روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ کربلایی حسین رجبیه
ای خدا منتظر زمزمۀ یا رب تو
وی اجابت شده مجذوب دعای شب تو
خانۀ خشت و گلت کعبۀ عرش الرحمان
از ازل تا به ابد دور سرت گشته زمان
چادر عصمتت از پردۀ اسرار قِدَم
زده بر پیرهنت دست توسل آدم
دختر ختم رُسل مادر پیغمبرها
سایهات روزِ ازل بر سر پیغمبرها
مهر تو داد گِل حضرت آدم را روح
نام تو روز ازل حک شده بر کشتی نوح
پلۀ تختِ تو پیشانی عرش ازلیست
تو فقط کفو علی هستی و کفو تو علی ست
قنبر درگه تو رتبۀ آدم دارد
فضهات معجزۀ حضرتِ مریم دارد
ای خدا گفته سلام و صلواتت هر دم
کیستی تو که پدر گفت فدایت گردم؟
اولین مطلع حُسن ازلی کیست؟- تویی
رکن ارکان علی و، رکن علی کیست؟- تویی
هرچه گفتیم و نگفتیم از آن اولایی
تو همان فاطمهای فاطمۀ زهرایی
چار بانوی بهشتند ارادتمندت
هشت تن حامل عرش ازلی پابندت
دست تو دست خداوند تعالاست مگر
که بر آن خم شده و بوسه زده پیغمبر؟
روح گهوارۀ فرزند تو را جنباند
آسمان گردد و دستاس تو را گرداند
چهره بر خاک سر کوی تو آورده نیاز
کرده پرواز به هنگام نماز تو نماز
خلق ناگشته، در آغوش خدا بودی تو
نه خدا، نه ز خداوند جدا بودی تو
سرور عالم بر همسریَت فخر کند
پدرت احمد بر مادریَت فخر کند
تو همان سیب بهشتی که خداوندِ وَدود
شب معراج به پیغمبر خود هدیه نمود
چه به خلقُ چه به خویُ چه به خَلقُ چه سرشت
تو بهشتی تو بهشتی تو بهشتی تو بهشت
در صف حشر تو امید گنهکارانی
دوزخ و نار به فرمان تو، تو سلطانی
حکم، حکم تو و فرمانِ تو فرمان خداست
عفو، عفو تو و غفران تو غفران خداست
این ندا میرسد از جانب ذاتِ الله
فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه
تو بگو تا که ببندیم در دوزخ را
تو بگو تا که کنیم گل شرر دوزخ را
تو بگو تا که عذاب از همگان برداریم
دوزخی ها را در گلشن فردوس آریم
من خدایم ولی امروز خدایی با توست
حکم آغاز ز تو حکم نهایی با توست
تو بگو دشمنتان را به سوی نار کشم
تو بخواه از من تا ناز گهنکار کشم
تو بگو تا همگان را به حسینت بخشم
تو بگو تا همه را بر حسنینت بخشم
در کنارِ پدر و شوهر و مام و پسرت
تو روی سوی جنان خلق به دنبال سرت
بر سر دست تو یک پیرهن خونین است
همه گویند که اسباب شفاعت این است
دوزخ و نار در آن روز بوَد پابستت
دست عباس علمدار به روی دستت
چشم یک خلق گنهکار به سوی دستت
پیکر پاک دو شش ماهه به روی دستت
همه در وحشت میزان و حسابند و کتاب
همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب!
پیش رویت سر خونین اباعبدالله
تویی و حنجر خونین اباعبدالله
همه را رنگ ز رخسار پریده آن روز
همه گریند به رگهای بریده آن روز
تا که از شانۀ خود کوهِ گنه بردارند
چشم بر خون گلوی علی اصغر دارند
بر شفاعت نگه نور دو عینت کافیست
نخی از پیرهن سرخ حسینت کافی ست
گرچه بر دامن لطفت همه را دست رس است
بدن له شدۀ محسن شش ماهه بس است
همه از هم بگریزند و تو در اوج جلال
کنی از لطف و کرم شیعۀ خود را دنبال
عفو بر خاک ره شیعۀ تو سر فکند
چادر خاکی تو، سایه به محشر فکند
بس که از چادر خاکیت کرم می بارد
قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد
به شرار جگر و ناله و سوزت سوگند
به مناجات شب و گریۀ روزت سوگند
که به آن جانی غدار محبت نکنی
قاتلت را به صف حشر شفاعت نکنی
ظلم و جور ستم بیعددش یادت هست
جای دست و ضربات لگدش یادت هست
یاد داری که چگونه حسنت می لرزید؟
نفس شوهر خیبر شکنت می لرزید
خاطرت هست که سوزاند دل مولا را
خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را
خاطرت هست که از درد به خود پیچیدی؟
خاطرت هست که داغ پسرت را دیدی؟
شاعر : استاد غلامرضا سازگار
تابِ تب نای ناله نیست مرا
جان ندارم به مرگ بسپارم
منعم از گریه کرده اند ولی
کم نشد اشک هایِ بسیارم
آه سلمان چقدر دلگیرم
بی قرارم عجیب بی تابم
صورتم درد میکند سلمان
مدتی هست که نمی خوابم
آه سلمان تو محرم مایی
گوش کن ماجرایِ دردِ مرا
باز شد بابِ زن زدن وقتی
بست تقدیر دستِ مرد مرا
آه سلمان تو که خبر داری
گرچه بسیار دیده ام صدمه
دست بر معجرم نبردم چون
همه نابود میشدن همه
آه سلمان قبول داری که
حق ما اینهمه عذاب نبود
بازوی من نمی شکست اگر
دورِ دست علی طناب نبود
آه سلمان چه روزِ سختی بود
عشق آن روز مُرد در کوچه
رازِ دستار بستنم این است
به سرم ضربه خورد در کوچه ..
آه سلمان هنوز در عمرت
طعم سیلی چشیده ای یا نه!؟
استخوان شکسته داشته ای؟!
دردِ پهلو کشیده ای یا نه!؟
آه قنفذ چه بی ادب شده بود
سخنش نیش دار بود و درشت
دومی یک لگد به در کوبید
پسرِ سوم علی را کشت
آه این روزها به رویِ علی
طعنه شمشیر میکشد سلمان
تا که نام مغیره می آید
بازویم تیر میکشد سلمان
آه سلمان علی غریب شده ست
من چگونه بدونِ غم باشم
هدف زندگیِ من این بود
پیش مرگش فقط خودم باشم
آبروی مدینه را برده
چادرِ خاکی عیال علی
شوهرم دید که کتک خوردم
من بمیرم برای آل علی
⚫️#روضه_حضرت_زهرا_س
🔘#دفتری
🔹بر نورخدا عصمت کبری صلوات
🔸بر دخت نبی ام ابیها صلوات
🔹بر آن که بود شفیعه در روز جزا
🔸همتای علی حضرت زهراصلوات
#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا.....
✨گر نگاهی به ما كند زهرا
✨درد ما را دوا كند زهرا
✨بر دل و جان ما صفا بخشد
✨گوشه چشمی به ما کند زهرا
✨كم مخواه از عطای بسيارش
✨آنچه خواهی عطا كند زهرا
✨روز محشر كه ازشفاعت خويش
✨حشر ديگر به پا كند زهرا
✨همچو مرغی كه دانه بر چيند
✨دوستان را جدا كند زهرا...2
⬅️دلارو روونه کنیم مدینه ...
کنار قبر مخفی حضرت زهرا ...
کنار قبر بی زائر زهرا...
الهی تو مجلسمون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه....
داغ مادر سنگینه....
مخصوصا اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه....
(آی اونایی که اولاد دارید )
(خدا سایه تونو از سر اولادتون کم نکنه....)
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قدوبالاشو ببینه....
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه...
پسر داره دامادش بکنه....
اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا....
من بمیرم بمیرم برا اون خانومی که جوون بود ..
خودشم ناز مادرو ندید...
سایه مادر ندید
💔💔امان امان
⬅️مجلس مجلس جوونِ ..
