eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
423 دنبال‌کننده
290 عکس
493 ویدیو
11 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀 شاکله ی اِنَّما،قاب دعا زینب است گنج نهان جهان، سرّ خدا زینب است اسوه ی ایّوب ها، وقت بلا زینب است بر لب ما بهترین، زمزمه، یا زینب است ⬅️ما همگی نوکریم، سرور ما زینب است شوکت سادات ماست،فخرمقامات ماست متن حکایات ماست،شرح بیانات ماست جلوه ی آیات ماست ، مرجع حاجات ماست درس مناجات ماست ، شوق عبادات ماست ⬅️جنت و نار است او ، خوف و رجاء زینب است دُرِّ گران سنگ حِلم ، بین صدف دیده شد در دل دریای صبر، موج شعف دیده شد دفتر خلقت نوشت، لوح شرف دیده شد پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد ⬅️زائر هر روز آن، شخص اَبا زینب است مست سبوی ازل، در طلب این خُمَم شعله به جانم بکشش، فکربکن هیزمم جَلد همین گنبدم، عاشق این گندمم مکّه ی من سوریه ست، حاجی این خانومم ⬅️کعبه ی عشاق را، سنگ بنا زینب است از برکات علی، هیچ فقیری نماند پای همین سفره ها، فاطمه مارا کشاند دست گدا را گرفت، پیش حسن جان رساند سائل این خانه را، نزد حسینش نشاند ⬅️کار پذیرایی از این همه با زینب است محور عرش است او، اهل جنان شاهدند ساعت صبراست او، مُلک و مَکان شاهدند راوی فتح است او، نُطق و بیان شاهدند مادر اشک است او، گریه کنان شاهدند ⬅️اهل بکاء واقفند، امِّ بکاء زینب است ☑️براهمین یوقتا بزرگترامون میگفتن اگه یوقت گریَت نگرفت توروضه،،، به چشمات بگو آی چشم.خجالت بکش از چشمای زینب 😭 ❇️اهل بُکا واقفند، اُمِّ بُکاء زینب است مایه ی آرامشش، بوده صدای حسین سایه ی امنیّتش، بوده عبای حسین زندگی اش وقف شد، وقف برای حسین هرچه که در چنته داشت، کرد فدای حسین ⬅️قله ی ایثار گفت، کوه وفا زینب است واژه ی مظلوم را، اول غربت نوشت هرچه بلا دیده بود، وقت اسارت نوشت قصه ی اندوه را، با چه شهامت نوشت با قلم گریه اش، شعر مصیبت نوشت ⬅️روضه ی منظوم در، کرببلا زینب است ♥️ ♥️ اهل و عیال حسین، در دل آزار بود کوچه وبازاربود در دل نامحرمان ، کار حرم زار بود تا خود بزم یزید ، شمر جلودار بود ☑️توکس و کار منی؛ شمر جلودار شده 😭😭 تاخود بزم یزید، شمرجلودار بود ⬅️همسفر خولی و حرمله ها زینب است در وسط بزمِ کفر، ساعت ایمان شکست حرف کنیزی که شد، قلب یتیمان شکست با لگد خیزران، حُرمت قرآن شکست ضربه چنان سخت بود، آن همه دندان شکست ⬅️دغدغه ی قاری، طشت طلا زینب است ☑️بعد مدت ها که پشت دروازه ی ساعات نگهشون داشتن،،، ☑️شاید بچه ها تو دلشون گفتن دارن شهرُ سیاه پوش میکنن.. ما عزاداریم. همچین که درُ باز کردن.در دروازه ی ساعات بازشد. 😭😭 🔻پی دیدار هفده سر ، همه دف میزنن اینجا 🔺خداوندا مگر عیدست، چرا کف میزنن اینجا ☑️سهل ساعدی اومد، غریبه ست. ☑️گفت نکنه یه عید جدیدی بنا کردن شامیا. چرا شهرُ آذین بستن.همه دارن شادی میکنن؟ ☑️رقص کنان؛کف زنان؛هلهله کنان. ✔️از یکی پرسیدمگه خبریه؟گف مگه خبرنداری؟ پسر پیغمبرُ کشتن،سرهاشون و بالای نیزه زدن، اهل بیتشون و اسیر کردن، زن و بچه ش و بادست بسته از کربلا به کوفه و شام آوردن. گف پسر پیغمبروسر بریدن، دارن کف میزنن،دارن شادی میکنن، انگار عید شده براشون، اومد جلو؛ بعضی ها میگن اومد خدمت امام سجاد اما یه مقتل امروز خوندم.اومد محضر یه دختر کوچولو ☑️گف اسمت چیه؟ گف سکینه؛ دختر امام حسینم. ☑️گف من جد شما پیغمبرُ درک کردم. الان فهمیدم چه بلایی سرشما آوردن.. آیا خواسته ای هم دارید؟؟ ☑️گف اگه پول داری به این نیزه دارها بده.. ☑️یا این سرُ یه مقدار جلوتر ببرن‌، یا عقب تر. 😭این نامحرما به هوای دیدن سر بریده، اینقد به ناموس ما نگاه نندازن.. . 