نقدی بر اظهارات آیت الله گرامی پیرامون دیدگاه سیاسی میرزای شیرازی
[صفحه۲از۲]
لینک صفحه نخست:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/1290
🔻۲): علاوه بر اشکال پیشین، مصاحبه و نقل قولی از آیت الله سید رضی شیرازی در همین موضوع وجود دارد که با نقل قول آیت الله گرامی در تضاد است؛( http://jh.isca.ac.ir/article_3478.html )
آیت الله سید رضی شیرازی در آن مصاحبه به نقل از شیخ بهاء الدین نوری فرزند شیخ عبدالنبی نوری، ضمن بیان سفر مکه ایشان و ملاقات با سیدجمال در استانبول این طور بیان می دارند که سید جمال در این دیدار از شیخ نوری می خواهند که هنگام بازگشت، از میرزای شیرازی درخواست تکفیر و عزل ناصرالدین شاه را داشته باشند و نیز در جواب سوال شیخ نوری برای شخص جایگزین شاه، خودش را پیشنهاد داده و پشتوانه خود را سلطان عبدالحمید عثمانی معرفی می کند؛ در این نقل پس از رساندن پیغام سید جمال برای میرزای شیرازی توسط شیخ عبدالنبی نوری، میرزا بیان می کنند که:
«می دانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه استقلال خودش را از دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد؛ این به مصلحت نیست. اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم به خاطر حفظ این ظاهر است.»
🔸به روشنی مشخص است که در نقل آیت الله سیدرضی شیرازی، سیدجمال خود را برای تصدی حکومت پیشنهاد می دهد ولی در نقل آیت الله گرامی سیدجمال به میرزای شیرازی توصیه تصدی حکومت می نمایند، توصیه ای که در این مصاحبه، محور اصلی #اظهارات_منسوب_به_میرزای_شیرازی قرار گرفته است.
🔹در مقایسه این دو نقل قول باید گفت که ضمن وجود اضطراب در نقل آیت الله گرامی که فی نفسه اعتبار آن را #کاهش و مورد #چالش قرار داده، شاهدی در نقل قول آیت الله گرامی دال بر اصالت و صحت نقل آیت الله سید رضی شیرازی، وجود دارد و آن اینکه در نقل سایت شخصی آیت الله گرامی از قول میرزای شیرازی بیان می شود که:
«آیا مصلحت است که این کار را کنیم و برویم به دولت عثمانی پناه ببریم و خواه ناخواه سربازان عثمانی را داخل مملکت بیاوریم؟»
با توجه به این نقل که سیدجمال به میرزا پیشنهاد تصدی حکومت را می دهد بیان این عبارت از میرزا که به سمت عثمانی پناه ببریم و سربازانشان را در مملکت راه دهیم، بی معنا است چرا که در صورت تصدی حکومت توسط میرزای شیرازی، وابستگی به دولت عثمانی منتفی خواهد بود و این عبارت دلیلی بر اصالت نقل آیت الله سیدرضی شیرازی است و این گمان را قوت می بخشد که آیت الله گرامی هم همان نقل را شنیده اند ولی ظاهرا بخاطر عدم ضبط دقیق اینگونه بیان کرده اند؛ البته اگر عدم ضبط دقیق را هم نپذیریم، وجود این عبارت باز دلیلی دیگر بر اضطراب در نقل می باشد.
🔸در جمع بندی این بخش، می توان این طور نتیجه گرفت که در خوشبینانه ترین حالت، آیت الله گرامی با مسامحه در بیان، به نقل ماجرایی تاریخی پرداخته و در آخر فضای فکری ذهن خود را سهوا به نقل از میرزای شیرازی بیان نموده اند وگرنه با توجه به نقل آیت الله سیدرضی شیرازی، در بیان میرزای شیرازی درباره عدم ورود روحانیت به سیاست سخنی بیان نشده است.
با مقایسه متن این دو گفتگوی آقای گرامی در موضوع واحد که به فاصله هفت ماه از یکدیگر انجام شده، #اضطراب_در_نقل به خوبی بر خواننده نمایان می شود و با مقایسه مصاحبه ایشان با خاطرات آیتالله رضی شیرازی، شواهد سازگاری این نقل با واقعیتهای تاریخی، به شدت مخدوش می شود که البته مع الاسف از آسیبهای معمول در خاطرات شفاهی است.