تو مجلس جوون بلند بلند گریه میکنند...
⬅️دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ...
خواهرش کجاست....
( خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره....)
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر...
امروز تو روضه خانم فاطمه زهرا هم مادری کن ...
هم خواهری کن....
با زینبش هم ناله شو...
◾️آخ خدا مادرم را کجا میبرند
◾️گمانم برای شفا میبرند
◾️کجا می برندش کجا میبرند
◾️چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
◾️خدا یا کمک کن نمیرد پدر
◾️کجا میبرندش کجا میبرند2
✨روضه برات بخونمو التماس دعا
وقتی بدن مادر رو به خاک میسپارند....
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادررو برداریم.....
اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ....
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل....كِفِْني فِي الليل.... دَفِّني فِي الليل..
ولا تَُعْلِن اَحَداً»
⬅️ علی جان شبانه بدنمو غسل بده...
علی جان شبانه بدنمو کفن کن...
علی جان شبانه بدنمو به خاک بسپار....
🖤 (تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده)
🍂 اسما بریز آب روان..
🍂 بر روی گلبرگ گلم...
🍂 ولی آهسته آهسته ..2
🍂آخ ببین بشکسته پهلویش...
🍂سیه گردیده بازویش ...
🍂بریز آب روان رویش...
🍂ولی آهسته آهسته...
(اسما میگه...)
💔میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند...
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته
💔آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
💔وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
💔الهی بشکنه دست مغیره
💔میوون کوچه ها بی مادرم کرد
⬅️میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید...
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی...
بلند بلند داره گریه میکنه...
(سردار بدر و حُنینه علی ...)
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ...
آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید....
(سوز)
صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما...
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما...
🍁آخ تو میبینی علی را زار و خسته...
🍁وای نمیبینی تو پهلوی شکسته....
(گریز..)
⬅️(ناله داری دلتو ببرم کربلا )..
آی کربلائیا...
⬅️بگم یا امیرالمومنین آقا جان ...
تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی....
⬅️آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا...
اون لحظه ای دیدن حسین اوند کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره...
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله....
💔به ناله های دل یتیمان زهرا ...
به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای پلت ناله بزن بگو یا زهرا.....💔
#مادر
🥀روضه حضرت زهرا سلام الله علیها .......
@roze_daftari
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
پاشو دخترت يه گوشه ذكر ِ ربنا گرفته
اولين بار ِ كه اين طور دستش و بالا گرفته
براي خوب شدن تو ، به خدا رو زده زينب
با همين قد كوچيكش، خونه جارو زده زينب
براي اينكه يه لحظه ديده وا كني بخندي
نمي دوني با چه عشقي شونه بر مو زده زينب
اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني
*علي داره التماس ميكنه*
اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني
گريه كن يه كم سبك شي
*فاطمه جان، هفتاد و پنج روز ِ بغضات رو نگه داشتي،هي گفتي علي خبر دار نشه،علي ناراحت نشه، علي ندونه چي شده به سر من*
گريه كن يه كم سبك شي بغضت و نذار تو سينه
گريه كن گريه عزيزم با علي بودن همينه
تو كه گفتي تو هميشه تو اميرالمؤمنيني
چرا چند وقت ِ كه ديگه روبرويم نميشيني
پاشو راه برو يه خورده دل من آروم بگيره
نور چشمم نكنه از بعد كوچه نمي بيني
اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني
*داره نماز مي خونه،همين كه نمازش تموم شد،ديد حسن اين طرف،حسين اين طرف ايستاده،شستش خبر دار شد يه اتفاقي افتاده، سرش رو بلند كرد،اينجا چيكار مي كنيد،چه خبره؟ديد هردو آقازاده سرشون رو انداختن پايين،بابا به دادمون برس،اگه دير كني مي ترسم مادرمون رو ديگه نبيني،چه جوري اومد بماند،چند بار تو راه زمين خورد،هي عبا پيچيد دور پاش تا مي اومد بلند شه،يازهرا، خدا برا هيچ كي نياره، از بيرون بياي ببيني عزيزت از دست رفته، از چهارچوب در وارد شد، ديد يه ملافه رو صورت فاطمه كشيده شده،يه گوشه زينب كز كرده،خيره خيره داره نگاه ميكنه،ام الكلثوم ِ دوساله هي دور اين بستر مي گرده، هي زير لب ميگه: وا اُما، وا اُما. اومد نشست كنار بستر، روضه ي من همين چند جمله،همتون رو به خدا سپردم،ان شاء الله يه روزي همين جا تو روضه ي مادرمون،همه ي ما دق كنيم و بميريم، روزنامه ها بنويسن يه جايي چندين نفر همه با هم دق كردن،بعد همه ميپرسن چي شده؟بعد توي تيتردرشت روزنامه ها مي نويسن،اينها همه بي مادر بودن،اينها همشون مادراشون رو از دست دادن،كجا؟مدينه. چرا؟ تو كوچه يه بي حيا، يه نامرد،جلو مادرشون رو گرفته بود....يازهرا.... علي از چهارچوب در اومد تو نشست كنار بدن فاطمه ملافه رو كنار زد،ديد هر دو درهاي بهشت بسته شده،صدا زد مادر حسن! ديد جواب نمياد،مادر حسين!،ديد خبري نيست،دختر رسو الله! كليد قلب زهرا رو علي ميدونه، صدا زد:فاطمه من علي ام،من علي ام،چشماتو باز كن، من علي
#روضه_دفتری
@roze_daftari
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
روضه
تشیع جنازه حضرت زهرا س
شده زخم دل هرشیعه تازه
بیا مهدے به تشیع جنازه
بیا حیدر تڪ و تنهاست امشب
امیر عشق ،بے زهراست امشب
شب است و دخترے مادر ندارد
غریبے در جهان یاور ندارد
آقا !ماراهم امشب ببر تشیع جنازه مادرت زهرا (س)،این جمع دلسوخته اند،این جمع آمده اند براے مادرت گریه کنند .اے آروزمندان شرکت در مراسم تشیع جنازه یاس شکسته مدینه !باپاے دل راه کوچه بنے هاشم را پیش گیرید.هرکس مے خواهد تشیع کنندگان کوچه دختر پیغمبر ص را دلدارے بدهد ،امشب صدایش را آزاد کند.به یاد آن شب سکوت و ماتم ،فریادش را برآورد و با صداے مادر!مادر!به یارے یتیمان دلخسته برود.
اخه تشیع مادرشان با تشیع جنازه مادران دیگر مدینه تفاوت داره ،بچه هاے مدینه جسد مادرشان را در روز تشیع مے کنند ،بچه هاے مدینه دنبال جنازه مادر با صداے بلند گریه مے کنند ،فریاد مے کشند
اما آے گریه کنان فاطمه س ! یتیمان علے ع باید آستین هاے لباسشونو در دهان بزارند و به آرامے گریه کنند تاصداے ناله ،به بیرون از خونه نرسه.