🟤اونایی که رفتن سوریه، از دروازه ی ساعات تا کاخ اون ملعون، پیاده، نزدیک به یک ربع راهه.. کمتر هست که بیشتر نیست. اما امام سجاد( علیه السلام) میگه.. ✔️صبح علی الطلوع ما راه افتادیم. 🔰بازار ، کدوم بازار?? باسنگ و چوب رفتیم 🔰اون چند قدم راهُ صبح تا غروب رفتیم ♥️ ❇️امون ز شام، ختم کلام ❇️یه شهر به ماسنگ میزدن، از روی بام ❇️همه حسود، رحمی نبود ❇️چی بگم از رسم محله ی یهود ❇️غم بود و درد ، عرق سرد ❇️یه بی حیا خواهرمو اشاره کرد ♥️ من میدونم الان دلت منتظر چیه 🍁روضه ی من الشام 🍁 زینب کجا و بزم حرام و سر و شراب و جام ♥️.. 🟪باورت میشه، من و آوردن میون بزم عام 🔹روضه ی من الشام 🍁اونجا ربابم بود 🍁کنار طشت و سر بریده ت، جام شرابم بود 🍁به کی بگم که جمع نگاه ها ، سمت حجابم بود ♥️ 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 در مکتب امام حسین علیه السلام عاشق شهادت می‌شویم و در این راستا جز زیبایی نمی‌بینیم... 🆔https://eitaa.com/matn_nohe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🍀 آئینه دار زینب و زهرا… رقیه کوچکترین انسیه الحورا… رقیه پشت سرش بی شک دعای پنج تن بود آدم اگر میگفت اول، یارقیه خورشید در منظومه ی عشق حسینی صدسال نوری راه دارد تا رقیه جاداشت روی شانه ی کعبه ابوالفضل جاداشت روی شانه ی سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر میخواند تا بالا سرش لالا رقیه پا بر مغیلان می نهد، اما محال است روی سر موری گذارد پا، رقیه پا بر مغیلان می نهد، اما محال است روی سر موری گذارد پا رقیه این طفل بی آزار را آزار دادن زجر بدی را دید در دنیا رقیه زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه مقتل که میخواندم شبی باخویش گفتم پیدا نمیشد کاش در صحرا رقیه 😭😭 چرا؟؟ وقتی که پیداشد خمیده راه میرفت 😭 شد پیرتر از زینب کبری رقیه حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست جز دست گرم و بوسه ی بابا، رقیه دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد تنها سَر، آمد دیدنش اما رقیه حیرت زده پرسید عمه این سر کیست یا للعجب نشناخت بابا را رقیه ☑️اینجا بزرگها گفتن‌، دوتاحالت داشت که نشناخت بابارو.. 😭یا ترکیب صورت بابا به هم ریخت..یا چشمهای رقیه سویی نداره. 😭 یاللعجب نشناخت بابا را رقیه خود را مرتب کرد تا در چشم بابا باشد همان دردانه ی زیبا رقیه از بوسه اش جان میگرفت این بار اما جان داد با بوسیدن لبها، رقیه ☑️روضه ی امام حسین، آداب داره. ✔️روایت امام باقر ؛که اگه رفتی تو مجلس ختم کسی.خودت و بزن به حالت اون عزادار.. یعنی حق نداری اگه رفتی تومجلس ختم.بخندی.. ☑️یعنی حق نداری یه کاری کنی نمک رو زخم صاحب عزا بپاشی. ◀️ناخواسته هم وسط روضه نکنه لبخند بزنید.. میدونم خواسته نیست.همتون نوکرید. ✔️نظر کرده ی امام حسینید که الان اینجایید. ⬅️اما یه وقت ناخواسته یه کاری نکنیم دل امام زمان به درد بیاد. چون داره نگامون میکنه. مادرش فاطمه داره نگاه میکنه.. 😭شام غریبان عزیز دردونه ی امام حسینِ... که بادستای کوچیکش گره های بزرگی رو باز کرده. خورشید من آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را عزیزم این طور بریده ناشیانه تقصیر حرارت تنور است این سوختگی زیر چانه امروز شبیه موی تو سوخت آن موی بلند دخترانه بابا اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه از من روضه خوندن.از تو داد زدن 😭 من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسط شراب خواران کَت بسته به زور تازیانه ☑️یوقتایی به خودم میگم.چرا اینجوری...چرا بعضی از حرف هارو به زبون میاری.؟ ☑️حرفایی که باید جون بدیم پاش. 🟤یاد اون روضه خونی که محضر امام صادق گف مراعات آقارو و بکنم‌. تو کنایه و لفافه روضه میخوند... ◀️آقافرمود: نمیخواد ادامه بدی. گف عمل بدی ازم سر زده؟ دارم روضه میخونم. ⬅️گفت روضه بخون. همونجورکه تو محلات،برا دوستای خودت ،رفقای خودت،روضه میخونی. یه چند خط روضه خوند‌.یه صدای شیونی از پشت پرده بالا اومد‌. ✔️قبلش گفت آقا دارم مراعات شما رومیکنم. گفت مگه اون وحشی ها و نامردها تو گودال مراعات جدم حسینو کردن.. 😭😭😭😭 ☑️شروع کرد روضه خوندن. یه صدای شیونی از پشت پرده بلندشد. گفتن کیه... گفت عمه جانم سکینه ست همه ی اینایی که ما داریم میشنویم و باچشمای خودش دیده.. ♥️ 😭😭😭 برخورده به من چرا نبوده برخورد کسی مودّبانه من دختر شاه عالمینم دادن ولی به من اعانه در راه شتر تکان نمیخورد خوردم کتکی به این بهانه هربار طناب راکشیدن خوردیم زمین دانه دانه یه طرف طناب.. ☑️بعضی ها میگن به دستای امام سجاد ☑️بعضی ها میگن به گردن امام بستن. 🟤یه طرف طنابم به دستای زینب.. مابین یکی یه حلقه دور گردن بچه ها ◀️اگه یه قدم تندتر میرفت یا یه قدم زینب آروم تر میرفت، این طناب بچه ها رو.... 😭😭😭 هربار طناب را کشیدن خوردیم زمین دانه دانه من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر، تازیانه من میخونم و رد میشم افتاد سرت ز روی شاخه افتاد سرم به روی شانه هر سنگ که بر سر تو میخورد میکرد به سمت ما کمانه از خاطر من نمیرود…. نه آن ضربه ی چوب وحشیانه سالم لب من، لب تو زخمی والله که نیست عادلانه ✔️دیشب گفتم اینقد با مشت به لب و دندون خودش زده.. بابا دیگر زسفر بدم می آید کی میبری ام پدر، به خانه 👇👇👇👇👇
امروز یه مقتلی خوندم ☑️نوشتن ام کلثوم از همه بیشتر گریه میکرد ☑️مدت ها از واقعه ی خرابه ی شام گذشته. ☑️خانوم زینب فرمود؛ خواهرم، ماهم داغداریم.ماهم عزاداریم..اصلا قضیه ی رقیه کمرمو شکوند. موهامو سفید کرد ◀️گف زینب خواهرم، نزدیک غروب بچه ها داشتن میرفتن گفت عمه این بچه ها کجا میرن؟ ❇️گفتم دخترم میرن خونشون دست باباشون و گرفته بودن یه نگاهی کرد گفت عمه مگه ماخونه نداریم؟؟ 🔹دیگر زسفر بدم می آید 🔹کی میبری ام پدر به خانه??! شاه بیتش اینه ⬅️دیدی که زشب هراس دارم دیدی آنشب که من از ناقه افتادم و غش کردم 🔻دیدی که زشب هراس دارم 🔺خورشید من آمدی شبانه 😭😭😭 🍁در شام، شامِ دختر تو تازیانه بود 🍁عمه تمام خرج سفر را حساب کرد زبون بگیر شام غریبان سه ساله ♥️ بگو خجالت نکش روضه خون باش خودت خرابه ی شامم اینطوری بود امشب همین حالت بود بگو حسییین ☑️از یک طرف رباب از یک طرف ام کلثوم از یه طرف زینب، همه روضه خون بودن‌ ☑️بگو حسین بگو خجالت و بزار کنار.بگو که صدات بگیره. 🔻این قدر حرفای بد شنیدم هر روز 🔺چه چیزایی تو راه بی تو دیدم هر روز 🔻تا بیایی پیش من از زندگی صد دفعه بریدم هر روز 🔺خسته شدم از بس که دویدم هر روز 🔹آتیش و خاکستر لحظه لحظه، پی در پی 🔹سنگای روی بام ضربه های کعب نی تو بازار دور ما باخنده میرقصیدن بخدا که خیلی هانگرفتن این قسمتُ… 😭😭اهل شام واسه چی اسمم و میپرسیدن?? 🔰آه… مردم بابا بس که از سنان کتک خوردم بابا 🔰آه... سوختم بابا بدن و آوردن زن غساله تا بدنو دید جاخورد. گف این مریضه، من غسلش نمیدم… بماند ؛ کفن هم نداره. ☑️خودخانوم حضرت زینب به سختی شروع کرد به غسل دادن.. این غسل چه داغی به دل اهل بیت گذاشت. ☑️مولا هم اون شب جاخورد.همچین که دست به بازوی ورم کرده ی فاطمه خورد.. 😭😭😭 بلند بگو یا زهرا 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌️ | سپاه پاسداران نام عملیات انتقامی امشب علیه رژیم صهیونیستی را «وعده صادق 2» اعلام کرد.
