#سبکهای_ماه_رمضان
سبک 32
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
زمینه،شور،واحد،سنگین
بسوی راه مسجده،غریب کوفه حیدر
شهید محرابه ولی،قتیل کوچه حیدر
قلاب در پریشون
مرغابیا چه دلخون
دیگه با داغ حیدر
دنیا میشه بی سامون
واویلتا واویلا ، چشم زمونه دریا
بافرق پاره مولا،میره بسوی زهرا
واویلتا واویلا........
یا
غریب کوفه حیدر.....
🌸🌸🌸🌸🌸
داره میره اما به حق،در جستجوی زهراست
سی ساله که عزاداره ِ سیلی روی زهراست
تو بند غم اسیره
از فکر کوچه پیره
حاجت داره میگیره
دیگه داره می میره
واویلتا واویلا ، چشم زمونه دریا
بافرق پاره مولا،میره بسوی زهرا
واویلتا واویلا.......
یا
غریب کوفه حیدر.....
🌸🌸🌸🌸🌸
بعدفراق فاطمه،خنده به لب حروم شد
حالا دیگه عمر غم دل علی تموم شد
دشمن اگه لئیم شد
درحاجتش سهیم شد
میره به سمت زهرا
کوفه حالا یتیم شد
واویلتا واویلا ، چشم زمونه دریا
بافرق پاره مولا،میره بسوی زهرا
واویلتا واویلا......
یا
غریب کوفه حیدر.....
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
(سبک سه شب قدر)
#سبکهای_ماه_رمضان
سبک 31
#شبهای_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
زمینه،واحد....
چقد تو امشب ای بابا مضطری
شاید بازم یاد غم مادری
نگات به آسمونه خیره
دیگه از این زمونه سیره
دل تو لبریز غمه
داری روی لب زمزمه
گمون کنم داری میگی
وای از غم تو فاطمه
وااااای یا ابانا الغریب...
یا
وااااای ای بابای مظلوم....
🌸🌸🌸🌸🌸
ببین داره شور میزنه این دلم
شده نگاه آخرت قاتلم
مرغابیا راهتو بستند
چرا پریشون توهستند
نگو که شام آخره
شب قرار حیدره
رسیده پایان انتظار
شب وصال مادره
وااااب یا ابانا الغریب...
یا
واااای ای بابای مظلوم....
🌸🌸🌸🌸🌸
مظلوم عالم کی سرت رو شکست
بین دو ابروهاتو از هم گسست
وای ازجفای این زمونه
بابا سر تو غرق خونه
بابا به دل آتیش نزن
تورو خدا حرفی بزن
برای تسکین حسین
برای اشکای حسن
واااای یا اباناالغریب...
وااای ای بابای مظلوم....
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
نوحه مسجدی
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
گشته جاری اشک زهرا
خورده ضربت فرق مولا
ذکر عالَم به چشمان گریان
یا علی یا علی یا علی جان
یا علی یا علی یا علی جان...
قلب یاران زار و محزون
گشته محراب غرقِ در خون
ذاتِ حق زین عزا مرثیه خوان
یا علی یا علی یا علی جان
یا علی یا علی یا علی جان...
جان بابا گشته بر لب
ای امان از حال زینب
ناله دارد به قلب پریشان
یا علی یا علی یا علی جان
یا علی یا علی یا علی جان...
#رمضان
#رمضان_الکریم
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#شبهای_احیا
#لیالی_قدر
#لیلة_القدر
#شب_قدر
#شب_نوزدهم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#نوحه_شب_نوزدهم
#نوحه_مسجدی_شب_نوزدهم
#گشته_جاری_اشک_زهرا
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
نوحه مسجدی
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
ناله داریم امشبی با چشم گریان
ذکر لبها گشته با حال پریشان
یا علی جان یا علی جان یا علی جان...
خورده ضربت بر سرِ شمس عدالت
کز ازل بود،در دلش شوق شهادت
یا علی جان یا علی جان یا علی جان...
کوفه گشته غرقِ در زاری و غوغا
بهر حیدر خوانَد از غم،نوحه زهرا
یا علی جان یا علی جان یا علی جان...
دل دگر از حیطهٔ صبر گشته خارج
شد عدالت کشته با تیغ خَوارج
یا علی جان یا علی جان یا علی جان...
بی بصیرت ها و ظلمِ بی کرانی
ای امان از فتنه های نهروانی
یا علی جان یا علی جان یا علی جان...