دنبالجنازه ات اگر مے نالم
آهسته تر از مرغ سحر مے نالم
دیشب سر بالین تو اشڪ مے ریختم
امشب به غریبے پدر مے نالم
حالا امشم شما هرجاے مجلس حضور دارید،این ناله هارا آزاد کنید،این دلهارو ببرید داخل آن خانه اے که مے خواهند جنازه مطهر و زخمے و شکسته اے را بردارند.آیا دلت را روانه مدینه کردے تا برایت بگویم ؟
آے کسانے که آماده شدید
چند تا یا زهرا بگوید تا به همراا عزیزان زهرا س زیر تابوت مادرشان را بگیریم و با انان زمزمه کنیم
خدا مادرم را کجا مے برند
گمانم براے شفا مے برند
چه سان زیر تابوت گیرد پدر
خدایا کمڪ کن نمیرد پدر
خدایا گل من که نیلے نبود
جواب پیمبر که سیلے نبود
خدایا توان مرا مے برند
کجا مے برندش کجا مے برند
علے هرچه شد اندر این کوچه شد
بپرس از حسن گوشواره چه شد
گل من صورت نیلے نبودش
گل من طاقت سیلے نبودش
گل من از چه شد زار و خسته
گل من از چه پهلویش شکسته
😭😭😭😭😭
تایپ:یوسف زهرا
@roze_daftari
روضه حضرت زهرا (س)
@roze_daftari
میان بستر مرگم ِغریبم
بیا ای مهربون یار حبیبم
بگوش آوازه جان کندن امد
دگر وقت وصیت کردن آمد
مشو راضی که بیش از این بنالم
حلالم کن حلالم کن حلالم
😭😭😭😭😭 آی بمیرم برات زهرا جان
صدا زد علی حان
چرا بلال اذان نمیگوید دلم برای اذان بلال تنگ شده
مولا علی بلال را صدا زد گفت بلال فاطمه خواسته برایش اذان بگی
بلال گفت یا علی من تصمیم گرفتم بعد از پیمر دیگر زوی این ماذنه
قرار نگیرم دیگر بعد از پیمبر اذان نگویم
اما چون فاطمه خواسته اذان میگم
بالای ماذنه رفت صدای بلال بلند شد
الله اکبر ،الله اکبر
خانم فاطمه صدا زد کمکم کنید
بسترم رو بیرون از حجره ببرید
میخوان صدای اذان بلال بهتر بگوشم برسد
اشهدو ان لا اله الله (۲) یک وقت دیدن خانم داره گریه میکنه یاد آن لحظه ای افتاد که وقتی بلال اذان میگفت
پیمبر وضو میگرفت فاطمه می ایستاد
عبای پدر رو نگه می داشت عصای پدر رو نگه می داشت
اشهدو ان محمدا رسوالله
تا نام پدر رو شنید دیگر کسی ناله زهرا رو نشنید
یک وقت دیدند در خونه باز شد
حسنین دارن می دوند
آمدند گفتند :بلال دیگه اذان نگو
مادر مون غش کرده است
میخوام بگویم یا فاطمه جانم فدای تو. فقط نام بابا رو شنیدی طاقت نیاوردی
روی زمین افتادی. اما چه حالی داست
دخترت زینب اونجا که می دید یزید
باجوب خزیران لب و دندان حسین می زد
آنقدر مزن چوب این لب و دندان رو
بر دار از این لبها چوب خزیران را
در نزد تو تقصیرش جز خواندن قرآن چیست
با چوب نیازارد کس قاری قرآن را
@roze_daftari
😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
🕊﷽🕊
⛔️#ختم_پدر
❌#دفتری_پدر 2
⛔️#کانال_روضه_دفتری
🍁خواهی ز پل صراط آسان گذری
🍁بر تشنه لب شهید کربلا صلوات
🍁خواهی که کنار علقمه بنشینی
🍁سقای شهیددست جدا راصلوات
🍁خواهی بروی کنار هفتادو دو تن
🍁هم قاسم و اصغرو علی را صلوات
🍁خواهی که بوقت مرگ راحت باشی
🍁جمع شهدای کربلا را صلوات
🌿(#دعای_فرج)
☑️(#السلامعلیکیااباعبدالله)
#یاحسینیاحسینیاحسین☑️
🔅بعد مرگم بنویسید، به سنگ لحدم
🔅من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
🔅بنویسید که پرپر شده همچون گل یاس
🔅بنویسید شده مست و خراب عباس
♻️من به آغوش پر از مهر تو محتاجم
(یا اباعبدالله)
♻️بده در راه خدا من به خدا محتاجم
♻️من به بخشندگی آل عبا محتاجم
♻️از قنوت سحر مادرتا ن جا ماندم
♻️پسر حضرت زهرا به دعا محتاجم
⬅️مجلس بیاد یکی از ارادتمندان و یکی از عاشقان و سینه سوختگان ابی عبدالله است، که از دنیا رفته...یا اباعبدالله..
امروز یه نظری یه عنایتی به این مجلس و محفل ما کن..آقا جانم
من از طرف همه تسلیت میگم به بازماندگان این عزیز بابا...
به همسر و یادگارای این عزیز بابا...
تسلیت به خواهر/برادر
به بستگان..
💚قربون مهر و وفات بشم بابا...2
چقدر با محبت بودی بابا..
♦️بابا چرا دیگر نمی آید صدایت
⬅️این درد دل دختر خانمای داغ دیدشه..
(کدوم دختر)
اون دختری که الان (3روزه یک هفته است چهل روزه) صدای بابارو نشنیده..
دختری که الان( 3 روزه روی بابا رو ندیده)
بابا قربون اون خنده هات برم بابا...چقدر با محبت بودی بابا...
بابا...جات بین ما خالی بابا...
💠آخ..
♦️بابا چرا دیگر نمی آید صدایت
♦️رفتی ز دنیا یا خدا داده شفایت
⬅️بابا راحت شدی از این دنیا بابا...بابا
بابا الان (3روزه) رختخواب بیماریتو جمع کردند بابا...
میدونی امروز درد دل دختراش چیه...
میگن بابا..الان چند روزه رختخواب بیماریتو جمع کردیم بابا...
بابا دیگه آروم بخواب بابا...
بابا دیگه جائیت درد نمیکنه بابا..
دیگه از درد نمی نالی بابا...
بابا فکر نمیکردم به این زودی داغ تو رو ببینم بابا...
فکر نمیکردم به این زودی برات لباس عزا به تن کنم بابا..
بابا... سرمو بلند میکردم میگفتم منم بابا دارم...میگفتم منم تاج سر دارم..
اگه مشکلی داشتم می اومدم دردای دلمو بهت میگفتم بابا..
اما از این به بعد دردای دلمو به کی بگم بابا...
آخ ..بابا ..نمیدونستم غم بی پدری اینقدر سنگینه بابا..
(بابا شنیده بودم داغ پدر سخته)
اما شنیدن کی بود مانند دیدن..بابا، بابا، بابا...
🖤(دشتی)
آخی
◾️(لالا لالا لالا)2 ای نازنینُم
بابا
◾️آخ عزیزُم لالا لالا ای مهربونُم
◾️لالا لالا لالا آرام جونُم
◾️لالا لالا لالا (بابا) دردت بجونُم
◾️آی چقدر خون جگر بَهرِت بریزُم
ئ
🌀آی کسی که بابا داری قدر بابا رو بدون..
(چرا)
بخدا هیچ کسی جا بابا رو نمیگیره..
عزیزایی که داغ بابا دیدن منو ببخشن..
راست میگن ..خونه ای که وجود با صفای بابا نباشه دیگه اون خونه صفایی نداره...
وای3
دیگه اون خونه رونقی نداره...
🔹دلم ز غصه سیره
🔹به چنگ غم اسیره.
🔹دیگه بدون بابا
🔹دختر دلش میگیره
🔘بابا خدا نگهدار..
(بابا... درد دل دختراته بابا...)
🔘بابا خدا نگهدار...
🔹ای مونس عزیزم
🔹بابا خدا نگهدار
🔹داغی که دیده ام من
بابا ..بابا
🔹نداره راه چاره
🔹(ای اهل دل بدونید
🔹دنیا وفا نداره)2
آره والله دنیا وفا نداره...
🔹آی رُفقا بیایید
🔹یه شاخه گل بیارید
(چرا..)
🔹گُلم به زیر خاکه
🔹رو قبرش گل بزارید
🔘بابا خدانگهدار..
⏪دختر خانما... آخ عروس خانما...میخوام بگم اگه داغ بابا دیدید دیگه کسی جسارت بهتون نکردند...
سیلی به صورت شما نزدند..
یا اباعبدالله...
آقا جان.....مجلس یکی از ارادتمندان شماست آقا جان..
🌐اما...بگم دختر خانما این همه جمعیت امروز اومدن..به شما تسلیت گفتن..سر سلامتی گفتن..
قربون این قدمهاتون بشم که امروز اومدید... عزیزانِ این نازنین بابا رو تسلیت بدید..