جات خالی سید 😭😭😭
▪️اکانت توییتری رهبر انقلاب: نَصرٌ مِنَ الله و فَتحٌ قرِيب...
🍀🍀 باغصه های آل عبا گریه میکنی در اوج روزهای عزا گریه میکنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه میکنی ای صاحب عزا ، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه میکنی ♥️ گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه در مشهد امام رضا گریه میکنی قربون گریه کردنت صاحب الزمان 😭😭😭 برکُشته ی فتاده به هامون کربلا بر داغ سَیدالشُهدا گریه میکنی این روزها به حال دل زینبِ اسیر در ماجرای شام بلا گریه میکنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی ♥️صلی الله علیک یامظلوم ♥️صلی الله علیک یا عطشان دارد این ضرب المثل را کل دنیا می زند قلب دخترها فقط با عشق بابا می زند دارد این ضرب‌المثل را کُلِّ دنیا می زند قلب دخترها فقط با عشق بابا می زند گرچه کم وزن است امّا جان ندارد دست من درست فرمودن… شماخبره ی روضه اید 😭 گرچه کم وزن است اما جان ندارد دست من پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند ☑️تجسم کن ، این سر ، از کربلا تا به کوفه و شام چه بلایی سرش اومده... ☑️از تنور خولی برات بگم ؛ از بزم اون نانجیب برات بگم ☑️از چوب خیزران ؛ از آفتاب سوزان کربلا و کوفه و شام ؛ ☑️از زیر دست و پا افتادن این سر ؛ چیزی ازش نمونده.. ☑️حالا این دختر سه ساله میگه دستام توان نداره این سَرُ بردارم.. گرچه کم وزن است اما جان ندارد دست من پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند چهره‌ی برگشته را تشخیص دادن مشکل است چهره ی برگشته را تشخیص دادن مشکل است این سرِ سرنیزه خورده ، به پدرها می زند ارث خود را زود از مادربزرگم بُرده ام این چنین خَم‌ راه‌رفتن‌ها ، به زهرا می زند آه بکش… ☑️ روضه ی این چنینی میشنوی ، بی تفاوتی ، برات اتفاق میفته..نگی نگفتی ها.. حسرت یک استراحت در دل من مانده است حسرت یک استراحت در دل من مانده است می روم قدری بخوابم، شمر با پا می زند 😭😭😭 خواب بودم، یه خورده بعد بیدارشدم ، یکی داشت نعره میزد ، بیدارشدم. روسرم دست میکشیدی پا بشم بعدِ تو هی با لگد بیدارم میکنند چند خط و بخونم.. بابا... ☑️نعره می زدن، داد می کشیدن هلهله میکردن، ☑️اما من که گوشهام نمی شنید.. با لگد بیدارم میکردن.اینقده زدن توگوشم. 😭😭😭 می روم قدری بخوابم ، شمر با پا میزند بانیه سرگرمی هر روزه‌ی زجرم ،پدر بی حیا یا می کِشد موی مرا ، یا می زند آی... بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا 😭😭😭 این اواخر دخترت دارد طبابت می کند بازوی در رفته‌ی خود را ، خودش جا می زند من آروم میخونم.اما اگه گرفتی ؛ داد بزن برای این یک بیت 😭😭 شرط بندی کردن این نیزه داران را ببین می بَرَد آن کس که با سنگش علی را می زند ♥️ ♥️ هدیه دارد می برد آنرا برای دخترش روسری دخترت را یک نفر تا می زند گوشواره م را که غارت رفته پس خواهم گرفت دختر تو عاقبت دل را به دریا می زند بی اراده یاد چوبِ خیزران افتاده ام هر زمان هرکس که حرفی از معمّا می زند آنقَدَر شکل کبودی‌ تنم رُعب‌آور است آن زن غسّاله وقت غسل من ، جا می زند گف من دست به این بدن نمیزنم، این مریضه.همه ی بدنش کبوده، سیاهه ☑️فرمود: دهنتُ خاک بگیر، این دختر و از بس زدنش دل من برا تو تنگه باباجون راستی خونمون قشنگه باباجون همه زخمایی که داری میبینی جای سیلی جای سنگه باباجون پیش من بمون شب آخریه آستین پاره برام روسریه موهای منو که داری میبینی موهای تو چرا خاکستریه چرا سرت بوی نون میده بابا؟؟ 