گشته محراب غرقِ در خونِ ولایت
شد شکسته رکن ارکانِ هدایت
یا علی جان یا علی جان یا علی جان...
غصّه دارد در دلش با جانِ بر لب
امّ کلثوم همنوا با اشکِ زینب
ای پدر جان ای پدر جان ای پدر جان...
می سِزَد از آسمانها خون ببارد
در دلِ ما داغ تو تسکین ندارد
ای پدر جان ای پدر جان ای پدر جان...
زین عزا و محنت و آوا و ناله
یادم افتاد روضهٔ دختِ سه ساله
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
کِی پدر جان همچو گل پژمرده ام من
سیلی از دست عدویت خورده ام من
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
#رمضان
#رمضان_الکریم
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#شبهای_احیا
#لیالی_قدر
#لیلة_القدر
#شب_قدر
#شب_نوزدهم
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#نوحه_شب_نوزدهم
#نوحه_مسجدی_شب_نوزدهم
#ناله_داریم_امشبی
✼═══┅🔶🍁🔶┅═
✨▪️✨#شب_قدر
▪️#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
🥀▪️🥀#روضه امیرالمومنین علیه السلام
(#گریز_دوم)
عرضه بداریم آقا جان...
یاامیرالمومنین...
طاقت نداشتید دخترتون زینب...
شما رو در اون حالت ببینه...
کجا بودی آقا...
وقتی زینبت...
توی شهر کوفه...
سوار بر محمل...
یکدفعه پرده رو کنار زد...
دید سر بریده برادر بالا نیزه...
( یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا)
ای ماه زینب...
(مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا)
برادر میدونستم شهیدت میکنند...
میدونستم اسیر میشم...
ولی باور نمیکردم...
یک روزی...
سرت رو بالای نیزه ببینم...
🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
✨▪️✨#شب_قدر
▪️#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
▪️🍁▪️#روضه امیرالمومنین علیه السلام
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند
🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
این روضه ادامه دارد...
✨▪️✨#شب_قدر
▪️#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
▪️🌾▪️#روضه امیرالمومنین علیه السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد...
«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى»
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند...
دوان دوان اومدند به طرف مسجد...
تا رسیدند نگاه کردند دیدند...
ای وای...
محراب مسجد لاله گونه...
فرق بابا رو شکافته اند...
تمام صورت خونیه...
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
🔸حسن از یک طرف می کرد زاری
🔸حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
#گریز اول👇
عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب کبری...
شما رو با صورت خونی ببینه...
اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام...
وقتی سر بریده حسنیت رو...
برا دختر سه ساله اش آوردند...
ای وای.. ای وای...
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد: وای بابای خوبم...
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا...
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا...
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد...
🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔸یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی...
از کربلا تا شام...
چقدر تازیانه به من زدند...بابا...
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
بابا دیگه منم با خودت ببر...
یاعلی.. سه ساله حسینت...
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد...
سر بابا یک طرف افتاد...
عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید...
دختر جان به جانان تسلیم کرده...
شعر پایان👇
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد...
«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى»
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند...
دوان دوان اومدند به طرف مسجد...
تا رسیدند نگاه کردند دیدند...
ای وای...
محراب مسجد لاله گونه...
فرق بابا رو شکافته اند...
تمام صورت خونیه...
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
🔸حسن از یک طرف می کرد زاری
🔸حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
#گریز اول👇
عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب کبری...
شما رو با صورت خونی ببینه...
اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام...
وقتی سر بریده حسنیت رو...
برا دختر سه ساله اش آوردند...
ای وای.. ای وای...
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد: وای بابای خوبم...
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا...
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا...
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد...
🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔸یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی...
از کربلا تا شام...
چقدر تازیانه به من زدند...بابا...
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
بابا دیگه منم با خودت ببر...
یاعلی.. سه ساله حسینت...
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد...
سر بابا یک طرف افتاد...
عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید...
دختر جان به جانان تسلیم کرده...
شعر پایان👇
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند
🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
این روضه ادامه دارد...
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین علیه_السلام
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند
🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🏴🍂#نوحه ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام 🍂🏴🍂
.
.
#سبک ای_درد_بی_درمانلارا_درمان_اباا
✍مرحوم محمد حسن تابع دین
.
ای سجده گهده قانینه غلطان یارالی
ائتدون نمازه جانیوی قربان یارالی
.