اما دلای عالمی بسوزه برا اون بچه هایی که تازیانه ها خوردند ..زخم زبونها شنیدند...حق بچه یتیمه تسلیتش بدن ..سر سلامتی بگن.آرامش کنند..اما دل عالمی بسوزه برای یتیم حسین ع..
کنج خرابه ناله میکرد گریه میکرد..
🖤(دشتی)
آخ ..
❣یتیمی درد بی درمان یتیمی
❣یتیمی خاری دوران یتیمی
❣اگر دست پدر بودی به دستم
❣چرا گنج خرابه می نشستم
❣اگر می بود بابای نِکویَم
❣نمیزدشمر دون سیلی به رویم
🔆ناله داری به غربت یتیمان ابی عبدالله به اشک و آه و ناله سه ساله حسین ع بلند ناله بزن بگو یا حسین..
🦋هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🦋
کانال روضه دفتری👇
@roze_daftari
#ایام_فاطمیه
#دشتی
مداح:
حاج مهدی سلحشور
🏴🏴🏴🏴🏴
اگه دردم یکی بودی چه بودی
اگه غم اندکی بودی چه بودی
ای وای ای وای ای وای
ببالینم طبیبی یاحبیبی
ازاین هردویکی بودی چه بودی
یا زهرا یا زهرا...
(قمر از ابر غم باشد سیه پوش)۲
چراغم کرد سوسو گشته خاموش،
تااومد بدن راتوقبربذاره
گفت:زمین ازاین بدن چیزی نمانده😭
زمین ازاین بدن چیزی نمانده،
بگیرای قبر جان من درآغوش،
تااومدبدن راتوقبربذاره،
یه وقت دیددوتا دست،
شبیه دستای پیغمبر) ص) از قبر بیرون اومد
کنایه ازاین که علی
امانت منوبه من برگردون،😭
جاداره بگه علی 9سال پیش
این امانتو به تودادم پهلوش
شکسته نبود،
بازوش ورم کرده نبود،
🏴 یازهرا....
🏴🏴🏴🏴🏴
حضرت زهرا (ص)
بی نام فاطمه حاجت روا نشد
هردرد و هر غمی بی او دوا نشد
یک رکن اسمان از ان فاطمه است
شعرم به نام بی محتوا نشد
باور نمی کنم قدش خمیده است
باور نمیکنمگل ارمیده است
اوسایه سر ال محمد است
جز روی ماه او گیتی ندیده است
زهرا فقط هم اوست یکتا وبی مثل
زهرا نداشته همتایی از ازل
بر چشم انبیا او سرمه گل است
شد خانه علی بی ماه وبی زحل
گل پر پر غم و دست
خزان شده
عالم بدون او بس بی امان شده
رکنی زاسمان گویی فرو نشست
افتاده او زپا قدش کمان شده
بهر علی بس است این درد بی دوا
ای اسمان نگر
درد و غم مرا
گلهای باغ من پژمرده بعد ازین
زینب بکودکی گشته چنین حزبن
غمهای بیکسی مانده بجای او
بیفاطمه مرا بی غم دگر مبین
گویی گلاب اشگ ریزم بپای او
دل دست ماتم است بی ربنای او
باشد مزار او چونگل ستان من
تاریک و خاکی است
دیگر جهان من
با ربنای او مهدی ظهور کن ای جان فاطمه عالم طهور کن
صدیقه شا داب نیک
چهارشنبه های امام جوادی
سرّ نجات نوح ، تو
رمز حیات روح ، تو
نغمه ی با شکوه تو
تبسّم بهارها
فَکیف اصبرُ علی
فراق چشمان شما
نام تو چارشنبه ها
بر لب بی قرارها
تا دل من ملول شد
از کرمت خجول شد
با نفست قبول شد
توبه ی نابکارها
مستی ام از جام شما
دل شده همگام شما
حلاوت نام شما
حسرت شوره زارها
هوای چشم روشنت
به احترام بودنت
نشسته روی دامنت
قبیله ی غبارها
ندیدنت بهانه شد
قیام شاعرانه شد
به سوی تو روانه شد
یکی یکی قطارها
شروع بی نهایتی
تو بهترین حکایتی
تفضّلی ، عنایتی
به شعر تازه کارها
جلوه ی اعتقاد من
نمی روی ز یاد من
پاسخ یا جواد من
می رسد از هزارها
از تو گرفته باز اثر
این دل جا مانده اگر
دوباره از غم سفر
پر شده کوله بارها
تاب و تب شعر منی
که بر لب شعر منی
مخاطب شعر منی
پناه سر به دارها
شور اگر به پا کنی
باز مرا رها کنی
چه می شود دعا کنی
که بشکند حصارها
عرش ، روی حصیر تو
تا که شدم اسیر تو
ریخته در مسیر تو
خون دل انارها
#اسماعیل_شبرنگ
روضه
تشیع جنازه حضرت زهرا س
شده زخم دل هرشیعه تازه
بیا مهدے به تشیع جنازه
بیا حیدر تڪ و تنهاست امشب
امیر عشق ،بے زهراست امشب
شب است و دخترے مادر ندارد
غریبے در جهان یاور ندارد
آقا !ماراهم امشب ببر تشیع جنازه مادرت زهرا (س)،این جمع دلسوخته اند،این جمع آمده اند براے مادرت گریه کنند .اے آروزمندان شرکت در مراسم تشیع جنازه یاس شکسته مدینه !باپاے دل راه کوچه بنے هاشم را پیش گیرید.هرکس مے خواهد تشیع کنندگان کوچه دختر پیغمبر ص را دلدارے بدهد ،امشب صدایش را آزاد کند.به یاد آن شب سکوت و ماتم ،فریادش را برآورد و با صداے مادر!مادر!به یارے یتیمان دلخسته برود.
اخه تشیع مادرشان با تشیع جنازه مادران دیگر مدینه تفاوت داره ،بچه هاے مدینه جسد مادرشان را در روز تشیع مے کنند ،بچه هاے مدینه دنبال جنازه مادر با صداے بلند گریه مے کنند ،فریاد مے کشند
اما آے گریه کنان فاطمه س ! یتیمان علے ع باید آستین هاے لباسشونو در دهان بزارند و به آرامے گریه کنند تاصداے ناله ،به بیرون از خونه نرسه.
دنبالجنازه ات اگر مے نالم
آهسته تر از مرغ سحر مے نالم
دیشب سر بالین تو اشڪ مے ریختم
امشب به غریبے پدر مے نالم
حالا امشم شما هرجاے مجلس حضور دارید،این ناله هارا آزاد کنید،این دلهارو ببرید داخل آن خانه اے که مے خواهند جنازه مطهر و زخمے و شکسته اے را بردارند.آیا دلت را روانه مدینه کردے تا برایت بگویم ؟
آے کسانے که آماده شدید
چند تا یا زهرا بگوید تا به همراا عزیزان زهرا س زیر تابوت مادرشان را بگیریم و با انان زمزمه کنیم
خدا مادرم را کجا مے برند
گمانم براے شفا مے برند
چه سان زیر تابوت گیرد پدر
خدایا کمڪ کن نمیرد پدر
خدایا گل من که نیلے نبود
جواب پیمبر که سیلے نبود
خدایا توان مرا مے برند
کجا مے برندش کجا مے برند
علے هرچه شد اندر این کوچه شد
بپرس از حسن گوشواره چه شد
گل من صورت نیلے نبودش
گل من طاقت سیلے نبودش
گل من از چه شد زار و خسته
گل من از چه پهلویش شکسته
#روضه_دفتری
@roze_daftari
😭😭😭😭😭
#روضه_دفتری
روضه_پنج تن
#گریز_حدیث_کسا
@roze_daftari
یه روز آقا رسول الله ... وارد منزل فاطمه زهرا شدن ... امام حسن و امام حسین علیهما السلام ... دویدن جلوی جدّشون ... خودشون رو به بغل رسول الله انداختن ... جدشون محبت شون کرد ...