😭😭 همه جای پیکرم کبودیه میدونم که رفتنم به زودیه یه سوال دارم تو از عمو بپرس جای ما محله ی یهودیه?? از کبودی به تنم نشون زده اون که دخترت رو بی امون زده آخه تو قاری قرآن منی کی به لبهای تو خیزرون زده ☑️تو اون ازدحام میدیدم چوب خیزران بالا میاد بابا. ✔️اما قدم از همه کوچیکتر بود.تو جمعیت نمیدیدم کجا فرود میاد. ⬅️حالا فهمیدم هروقت چوب خیزران فرود می اومد. ⬅️عمه گریبان چاک میزد.میزد تو صورتش.داد میکشید.حالا فهمیدم. ◀️چوب خیزران چه بلایی سر لبهات آورده. ☑️همه غم و غصه های خودش یادش رفت. شروع کرد با مشت به لب و دندون خودش زدن. حالا که یه جای سالم از صورت بابام نمونده، منم نباید هیچ جای صورتم سالم باشه.. ☑️اینقده با مشت به صورتش زده اَبَ… 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🔻دور گودال ازدحامی شد 🔺معرکه غرق در حرامی شد 🔰تکیه داده به نیزه ای،آقا 🔰خاطرش محو خیمه ها میشد 🔹لشکر کوفه دورش کردن 🔹سنگ و تیرش زدن،تا میشد ◀️آنقدر نیزه خورد بر جسمش ◀️نیزه بر روی نیزه جا میشد 😭زخمی و ناتوان به خاک افتاد 😭داشت روح از تنش جدا میشد 🔥تا می آمد دوباره برخیزد 🔥استخوان شکسته تا میشد 🔹لشکر آن دم که بر سرش میریخت همه آفاق،نینوا میشد 🔹پیکرش را که پشت و رو کردند زخم ها تازه خوب،وا میشد 🔹لگد شمر با غرور و غضب بر سر و صورتش رها میشد 🔹شمر وقتی که روی سینه نشست کربلا تازه کربلا میشد 🔹سینه سنگین و حنجر پرخون نفسش سخت و باصدا میشد 🔹از گلو خنجرش،نشد ببرد ولی افسوس از قفا میشد 🔹کاش میشد که زینبش نرسد یا که از روی سینه پا میشد 😭حسین.... 😭غریب مادر... غریب مادر... ✳️کاش زینب به خیمه برمیگشت ✳️عرش مبهوت این عزا میشد ✅آه... ناموس حق در آن غوغا ✅صیدِ صَدْ چشم بی حیا میشد 💠ناله مادرش شنیده که شد 💠راز گودال،بر ملا میشد ◀️و فردا نعل تازه و اسب ◀️بدنش مثل بوریا میشد ... ❇️غیرت الله من،خیالت جمع من که معجر نمیدهم به کسی ❎تو اگر اجازه ای بدهی،خویش را پهلویت می اندازم ❎اگر این چنتا عقب بروند،چادرم را رویت می اندازم 🔆چقدر می روند و می آیندفرصت زخم بستن من نیست 🔆آمدم درد و دل کنم باتو، جا برای نشستن من نیست 💢جلویش را بگیر بلکه دستم از معجرم بلند شود 💢تو که شمر را نمیکنی بیرون،پس بگو مادرم بلند شود ♨️هرکه گیرش نیامده نیزه، تکه سنگ به دامنش کرده ♨️همه دیدند دخترت هم دید، شمر رخت تو را تنش کرده 🍁سرت به روی نیزه، تاج سر من 🍁زدی دست و پا پیش چشم تر من 🌾ز تیغ و سنان،پاره پاره تنی 🍁شدم زائر زخم پیکرت ای گل 🍁زدم بوسه از جان، به حنجرت ای گل 🍃نداری به تن از چه پیرهنی 🍃زتیغ و سنان،پاره پاره تنی 🥀تورا هرطرف،جستجو کردم 🥀به مقتل گلاب تو بوکردم 🎋مرا یا اخا گفتی بیا 🎋 از زیر تیغ ای سر بریده 🔅به دور و برم بر حنجرت 🔅 اشک غم زهرا چکیده ♻️ببین مضطرم من ز سوز و گدازم ♻️به شعله دامانِ دختر نازم 🌾غریبم شده، بسته بال و پرم 🍀بیا تا به خیمه شراره ببینی 🍀تن خسته و گوش پاره ببینی ... 😭عزیز دلم، نه سری داری 😭نه انگشت و انگشتری داری 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه های آخره نیزه پشت خنجره از تعداد این سپاه زخمای تو بیشتره لحظه های آخره بوزینه رو منبره چکمه پوش رو سینه فرزند پیمبره ای وای ای وای حسین .. 