تولید سرسام آور و بازنشر بی رویه خاطرات شفاهی توسط رسانههای کم اطلاع در دانش تاریخ، گاه به تحریف حقائق قطعی تاریخی منجر شده است. حتی اگر سهم انگیزههای سیاسی را نیز در بازنشر جهت دار گزارههای تاریخی تحریف شده نادیده بگیریم، صرف نقل مطالب مضطرب تاریخی، تحریف آفرین خواهد بود.
گذشته از اشکالات سندی و محتوایی اجمالی، که طریق نقل و انتساب سخن به میرزای بزرگ را مخدوش ساخت، در یادداشتهای آتی به ناهمخوانی محتوا و مضمون ادعایی راوی ارجمند با اندیشههای مترقی و متعالی آیتالله العظمی میرازی شیرازی خواهیم پرداخت تا از برداشت های ناروا از اندیشه و سیره الهی/سیاسی آن مجتهد مجاهد، پیشگیری گردد.
احمد هاشمی_۹۸/۲/۲
🔸روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر
👇
@rozaneebefarda
روزنه
♨️آقا موسی صدر دولتیِ دفتر تبلیغات اسلامی!!! 🔻اخیرا ویژهنـامهای با عنوان بـازنمایی آثار سید موسی
یک پرسش مهم از #دفتر_تبلیغات_اسلامی
💥اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸دفتر تبلیغات اسلامی، در چهار دهه گذشته حتمن خدمات زیادی داشته اما پرسش مهم آن است که در معرفی تحلیلی اسوه های انقلاب اسلامی و وقایع مهم، مانند #جنگ_تحمیلی و #دفاع_از_حرم، چه آثاری تولید کرده است؟!
گرچه پرداختن به عزیز سفرکرده ای چون آقا سید موسی صدر مهم است، اگرچه بررسی فقهی حضور زنان در ورزشگاهها بیاهمیت نیست، اگرچه واکنش (هرچند انفعالی) به شبهات امثال سیدجواد طباطبایی و تولید آثاری در این زمینه قابل تقدیر است اما؛
آیا دفتر تبلیغات برای بزرگانی چون آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی که یکم آبان سالگرد عروج ایشان است، قدمی برداشته؟
برای آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری چطور؟!
در تحلیل پدیده دفاع از حرم چطور؟!
آیا جریان شناسی و تحلیل هجمه سازمان یافته اصلاحطلبان علیه شعائر و مبانی دینی در عصر اصلاحات و بعد از آن، نمیتوانست موضوع چند همایش و نشست تخصصی و کتاب باشد؟!
در مورد #فتنه۸۸ چطور؟!
حتمن مخفی شدن در پشت برخی عناوین و انتصابها، پاسخگوی این پرسشها نخواهد بود و زودا که طلاب و روحانیون حوزه این قبیل انتظارات و پرسشها را با صدای بلندتری مطرح کنند و حتمن در آن دوران (که انشاءالله چندان دیر هم نیست)، منطق #گونی و #خفه_شو_بشین و اتهام تشویش اذهان و اخلالگری و... به پرسشگران دلسوز حوزوی، پاسخگوی این #چالش جدی نخواهد بود!
ای بسا برای پرسشهای پیشگفته پاسخ درخوری وجود داشته باشد که صدالبته در این صورت، پاسخ مستند و مستدل مجموعه مزبور، در همینجا درج خواهد شد.