گفتن: پدر جان ... اجازه بدین زورآزمایی کنیم ... ببینیم کی برنده میشه ... حضرت به خاطر اینکه نکنه آسیب ببینن ... اجازه ی روز آزمایی به اون دو عزیز رو ندادن ...
فرمود برین ... خط بنویسین ... ببینم خط کی زیباتره ...
رفتنن ... خط نوشتن ... آوردن ... آقا رسول الله ... نگاه کرد به خط ها ... امّا هر چه کرد نتونست دل یکی از این دو تا رو بشکنه ...
فرمود: برین پیش باباتون علی ... اومدن
پیش باباشون علی ...
امیر المومنین ... هر چی نگاه به این خط ها کرد ... دلش راضی نشد از این دو تا یکی رو انتخاب کنه ... لذا فرمود: این کار من نیست ... برین ازمادرتون سوال کنین ...
اومدن پیش مادر ...
مادر نگاهی به این نوشته ها کرد ... یه نگاه به چشمان مظلوم و صورت معصوم حسن کرد ...
یه نگاهی هم به چشمان حسین مظلوم کرد ... یه نگاه به آسمون کرد ...
فرمود: خدا ... خیلی سخته ... این دو خط خیلی زیبا هستن ... کمکم کن خدا ... یه چیزی به ذهنش رسید ...
فرمود: عزیزایِ دلم ... این گردنبند یاقوت من هفت تا دونه داره ... اون رو به سر شما میریزم ...
هر کدوم تعداد بیشتری یاقوت دستش
بود ... اون برنده است ...
تا یاقوت ها رو به سر این دو عزیز ریخت ... نگاه کرد ... دید سه تا حسن برداشته ... سه تا حسین ...
یکی از یاقوت ها مونده وسط ...
قربون ناله تون برم ...
آی جانم ... میدونی میخوام چی بگم ها ...
آه خدا ...
دل زهرا به شور افتاد ...
خدا کدوم یکی از اینها این رو بر میداره ... هر دو به طرف یاقوت دست بردن ...
پروردگار فرمود: جبرئیل عجله کن ...
زود یاقوت رو به دو نیمه کن .ها ... فهمیدی ها ... خود خدا هم نخواست بین این دو عزیز یکی بر گزیده بشه ...
مجلسی که به نام پنج تن مزیّن بشه ...
محل ّ نزول رحمت ِ پروردگاره ...
#روضه_دفتری
#پنج_تن
@roze_daftari
❣﷽❣
🔲#روضه_حضرت_زهرا س
🔲#آقای_خلج
@roze_daftari
🍁قرار بود دلم را پر از قرار کنی
🍁مرا سپیدترین بخت روزگار کنی
بی بی جانم ... اما حالا ببین چه روزگاری برام درست کردی خانومم
🍁قرار بود دلم را پر از قرار کنی
🍁مرا سپیدترین بختِ روزگار کنی
خدا ان شا الله یه جوری دلامونو آتش بزنه برای بی بی
🍁نهالِ سبز من ، ای زخم خورده ی پاییز(چرا اینجوری برگ و برت زرد شده بی بی جانم؟! ...)
🍁بنا نبود مرا باغِ بی بهار کنی
🍁هنوز طفل بزرگ تو،هشت سالش نیست
🍁مرا چه زود،جوانم؛یتیم دار کنی
به آقا همش سفارش حسینو میکرد ... فاطمه جانم ...
🍁هنوز طفل بزرگ تو ، هشت سالش نیست
🍁مرا چه زود ، جوانم؛ یتیم دار کنی
آقا سرشو انداخت پایین،همون جور که بی بی از امیرالمؤمنین چیزی نخواسته ، علی هم تا حالا از خانوم چیزی نخواسته ... اما خب حالا میخواد بخواد خجالت میکشه
سرشو انداخت پایین
گفت:
بمان غریب نمانم
فاطمه دارم التماست میکنم ... بمان غریب نمانم ... میدونه که فاطمه سلام الله علیها چقدر حساسه روی علی ... گفت بذار یه چیزی بگم اگه دیگه اولی نشد ، دومی بشه ...
🍁بمان غریب نمانم ، نرو زمین نخورم
⬅️واقعا نمیدونیم ... هر چی داریم میگیم توی این عالم خودمون داریم صحبت میکنیم ... توی همین عالم ماده ی خودمون ... توی همین طبیعت خودمون ... توی همین ارتباطات خودمون ...
بعد زود به خانمش ربطش داد که الان فاطمه نگه من که دیگه داغون شدم کاری ازم برنمیاد ...
🍁بمان غریب نمانم ، مرو زمین نخورم
🍁اگرچه قامت خم ، کار ذوالفقار کنی
تو اگه باشی دلم گرمه خانومم ... تو بمونی منم علی می مونم ... تو بری دیگه علی نیستم ...
اگرچه قامت خم ، کار ذوالفقار کنی ...
🍁ای نور قلب عاشقم
🍁شمع این خانه تویی
🍁زهرا زهرا مرو مرو
🍁لطف کاشانه تویی
🍁ای مرغ پرشکسته ی
🍁افتاده کنج قفس
🍁از فرط غصه فاطمه
🍁در سینه مانده نفس
شب آخره هااا... میای با بابامون با هم التماسش کنیم ؟!
🍁ممنونم اگر نروی
🍁میمیرم اگر بروی
🍁زهرا ... مرو مرو
خیلی معذرت میخوام از آقا امام زمان ...
🍁ای نخل بریده ثمر
🍁ای مادر کشته پسر
🍁زهرا ... مرو مرو
🍁لاله ی پرپرشده ام ، زهرا برخیز
(جان علی ... یکبار دیگه بلندشو)
🍁من هم بی مادر شده ام ، زهرا برخیز
🍁میخواستم با تو بمانم ، ولی نشد
🍁گفتم که از فراق نخوانم ، ولی نشد
(علی جان باید برم دیگه)
🍁گفتم برای دلخوشی تو ، نماز را
🍁یکبار ایستاده بخوانم ولی نشد
امیرالمؤمنین چیگفت ؟! ... دوباره همون حرف ...
🍁ممنونم اگر نروی
(همینجوری هم قبول دارم ، بمون فاطمه)
🍁میمیرم اگر بروی
🍁زهرا مرو مرو
🍁لاله ی پرپرشده ام
🍁زهرا برخیز
(نه فقط زینب و حسنین ، نه ... نه ...)
🍁من هم بی مادر شده ام
🍁زهرا برخیز
دید خبری نشد،هر چی گفت مادر حین و حسین چشماشو باز نکرد،دختر رسول الله،چشماشو باز نکرد ... سر فاطمه رو گذاشت روی زانوش ، گفت زهرا جان،من علی أم ..
تا گفت من علی أم ، چشماشو باز کرد ... دید قطره قطره اشکهای علی روی صورتش میچکه ...
⬅️رفقا ... مادر ما این دست شکسته رو هی بالا آورد تا نیمه راه ... نمیتونست ... بالا میاورد ، دوباره میفتاد ... بار دوم ، بار سوم ... امیرالمؤمنین دستاشو برد زیر دست فاطمه ...
خانوم ! میخوای چیکار کنی با این دست شکسته ؟! ... چرا اینقدر حرکت میدی ، میخوای چیکار کنی ؟! ... دستشو بالا آورد ...
علی جان بالاتر ببر دستمو ... بالا آورد ...
یه کم بالاتر علی جان ... مقابل صورت امیرالمؤمنین ...
علی دید این انگشتهای بی رمق رو تکان داد ، اشکهای علی رو از روی صورت علی گرفت ...
جلو ی چشمهای من اینجور گریه نکن ...
اما هر کاری کنیم همینه که هست ...««لا یوم کیومک یاأباعبدالله»»
⬅️زینبم با خودش گفت برم لحظه آخر لاأقل سرشو به زانو بگیرم ... سرش توی دامن خودم باشه ... سرازیر گودال شد ... اما یه وقتی رسید که دید ، ملعون داره از گودال بیرون میاد ... دامنشو جمع کرده ... خون تازه از زیر دامنش جاریه ...