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 عهدیست بین ام‌البنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود من دل نبسته‌ام به دلِ بچه‌های خود اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود عباسِ من فدای علی اصغرِ حسین من دل نبسته ام به دل بچه های خود حقیقتاً همین بوده توشهر شایعه کردن ام البنین، عباس به دنیا آورده دیگه به بچه های فاطمه محل نمیگذاره.. قنداقه ی ابوالفضلُ گرفت بچه ها سر سفره نشستن هی دور سر حسن میگردونه، دور سر حسین میگردونه، دور سر زینبین ☑️عباسم فدا بچه های فاطمه من دل نبستم به دل بچه های خود اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود عباس من فدای علی اصغر حسین اینقده خجالت علی اصغرُ کشید لحظه ی آخرشم گفت: تامن زنده ام من و به خیمه نبر... من به رباب وعده ی آب دادم.. 😭😭 هر چند او دگر پسرِ خویش را ندید اما غمین نبود که عباس شد شهید دق کرد بعد از آن که به او این خبر رسید بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب لبِ انور حسین از دور دید ام البنین، دست بچه های عباس و گرفت.داره میاد.‌.. آقا زین العابدین فرمود؛ بشیر، جلوتر حرکت کن. به مردم مدینه بفهمون.روضه بخون، شعربخون. بشیر دید ام البنین داره میاد. گفت: چی جوری بهش بگم, یلش ابوالفضل و کشتن اومد نزدیک خانم ام البنین‌‌‌ گفت: مادر عونتُ کشتن فداحسینم از حسینم چه خبر.. مادر... گفت مقدمه بچینم مادرجعفرتُ کشتن فداسرحسینم.. از پسر غریب فاطمه، حسین چه خبر؟ عثمانتُ کشتن مادر؛ علمدار کربلا ابوالفضلُ کشتن. بشیر… گفتم بگو از حسینم چه خبر؟؟ بی بی جان،،، بین دونهر آب با لب تشنه سر از بدن حسین جداکردن 😭😭 اینجا ام البنین نشست.خاک روسر میریزه حسین مادر نداره... اینقده گریه کرد برا پسر غریب فاطمه حسین 😭😭 کارش دگر نشستنِ در آفتاب شد آبِ زلال در نظر او مذاب شد شما اهل روضه و اهل ادبیات شعرید.براشما نباید کلامی روضه بخونم. ☑️شرمنده‌ی نگاه غریب رباب شد هر روز می اومد میگف رباب... شنیدم پسرم قول آب داد. شنیدم هی به پسرت وعده میداد... رفته عمو که آب بیاره قول عمو نشد نداره من شرمنده ام رباب.. 😭 از اینکه هم قبیله‌ی شمر است، آب شد شمرگفت یه فامیلیتی داره با ابوالفضل امان نامه آورد برا ابوالفضل حتما قضیه رو شنیدید به اسمش قسم اصلا از قبل آمادگی همچین حرف زدنایی نداشتم.. قشنگیشم به اینه با دل شما دارم راه میام. صدا زد عباس: این ور بخوای همه چی برات مهیاست. خدالعنتت کنه شمر... اگه اجازه از مولای غریبم داشتم، نمیزاشتم زنده از اینجا بری. من دار و ندارم حسینه دنیام حسینه عقبام حسینه کس و کارم حسینه دارو ندارم حسینه. گذشت گذشت گذشت..پاسبان خیمه ها کی میتونه باشه غیر ابوالفضل.. شب تاسوعا و شب عاشورا مخصوصاً،نگاه از خیمه ها برنمیداره. کسی نمیتونه قدم از قدم برداره... رقیه دلش آرومه؛ عموعباس داره.. گفت 🔹همه دم، ذکر من و زینب و کلثوم این بود 🔹خاطرجمع بخوابید دلاور داریم دید یه سایه ای داره جلومیاد.. مگه نمیدونی پاسبان خیمه ها عباسه?? قدم از قدم برداری،خونتُ میریزم. صدا زد عباس.. من زینبم.. اهل روضه ببینم چقد میگیرید این روضه رو. یه نگاهی کرد گفت داداش؛شب ۲۱ ماه رمضون یادته?? بابام دست حسین و تو دست تو گذاشت. معمولا رسم به اینه دست کوچیکتر و دست بزرگتر میدن میگن مراقبش باشید. اما بابام علی دست حسینُ تو دست تو گذاشت. اون شبم بهت سفارش کرد ابوالفضل..،،، این حسین منه.این زینب منه. چرا یادمه ابوالفضل.شنیدم برات امان نامه آوردن‌‌ ☑️میگم تو خِبره ی روضه ای. ابوالفضل حسین من غریبِ ♥️حسیییییین.