلاح) می‌کردند؟ در بخش دیگری از مصاحبه؛ دیدگاه آقای جعفریان نسبت به ماهیت «تحول» و البته جایگاه امام خمینی قدس سره الشریف بیش از پیش مشخص می‌گردد. او پس از تشریح ورودش به حوزه علمیه در سال 1355 در خصوص وضعیت تحول در حوزه علمیه و به روز بودن آن می‌نویسد: «باید سراغ موسسات مذهبی نو می رفتیم. فلسفه می خواندیم و حتی روش های تازه ای در بحث و تبلیغ فرا می گرفتیم. همین تخته سیاه، چند سالی بود که آن را در قم باب کرده بود. حوزه با تخته سیاه، مدرن شده بود. واقعا نو کردن، خیلی عمیق نبود. در همین حد بود، اما به هر حال بود و این زمینه را ایجاد کرده بود تا جریان های تازه ای شکل بگیرد. آن وقت ها، علی صفایی یا همان عین صاد هم، با نوشتن آثاری با نثری متفاوت و موضوعاتی متنوع در این فضا سهم داشت. اما از نظر آموزشی مدارس اصلی همان مدرسه حقانی و رسالت و نیز موسسه در راه حق بودند. یک مطلب دیگر این بود که بعد از پیروزی انقلاب، چند رقیب سخت برای روحانیت پیدا شد و فکر حوزوی زیر فشار قرار گرفت. » این بسیار عجیب که یک مدعی تاریخ‌نگاری، استفاده از یک تخته سیاه را مصداق نو کردن معرفی می‌کند اما تحول و نوسازی ریشه‌ای و عمیقی که امام خمینی قدس سره الشریف در سطح حوزه علمیه به وجود آوردند را نمی‌بیند و نه تنها آن را سانسور می‌کند بلکه ادعا می‌کند نوسازی صورت گرفته در قم خیلی عمیق نبود و این نشان دهنده آن است که مصاحبه شونده نوگرایی را در مدرنیته به معنای کاملا سکولار کلمه تعریف کرده است. رسول جعفریان در ادامه نیز فضای مبارزه الهی روحانیت را به جنگ قدرت روحانیت با مجاهدین و کمونیست‌ها تفسیر می‌کند و در حالی‌که دغدغه اساسی روحانیت اصیل، درد دین و حفظ ملت ایران بود، مسئله اصلی را درگیری قدرت‌طلبانه این سه گروه معرفی می‌کند: «کمونیست ها نمی خواستند مذهبی ها سر کار باشند. همین طور هم میانه ای با روحانیون نداشتند. اصلا باور نداشتند. حالا رقابت این سه گروه، یعنی روحانیت، مجاهدین و کمونیست ها به مساله اصلی تبدیل شده بود...در دعوایی که سر قدرت در سال ۵۸ و ۵۹ درگرفت، حوزه به صورت طبیعی، طرف روحانیون سنتی-انقلابی را داشت. » @rozaneebefarda