زینب نجه گورسون بابا باشون یارالی
قانون ائدوب رخساریوی الوان یارالی
.
.
کیم ووردی باشوندن بیله کاری جراحت
شق القمر اولدی باشندان بیر علامت
آی گون یغشدی بیر یره اولدی قیامت
تار اولدی گوزده عالم امکان یارالی
.
.
جبریل سسلندی علی آلقانه باتدی
باش وئردی دینه رونق دینی اوجاتدی
باشی یاریلدی دلده کی مقصوده چاتدی
کشف اولدی خلقه بو غم پنهان یارالی
.
.
قلبیم دوگوندی گوزلریم یوللاردا قالدی
گوز یاشیم آخدی صورته رنگیم سارالدی
اولموبدی ممکن گلماقا چارم آزالدی
کاشانۀ صبریم اولوب ویران یارالی
.
.
واردور باشوندا یاره دن تاج شرافت
مقصودیوه یتدون بابا تاپدون سعادت
اطفالیوه سنسیز اولار برپا قیامت
اوللام ...
#ضربت_خوردن_امیر_المومنین
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفرج
#روضه
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای آقا جونم، امشب کجا قرآن به سر
می گیری؟
آیا تو کوفه هستی ، کربلا هستی ، شنیدید ، وقتی همه رو صدا کرد بالای مأذنه قرار گرفت ، مناجات کرد ،
بعد موقع اذان صبح شد ،
▪️الله اکبر ... صداشو همه مردم کوفه شنیدن ، "به امام حسین آگه به اعتقاد خود من و تو باشه ، امشبم شماها صداشو شنیدید اومدید اینجا" وقتی اومد به نماز ایستاد ، همچین که به سجده رفت ، شنیدید کاری کرد نانجیب ،
ابن ملجم صدای همه عالمیان ، سماوات ، ارضی بلند شد ، با جبرییل ناله زدن ... الله اکبر ؛
وقتی صدای امیرالمؤمنین بعد از ضربه بلند شد
"فزت و رب الکعبه"
قربون تو آقای غریبم ، یه وقت صدای جبرئیل میان زمین و آسمان بلند شد ،
▪️صدا زد به خدا علی رو کشتن ، این صدا رو زینب شنید ، حسنین شنیدن ، به سرعت دو تا آقا زاده ها سمت مسجد ، وقتی رسیدن دیدن محراب مسجد پر از خونه ...
ای علی علی علی ..."
نون و نمک بخور ولی به زخم من نمک نزن
یه شب که مهمون منی،حرف سفر به من نزن
شبیه مادرم شدی،تو نیمه جونم می کنی
سلام میدی به مادرم،دل نگرونم می کنی
دل تو بی قرار زهراست ...
همش دلت کنار زهراست ...
چشام به چشمات گره خورده
چشات به انتظار زهراست
بابا بابا بابا بابایی ...
بابا بابا بابا بابای تنها ...
امون از ین رفتن تو ...
امون ز برگشتن تو ...
میخ در التماس می کرد ...
بابا ، به پیراهن تو ...
صحبت میخ در شد و
بازم دلم شد پر غم
بیا بیا ،به یاد مادرم
روضه بخونیم برا هم
یادم نرفته مادر افتاد
شاخه ی یاس پرپر افتاد
دیدم که زانو هات میلرزید
تا روی مادرم ، در افتاد
با گریه ایستاد دوباره نگاهش کرد
تسبیح را به دست گرفت و دعاش کرد
گیسو کشید دخترش ، اما چه فایده
زینب به جای فاطمه خیلی تلاش کرد ...
شمشیر تا میان دو ابروی صورتش
طوری نشسته بود نمی شد جدا کرد
ای روزگار،ای روزگار،آخر علی را زمین زدن
باید از ین به بعد جگر را فداش کرد
وقت وصال بود دوباره خضاب کرد
وقت خضاب خون سرش را حناش کرد
عرضم تمام و التماس دعا بچه ها داخل گلیمی بابا رو جمع کردن ، با سر غرق خون آوردن سمت خانه ، چند قدمی خانه گفت بچه ها بزارید خودم با پای خودم بیام ...
آگه زینب منو با این حال ببینه ، میمیره ...
دختر طاقت نداره سر خونی بابا رو ببینه... 😭
گـــــــریز👇👇
میخوام بگم علی جان کجا بودی بالا تل زینبیه ، والشمر جالس علی صدره ... "😭
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