حسین ....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💚⚫ چند رباعی و دوبیتی ایام فاطمیه ⚫💚
@roze_daftari
تا نام ترا به سینه دارم زهرا(س) !!
در بحر گنه سفینه دارم زهرا(س) !!
هرکس به دلش گر آرزویی دارد
من آرزوی مدینه دارم زهرا(س) !!
هرساله به فاطمیه دلها خون است
غصه به دلِ اهل ولا افزون است
عالم، همه با سوز و تعب می گویند
"زهرا(س) که به بستر است، حالش چون است؟!
تو مظهر ذات لایزالی زهرا(س) !!
مجموعه ی اوصاف کمالی زهرا(س) !!
با اینهمهء صفات، ای طایر قدس
پَر سوخته و شکسته بالی زهرا(س) !!
هرچند مغیره ز خدا غافل بود
در سینه او سنگ بجای دل بود
ایکاش در آن کوچه که زد زهرا(س) را
همراه گلم دمی ابوفاضل(ع) بود
ایکاش فدک اینهمه اسرار نداشت
ایکاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن و زهرا(س) این بود
ایکاش درب خانه مسمار نداشت
گر از غم هجران، همه در واهمه ایم
عمری ز فراق یار در زمزمه ایم
با اینهمه شاکریم کز لطف خدای
در تحت لوای مادرش فاطمه ایم
چون فاطمه را سنگدلان آزردند
گل های مدینه خونِ دلها خوردند
یک لحظه نگفت پهلویم بشکسته
فرمود علی(ع) را به چه حالی بردند؟!!
میان کوچه ای همراه مادر
شدم شاهد به اشک و آه مادر
ز بعد از ضربت سیلی بدیدم
به خاک افتادنِ جانکاه مادر
زهرا(س) و علی(ع) دو اختر تابانند
دو چشمه ی جود و کرم و احسانند
دانی ز چه سائلان، فراوان دارند؟!
چون حاجت هر سائل خود می دانند
@roze_daftari
#روضه کوتاه پنج تن#
#روضه حضرت زهرا س
وقت گذشته دو سه جمله روضه و التماسِ دعا ، ساعتی گذشت ، اسماء هرچه صدا زد دید فاطمه جواب نمیده .. گریبان پاره کرد ، حَسَنین سلام الله آمدند .. تا حالا سابقه نداشته مادرِ ما این ساعت ، غروب استراحت کنه ..اسماء هرکاری کرد مخفی کنه نتونست .. آخرالامر گفت بچه ها برید باباتون علی رو خبر کنید .. یا صاحب الزمان .. علی میدونه داغِ زهرا چقدر سنگینه .. تو مسجد نشسته بود ، این خونه ای که درش به مسجد باز میشد یه وقت دید دوتا آقازاده هاش سراسیمه دارن میان .. هنوز حرفشون تموم نشده علی بلند شد .. ابن عباس میگه بلند نشده با صورت زمین خورد .. از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ، بعضی ها گفتن سه مرتبه خورد زمینُ بلند شد .. هی میگفت : بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ .. (جانم ... آماده ای به وصیتِ فاطمه عمل کنی یا نه ؟..) کربلا هم دخترِ همین علی از خیمه پا برهنه ، سراسیمه دوید .. این لباسِ عربی مانع میشد .. هی زمین میخوردُ بلند میشد .. هی میگفت وا محمدا .. وا حسینا ..*
#روضه_دفتری
@roze_daftari
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
متن روضه ۵
🔸دلم میخواد یه شب مدینه باشم
🔸زائر اون شکسته سینه باشم
🔸دلم میخواد پشت بقیع بشینم
🔸قبر غریب مادر و ببینم
@roze_daftari
ان شاءالله وعده منو و شما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
ایام عزای زهرای مرضیه...
بریم خانه امیرالمومنین...
بریم عیادت مادرمون زهرا...
مادری که چند ماهه تو بستر بیماریه...
ان شاءالله هر كی مادر داره...
خدا براش نگه داره...
خدا نکنه ببینی مادرت بیمار شده...
اگه یه روزی بری خونه...
ببینی مادرت حالش خوب نیست...
دست و پات رو گم میكنی...
اگه یه روز ببینی مادرت...
به سختی داره نفس میکشه...
دست و پات رو گم میكنی...
انگار همه غصه های عالم رو دلت میآد...
امروز بعد از چند ماه...
بلاخره زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شد...
بچه ها تا مادر رو دیدند...
خوشحال شدند...
الحمدلله...
مادر ما خوب شده...
🔸چون روز ِ آخر بود كار ِ خانه كردم
🔸گیسوی ِ فرزندان خود را شانه كردم
کمی کارهای خونه رو انجام داد بی بی...
فرمود اسماء...
من ساعتی استراحت می کنم منو صدا بزن...
اگه جواب ندادم اسماء...
بدون به بابام پیغمبر ملحق شدم...
اسماء میگه...
دل نگران شدم...
ساعتی بعد صدا زدم...
عرضه داشتم... یا بنت رسول الله...
دیدم جواب نیومد...
خدایا ...چه خبر شده...
چرا بی بی جواب نمیده...
دوباره صدا زدم:
(یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ )
جواب نیومد...
وارد حجره شدم...
پوشیه صورت رو کنار زدم...
دیدم ای وای...
بی بی جان به جانان تسلیم کردند...
عرضه داشتم بی بی جان...
سلام منو به پیغمبر خدا برسونید...
خدایا...
حالا جواب امیرالمومنین رو چی بگم...
جواب بچه ها رو چی بگم...
حسنین وارد شدند...
تا اومدند فرمودند اسماء...
مادرمون زهرا کجاست...
دوان دوان وارد حجره شدند...
کنار بدن بی جان مادر نشستند...
حالا میخوای گریه کنی بسم الله...
امشب برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...
این بچه ها خودشون رو انداختند روی جنازه مادر...
نميدونم تاحالا بچه یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه...
امام حسن خودش رو انداخت روی بدن مادر...
صدازد:
یَا أُمَّاهُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی
مادرجان من حسنم...
با من حرف بزن مادر...
الان روح از بدنم جدا میشه مادر...
ابی عبدالله اومد...
آی کربلایی ها...
آقاتون اومد...
صورت گذاشت کف پاهای مادر..
هی کف پاهای مادر رو میبوسه...
صدا میزنه...
يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ
مادر...
من حسینتم...
با من حرف بزن...
مادر...
اگه با من حرف نزنی میمیرم...
مادر... مادر...
🔸اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر
🔸وقت اذان مغرب خوابیده مادر
اسماء اومد بچه ها رو با احترام...
از روی جنازه مادر بلند کرد...
اما...
لا یوم یومِک یا اباعبدالله
خوب شد اسماء تو بودی...
بچه ها زهرای مرضیه رو...
از کنار جنازه مادر بلند کردی...
اما کربلا...
فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ
چند نفر مرد اَعرابی با تازیانه...
کشان کشان...
دختر رو از کنار بدن بابا جدا کردند...
🔸ای خصم بد منش تو مزن تازیانه ام
🔸من از کنار پیکر بابا نميروم
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات ۶
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ...
و یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ...
🔸سیدی بازآ که پیغمبر صدایت میزند
یا بن الحسن...
آقای من...
🔸سیدی بازآ که پیغمبر صدایت میزند
🔸مادرت صدیقۀ اطهر صدایت میزند
علامه امینی فرمودند...
مادرمون زهرا...
بین در و دیوار صدا میزد...
پسرم مهدی...
🔸مادرت صدیقۀ اطهر صدایت میزند
🔸بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن
🔸دستهای بستۀ حیدر صدایت میزند
این روزها...
همه عالم شما رو صدا میزنند آقاجانم...
🔸چهارده قرن است کز قلب مزاری گم شده
🔸پهلوی بشکستۀ مادر صدایت میزند
امشب ما هم با بی بی دو عالم هم ناله بشیم...