آه.آه.آه ♥️حسیییییین.آه.آه.آه روضه ام البنین هم همین بود. ♥️حسییییین.آه.آه.آه ♥️حسییییین.آه.آه.آه مثل ام البنین روضه بخونم 😭😭 خبری نیست از تو و کفنت یوسف من کجاست پیرهنت تاخود حشر برسنان لعنت که فرو کرد نیزه در دهنت 😭😭😭 صاف رفتی تو گودی قتلگاه ♥️ آه آه آه 😭 تاخود حشر بر سنان لعنت که فرو کرد نیزه در دهنت پیرمردان ناتوان حتی باعصا میزدن بر بدنت آینه بودی و ترک خوردی ازهمه بی هوا کتک خوردی 😭😭😭 .آه.آه.آه بشیر روضه خوند گف دستای عباس و بریدن. گف باورم نمیشه عباسم دلاور بوده.رشید بوده کسی جرات نمیکرد نزدیک ابوالفضل بشه تا بتونه دستاش و جداکنه. بی بی جان با نامردی کمین نشستن، دستاشُ بریدن‌ یه بی حیایی دست راستشُ جدا کرد. برا عباس کم نزاری‌ ها 🔰عباس که افتاد‌ امید خیمه نا امید شده‌.. امید حسین‌... 😭 همه شروع کردن هلهله کردن کف زدن.. غیرتی ها برا عباس یه جوری گریه کنید‌.صدا هلهله ی نامحرم به گوش زینب نرسه.. آدم که از بلندی میفته، برای اینکه صورتش آسیب نبینه،،، اول کاری که میکنه، دستاشُ سپر میکنه. ابوالفضل که دست در بدن نداره. چنان باصورت افتاد روزمین. یکی تو علقمه میگه پسرم..بنیَّ.ابوالفضل. 😭😭 خدا مادرم ام البنین مدینه ست‌ کیه میگه پسرم??
نگاه کرد دید یه خانوم قدخمیده.صورتش کبوده. 😭😭 روضه نباید رو زمین بمونه عباسی که همه ی عمر به حسین میگفت سیدی و مولای؛ اینجاهمه ی توانشُ جمع کرد،تا صدای بنی فاطمه رو شنید هرچی نیرو داشت‌ گفت اَخا... حسین از لحن صحبت کردن ابوالفضل فهمید چه بلایی سرش اومده... 😭 سریع خودشُ رسوند.. دست جدا افتاده… مشک جدا افتاده.. دشمن میگه فکر کردم حسین قرآن پیدا کرده... یه چیزی و گرفته هی میبوسه. هی به چشماش میزنه. گف خوب نگاه کردم. دیدم دستای بریده ی ابوالفضله . اومد کنار بدن فقطعوا بالسیوف ارباً ارباً بدن پاره پاره افتاده... همینجور کنار جنازه افتاده. دستش رو بدن عباس... نگاهش به خیمه ست. دشمن گستاخ شده.. داره حمله میکنه سمت خیمه ها ابوالفضل ببین چه بلایی سرم اومده. یه روضه ی دسته جمعی بخونیم... ☑️نباید کم بزاریم امشب ابوالفضل پاشو ببین دشمنا دارن به اشکم میخندن یه ناله ی کربلایی ابوالفضل پاشو ببین دشمنا دارن به اشکم میخندن پاشو پاشو برادر اگه ما زودتر نریم دست زینبُ نامردا میبندن 😭😭😭 غیرت الله ست ابوالفضل نگران خیمه هاست.. تنها جنازه ای که حسین نموند تا لحظه ی آخر بالاسرش،جنازه ی ابوالفضل بود نگران خیمه هاست حسین آخه قبل اومدن، عباس اومد تو خیمه،،، دید بچه ها دور هم جمع شدن... هی میگن العطش عطش که زیاد میشه، جوهره ی صدا گرفته میشه... خاک تو دهنم. استادم میگف بچه ها نمیتونستن حرف بزنن نگاه غریبونه به عمو میکردن‌. زبونشونُ بیرون می آوردن یعنی عمو تشنمونه. گره معجر بچه هارو محکم میکرد بچه ها حواستون باشه میدونست قراره چه اتفاقی بیفته حسینم تو این وضعیت بوده.. دلش پیش عباس یه دلش پیش بچه ها یکی پیش زینب..گریه میکرد. عباس گریه میکرد حسین گریه میکرد داداش، اگه من دارم گریه میکنم پشت و پناه زینبمُ از دست دادم. همه نیرومو از دست دادم همه توانمو ... توچرا گریه میکنی؟؟ صدا زد حسین… داداش؛ سیدی و مولای.. الان که من دارم جون میدم، لحظات آخر عمرم،،، سرم رو زانوی داداش مهربونی مثل توئه درسته تیربارونم کردن، درسته هر کی رسید شمشیر زده،،، اما سرم رو زانوی داداش مهربونی مثل توئه گرفتی دیگه ها.... گریه ام بر اون لحظه ای که… الشمر جالس علی صدرک محتضر دکمه های لباسشم باز میکنن..