@rozaneebefarda
قربانی مولف در شام عرفه
در پاسداشت محمدحسین فرجنژاد
[صفحه ۳ از ۳]
اپیزود هفتم: زهد در قرن بیست و یکم
هر چه بود داستان محمدحسین فرج نژاد و پایان عمرش یک سونامی رسانهای بود. سالها بود که محمدحسین فرجنژاد با رسانه در هم آمیخته بود. پایان عمر او هم یک کارزار رسانهای بود. مرگ دلخراش او به همراه خانواده اش در ابتدا نظرها را به سمت خود جلب کرد و وقتی معلوم شد که آن تصادف وحشتناک 29/ 4/ 1400 در ورودی پردیسان قم مربوط به چه کسی بوده، موج پیامها بود که مبادله می شد. نوع مرگ و تصادف به نحوی بود که هیچ کس نمی توانست بدون سوال از کنار خبر عبور کند، کسی که دکترا داشته و درس حوزه خوانده و درس دانشگاه داده، چگونه با خانواده خود سوار بر موتور سیکلت بوده؟؟؟
رسانه در موضع تعارض است، نه می تواند در دکتر بودن و استاد بودن محمد حسین فرج نژاد تشکیک کند، و نه می تواند پاسخی برای این خرق اجماع پیدا کند که «دکترها و استادها به همراه خانواده خود از موتورسیکلت استفاده نمیکنند».
پایان محمد حسین فرج نژاد تلقی عموم مردم درباره استادها و دکترها و پیشفرض استادها و دکترها درباره خود را به #چالش کشید.
در این میان برخی برای حل تعارض، پیکان اتهام را به سوی مسئولین نشانه رفته اند. فراموش نکنیم مسالهای به نام محمدحسین فرجنژاد مساله آب آشامیدنی و ریزگردها و ... نیست که با تنبیه مسئولان پاسخ داده شود.
مساله محمدحسین فرجنژاد مساله ای در تراز فرار مغزها هم نیست. محمدحسین فرجنژاد هیئت علمی این پژوهشگاه و دانشگاه نشد، نه چون او را به نا حق به حلقه هیات علمی یکی از این مراکز راه ندادند، بلکه چون او نمیخواست که عضو هیات علمی این مراکز باشد. محمدحسین فرجنژاد (جز این سالهای اخیر که با کمک پدر صاحب منزلی طلبهگی در پردیسان شده بود) سالها مستأجر بود؛ نه چون به ناحق زمینه خانهدار شدن او را فراهم نکردند، بلکه او به دنبال آن نبود که به هر قیمتی خانه دار باشد و بالاخره او تا همین چندی پیش، اصلا اتومبیل نداشت نه چون به ناحق زمینه اتومبیل دار شدن او را از بین بردند، بلکه چون او در پی آن نبود که به هر قیمتی صاحب اتومبیل باشد.
مشکل انسانهایی چون محمدحسین فرجنژاد اینست که حتی به دنبال احقاق حقوق خود هم نیستند. این چیزی است که من از آن به «زهد قرن بیست و یکمی» یاد میکنم. «زاهدان قرن بیست و یکمی» بیش از آنکه به «حق» خود فکر کنند به «تکلیف» خود میاندیشند. آنها بیشتر از «سهم خود از انقلاب» به «سهم خود در انقلاب» اعتقاد دارند. #خمینی_کبیر همان ابتدا گفته بود: هی نگویید این انقلاب برای ما چه کرده، بگویید شما برای انقلاب چه کردید؟
اپیزود هشتم: آژانس شیشهای
من آژانس شیشه ای را صائبترین فیلم در جامعه شناسیسیاسی ایران پس از انقلاب میدانم. نیروهای اجتماعی جامعه ایرانی و کشمکش میان آنها در این فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده است.
به نظر من شخصیت عباس در فیلم آژانس شیشهای نشانهای از نیروهای قربانی (به معنای پیشتر گفته) در جامعه ماست. سکانس پایانی فیلم آژانس شیشهای صحنه قربانی شدن عباس را به تصویر می کشد.
عباس وقتی به جنگ رفت تراکتور داشت، اما وقتی از جنگ برگشت همان را هم نداشت. امثال محمدحسین فرجنژاد شبیهترین افراد به شخصیت عباس در فیلم آژانس شیشه ای هستند. همانها که به قول حاج کاظم: خیبری اند، سوز دارند، ولی دود ندارند.....
چند نکته:
1. نویسنده برای ادای دین به مرحوم محمدحسین فرج نژاد و سالها فعالیت رسانه ای او از ادبیات سینمایی استفاده کرده است.
2. نویسنده تنها برای ادای احترام به شخصیت هایی همچون محمد حسین فرج نژاد و فضایل ایشان این سطور را نگاشته و نوشتن درباره این فضائل به معنای بهرهمندی خود از آنها نیست.
@rozaneebefarda