با مادر پهلو شکسته هم ناله بشیم...
یا بن الحسن...
#روضه_دفتری @roze_daftari
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
ماه عزای فاطمه روح مُحرم است
➖➖➖➖➖➖➖➖
بهترین مداحی های جدیدفاطمیه رسید👌
چیزی به فاطمیه نمونده هرچی نیازداری بیاتواین کانال بردار✅
✔️اولین و فعال ترین کانال درایتا
.
#روضه،همراه بامتن 👌
#سخنرانی
#مداحی
#استوری_و_پروفایل
🔹درکانال نوحه و روضه مجمع الذاکرین
بزن رو لینک واردشو👇
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
درخواستی هم داری داخل گروهمون عضوبشو✅
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#فاطمیه_امسال_روکانال👌
#ما_حساب_کنید 😊
کپی بنرحرام❌❌
✴️#روضه_حضرت_زهرا_س
✴️#دفتری_زهرا_4
💠بر چهره ی زیبای محمد صلوات
💠بر گنبد خضرای محمد صلوات
💠سرتابه قدم آینه او زهراست
💠تقدیه به زهرای محمد صلوات
(#دعایفرج)
[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]
💟یا زهرا.3
✨بی تو کبوتر دلم
✨به سینه پر نمیزند
✨کسی به خانهٔ علی
✨حلقه به در نمیزند
✨فاطمه جان حسین تو
✨بی تو غذا نمیخورد
✨حسن ز دوریِ رُخت
✨خنده دگر نمیزند
✨کلثوم از فراق تو
✨آه ز سینه میکشد
✨حرف دگر به غیرتو
✨پیش پدر نمیزند
✨ای گُلِ نازنین من
✨همسر بی قرین من
✨زینب تو بدون تو
✨شانه به سر نمیزند
⬅️تو عالم 5نفرن جزو بکایین عالمند، گریه کنای عالم 5نفرن..
1⃣ اولین از اینها آدم ابوالبشره..
وقتی بخاطر ترک اولایی هبوط کرد گریه زیاد کرد..
خیلیا نوشتن 300 سال گریه کرد..
2⃣دومین از گریه کنای عالم.. حضرت یعقوب پیغمبره..
در فراق یوسف گریه زیاد کرد..
قرآن میگه «وابیضّت عیناه»
چشماشو از دست داد...
3⃣سومین از گریه کنای عالم..
خود یوسفِ..
در چاه، در زندان، گریه زیاد میکرد.
4⃣چهارمین از گریه کنای عالم..
قربونش برم، قربون قبر بی شمع و چراغش برم..
امام سجاد علیه السلامه، 30 یا 35 سال بعد از واقعه کربلا..
آب میدید گریه میکرد..آتش میدید گریه میکرد...گوسفند میدید دارن سر میبرند مینشست گریه میکرد.. میگفتن آقا چی شد..
میفرمود به ساعتی 18تن از عزیزانمو از دست دادم..
امان امان..
اما من امروز با پنجمین از گریه کنای عالم کار دارم..
من یه اشاره کنم خودت بگو کیه؟
5⃣پنجمین از گریه کنای عالم یه مادر 18ساله است..
آخه مگه میشه آدم تو 18سالگی سر آمد گریه باشه..
✴️یازهرا..یازهرا..
ان شاالله بری مدینه..
مدینه بری میفهمی چرا زهرا گریه کن عالمه؟
تو مدینه بری میفهمی تو مدینه نمیشه گریه کرد..
(اصلا مدینه با گریه مخالفه)
⏺ آخ بمیرم الان هم بری غربت زهرا رو حس میکنی..
آی بقیع رفته ها، همچین که اشک تو چشمت بیاد ، میان تو رو از بقیع بیرون میکنن.
برو اینجا گریه نکن..
اینجا جای گریه نیست..
آخی..
یه روزم اومدن به مادر سادات گفتن یاشب گریه کن روز آروم بگیر..
یا روز گریه کن شب آروم بگیر..
✳️((امام صادق ع فرمود:
رحمت خدا بر اون شیعه ای که برای مادر ما بلند بلند گریه کنه))
🔶یا زهرا 3
☑️یه لحظه دلتو ببرم مدینه، برا غربت امیرالمومنین ع ناله بزن..
بخدا علی ع خیلی غریبه..
بخدا علی خیلی مظلومه..
بعد فاطمه دیگه مَحرم نداشت..
((خیلی سخته آدم درد داشته باشه اما همدم نداشته باشه))
بمیرم برا غربت امیرالمومنین ع...
سر در چاه میکرد، درد دل میکرد، ناله میزد..
🔘الا ای چاه یارم را گرفتند
🔘گُلم، عشقم، بهارم را گرفتند
🔘میان کوچه ها با ضرب سیلی
🔘همه دار و ندارم را گرفتند
🔴امان امان..
یه لحظه رو یاد کنمُ ببینمت مدینه..
⬅️ابن عباس میگه..
میگه بعدِ شهادت حضرت زهرا س..
علی هر شب می اومد کنار مزار زهرا س.
گفت تو یکی از شبا با علی اومدم.
امیرالمومنین کنار قبر زهرا س گریه کرد،، ناله کرد..
🚩بخواب آرام ای ماه یگانه
🚩نخواهی خورد دیگر تازیانه
🚩بخواب آرام ای پهلو شکسته
🚩علی را بین سرِقبرت نشسته
🚩بخواب آرام ای نور دو عینم
🚩که من شبها پرستار حسینم
⬅️ابن عباس میگه اینقدر امیرالمومتین ع
کنار قبر زهرا ناله کرد از حال رفت.
خوابش برد.
♻️(اگه حاجت داری بسم الله..اگه مریض داری بسم الله..اگه جوون داری بسم الله..)
⬅️گفت یه مرتبه دیدم، علی سراسیمه بلند شد..
گفت ابن عباس پاشو بریم خونه..
((گفتم آقا جان شما همیشه تا نیمه های دل شب کنار قبر زهرا می نشستید..))
(اگه درد نگفتنی داری بسم الله)
⏪میگه جریان رو از علی سوال کردم..
⬆️گفت ابن عباس، همین که کنار قبر زهرا خوابم برد، خانمم فاطمه رو به خواب دیدم..که نگرانه..
صدا زد، علی جان..
علی جااان.. تو کنار قبر من خوابیدی، آخ حسینم از خواب بیدار شده، بهانهٔ مادر گرفته، زینبم رو بیچاره کرده..
علی پاشو برو خونه، حسینم داره گریه میکنه.
✔️ابن عباس میگه، میگه دیدم امیرالمومنین دوان دوان به سمت منزل حرکت کرد..
منم دنبال امیرامومنین..
میگه اومدم خونهٔ علی..چه. صحنه ای دیدم..دلم آتش گرفت..
میگه دیدم امیرالمومنین، حسنین رو نشونده رو زانوها.
(آی دختر دارا)
میگه یه دفعه دیدم زینب سه چهارساله آمد..
با دستای کوچیکش اشک چشم بابا رو پاک میکنه
آخ بیا مادر که خونه سرد سرده
وای دل جمله یتیمان پُر زِ درده
بمیرم برا دل امیرالمومنین..
چه کشید امیرالمومنین..
ناله میکرد ..گریه میکرد..
گوشهٔ خانه نشستم چه کنم
همسرم رفته زِ دستم چه کنم
بودی چراغ خانه ام
یا زهرا 2
تاریکُ شد کاشانه ام
یا زهرا 2
ای نوگُلِ پژمرده ام
یا زهرا 2
نزد تو من شرمنده ام
یا زهرا 2
گوید حسین کو مادرم
یا زهرا 2
کو مادر غم پرورم
یا زهرا 2
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftar
✴️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)✴️
🖤#روضه_حضرت_زهرا_س
🖤#دفتری_زهرا_س 5
❣فریاد كه یار ضعفا یار ندارد
❣ مولود حرم محرم اسرار ندارد
❣ شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر
❣ بی فاطمه او قدرت پیكار ندارد
❣ سوگند به مظلومی تاریخ كه تاریخ
❣ مظلوم تر از حیدر كرار ندارد
❣ بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
❣ گل تاب فشار در و دیوار ندارد
❣ ای سینه سپر كاش به جای تو علی بود
❣ چون سینۀ تو طاقت مسمار ندارد
⬅️سلمان میگه بعد از شهادت حضرت زهرا رفتیم علی را به مسجد بیاریم..
اومدیم در خانه مولا علی..
درق البال کردیم اجازه گرفتیم..
وارد خانه علی شدیم همین که وارد خونه شدیم...
همینکه وارد خونه شدیم ، دیدیم علی گوشه خانه نشسته داره گریه میکنه...
پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟..
فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره ....
خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد...
اونایی که باید اجازه میگرفتند نگرفتن...
آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ...
آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند
فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن...
(( مخزن المصائب صفحه ۳۲))
⏪⏪ بگم .. آقاجان یا امیرالمومنین ...
شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید ..
اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم یرای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جُرم اینکه بودم خواهر تو
صل الله علیک یا مظلوم
یا حسیـــــن
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
❣هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❣
#روضه_حضرت_زهرا_سلام الله و گریز به روضه حضرت رقیه سلام الله علیهما _ حجت الاسلام انصاریان
یه روز دور ِ بسترش رو گرفتن، فقط علی و بچه هاش، امیرالمؤمنین از دختر پیغمبر خواستن آن دارویی كه یه مقدار درد تون رو تسكین میده چیه؟ این مطلب رو محدث قمی نقل میكنند، عرض كرد: علی جان،اگر محبت كنید پیراهن بابامو به من بدهید، من این پیراهن رو روی سرم بندازم،رو صورتم بندازم، بوی محبوبم رو استشمام كنم، شاید در آرامش ِ من مؤثر باشه، رفتن پیراهن مبارك پیغمبر رو آوردند بچه ها دیدن تا مادر چشمش به پیراهن افتاد،این پیراهن رو گرفت و روی سر انداخت، صدا زد حسن جان پاشو بیا جلو،حسین ِ من بیا جلو، دست ِ این دوتا بچه رو تو دستش گرفت، عزیزان ِ من چرا دیگه صدای ِ جدتون به گوشم نمیرسه؟ چرا اون كسی كه با دست ِ مباركش گرد و و غبار از صورت شما پاك می كرد،دیگه نمیآد خانه ی ما؟ چرا اون مرد مهربانی كه شما رو بغل می گرفت، مسجد می برد دیگه اون رو بین خودمون نمی بینیم؟. دیگه این پیراهن غوغایی برپا كرده بود تو اون خونه،شما با دیدن پیراهن بابا اینقدر منقلب شدید، ولی اون دختر سه ساله ای كه سر بریده ی بابارو بهش دادن چه كرد با سر، دیگه با دیدن سر عمرش زیاد ادامه پیدا نكرد، وقت به نماز صبح نرسیده بود،كه دیگه صداش خاموش شد،خیال كردن خوابش برده،ولی زین العابدین از گوشه ی خرابه فریاد زد عمه،بچه از دنیا رفت.
یاحضرت رقیه اللهم عجل لولیک الفرج
به حق پلوشکسته ی مدینه اللهم شفع کل مرضانا
#روضه_دفتری 👇
@roze_daftari
روضه_حضرت_زهرا_س
فریاد كه یار ضعفا یار ندارد
مولود حرم محرم اسرار ندارد
شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر
بی فاطمه او قدرت پیكار ندارد
سوگند به مظلومی تاریخ كه تاریخ
مظلوم تر از حیدر كرار ندارد
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد
ای سینه سپر كاش به جای تو علی بود
چون سینۀ تو طاقت مسمار ندارد
سلمان میگه بعد از شهادت حضرت زهرا رفتیم علی را به مسجد بیاریم..
اومدیم در خانه مولا علی..
درق البال کردیم اجازه گرفتیم..
وارد خانه علی شدیم همین که وارد خونه شدیم...
همینکه وارد خونه شدیم ، دیدیم علی گوشه خانه نشسته داره گریه میکنه...
پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟..
فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره ....
خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد...
اونایی که باید اجازه میگرفتند نگرفتن...
آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ...
آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند
فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن...
(( مخزن المصائب صفحه ۳۲))
بگم .. آقاجان یا امیرالمومنین ...
شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید ..
اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم یرای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جُرم اینکه بودم خواهر تو
صل الله علیک یا مظلوم
یا حسیـــــن
#روضه_دفتری
@roze_daftari
روضه حضرت زهرا با گریز به علی اصغر ⬇⬇⬇⬇ ای مادر یازده امام معصوم
ای غربتت از قبر نهانت معلوم.
در کوچه میان خیل دشمن تنها
کردی تو حمایت از علی مظلوم دلهامون و روانه مدینه کنیم .
پشت اون در نیم سوخته ای که یه مادر جوان بین در و دیوار قرار گرفته .به خدا هنوز اب عسل رسول الله خشک نشده بود ریختن در خونه فاطمش و اتش زدن. خونه ای که جبرییل بدون اجازه وارد نمیشه نانجیب چنان با لگد به در کوبید فاطمه بین در و دیوار صدای ناله اش بلند فضه به خدا محسنم و کشتن.....یه شش ماهه تو مدینه قربانی راه ولایت شد یه شش ماهه هم کربلا رو دست بابا .....امد مقابل دشمن ای لشگر اگر به من رحم نمیکنید به این طفل شیر خوار رحم کنید.
طفل صغیرم تشنه اب است
به روی دستم درپیچ و تاب است
کند تلظی مانند ماهی
جرمی ندارد جز بی گناهی
بگیرید خودتون سیرابش کنید بهم برگردونید اما هنوز حرف حسین تمام نشده بود ببینه علی داره رودستش بال و پر میزنه.......
به حلقت تیر کین بنشست اصغر
تورا دادم چه زود از دست اصغر
خودم دیدم که این تیر سه شعبه
نفس را بر گلویت بست اصغر.
به ابی انت و امی یا مظلوم یا ابا عبدلله.
از همگی التماس دعای خیر دارم امید وارم قابل استفاده باشه
(نیکوگفتار)
@roze_daftari
فاطمیه سلام الله علیها
در طریقت راه آسان تا خدا یک فاطمه ست
علت خلق تمام ماسوا یک فاطمه ست
نغمهء لولاک را تکرار کن یعنی فقط
آفرینش ابتدا تا انتها یک فاطمه ست
کوثر است و سرّ تطهیر تمام آیههاست
شأن تنزیل تمام انّما یک فاطمه ست
آنکه دختر بودنش شد سربلندی پدر
آنکه شد ذکر تمام انبیا یک فاطمه ست
ای حسود پست چشمت کور بادا آن که شد
همسر او تاجدار اولیا یک فاطمه ست
آن عروسی که ببخشد رخت خود شام زفاف
آنکه شد مام کرم بر مجتبی یک فاطمه ست
آن که با ششماهه دادن در ره احیای دین
درس داده بر شهید کربلا یک فاطمه ست
روز محشر میشود روشن برای هر کسی
دو ندارد محور آل کسا یک فاطمه ست
چادر او وصلهدار اما پناه عالم است
آنکه داده روح بر آلعبا یک فاطمه ست
چشمهء خیر کثیر و خیرخواهی ذات اوست
دختر خیر البشر خیرالنسایک فاطمه ست
در قیامت حکمرانش میکند ذات اله
آنکه دارد اذن،بیچونوچرا یک فاطمه ست
چشم مردم کور بود و دیدهء تاریخ دید
آنکه شد حامی دین در کوچهها یک فاطمه ست
فاطمه یعنی بریده گشته از آتش ولی
آنکه افتاده به آتش زیر پا یک فاطمه ست
مُندرس شد چادرش از بس لگد بر او زدند
آنکه خورده ضربههای بیهوا یک فاطمه است
مجتبی صمدی شهاب