راحت جون بده. یه ناله ی کربلایی و یاعلی 😭😭 ارباب من و شما تو گودی قتلگاه، دید سینه ش داره سنگینی میکنه چشماشُ باز کرد.. دید زینب از بالا بلندی داره نگاه میکنه... 😭علیَ الله دیگه.. ... 🔻در همین گودال دست و پامیزد 🔺مادرش زهرا……. این میگف وا اماه شمر میگف هرضربه ای که میزدم، یکی گوشه ی گودال میگفت غریب مادر… حسییییین ❇️تموم زندگیم مال حسینه خدا نیاره روزی، روضه خون روضه ی امام حسین بخونه، نتونیم گریه کنیم. تو این روزگار وانفسا که همه جوره میخوان ما رو از امام حسین دور کنن،،، همیشه این جمله آویزه گوشت باشه‌ بگو کوفیان آبُ به رو حسین و بچه هاش بستن نکنه من آب دیدگانمو به رو حسین ببندم.. محک ایمان من و تو حسینه.. یه یاحسین بگو سینه بزنیم...ام البنین یادمون داده..تو بقیع چهارتا قبر درست میکرد.اما روضه ش فقط این بود‌‌....حسییییین.. دلم نمیاد اسم شماها نوشته نشه جزء روضه خون ها.به اسمشقسم مادرش فاطمه روضه خون هارو دوس داره. خدا رحمت کنه قدیمی هارو.. همتونم بلدید بامن بخونید.. دیگر مرا ام البنین نخوانید..واویلا واویلا دیگر مرا ام البنین نخوانید..واویلا واویلا ام البنین دیگر پسرندارد..واویلا واویلا ام البنین دیگر پسر ندارد..واویلا واویلا برا عاقبت به خیرمون برا عاقبت با حسین بودنمون برا گول نخوردنمون دستات و بالا بیار به دستای بریده ی ابوالفضل.. اگه حاجتم داری بسم الله.. ای باوفا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل مشکل گشا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل بچه هارو جمع کرد کسی حرف از عطش برلب نیاره که این خیمه دگر سقانداره ای خدا به دستای بریده ی ابوالفضل عجل لولیک الفرج 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
منی که محور هستی خدا به دستم داد مِی طهور ز پیمانه ی الستم داد علی بت شکنم که بعد آنهمه فضل عدو به یک شکستن پهلو، شکستم داد 😭 😭 از نخست زندگی، هرگز نمیشد باورم میشود این خانه روزی قتلگاه همسرم روز تنهایی که حتی یک نفر یارم نبود دیدم اینجا پشت در افتاده تنها یاورم ♥️ ♥️ 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 نمی رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه ی امام حسن آقا دل شکسته ی ما اینقدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه ی امام حسن قربون حرم نداشته ت برم آقا.. فقیر بوده ولی پادشاه می گردد به هرکه میرسد عیدانه ی امام حسن به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم غلام قاسم دردانه ی امام حسن عجیبه این آقا وصال شیرازی، شاعر و مداح بوده.از شُعرای به نام بوده. تو عالم رویا دید خانم حضرت زهرا رو سلام کرد.‌ بی بی جان سلامشو جواب داد،اما توجهی نکرد توجه مادرانه که توقع داشت نبود‌‌.. عرض کرد بی بی جان من نوکر حسینتم. همیشه برا حسینت روضه میخونم،،،شعر میگم. همچین نگاه غریبونه ای کرد..گفت وصال مگه حسن، پسر من نیست.؟ چرا از حسنم نمیخونی؟ فلذا فرمود: چشمی که برا حسنم گریون بشه،فردای قیامت گریان نیست. دارن کُشتی میگیرن..رسم همه جا اینه...معمولاً پدر و مادرها، بزرگترهایی که هستن.بچه های کوچیکتر و تشویق میکنن آقا امیرالمومنین میگف جانم حسین.خانم حضرت زهرا میفرمود جانم حسین. یکم گذشت...پیغمبر میگه جانم حسن‌. خانم حضرت زهرا عرض کرد‌ بابا یا رسول الله.، رسم اینجوریه بچه کوچیکو تشویق میکنن، چرا حسنُ تشویق کردی که بزرگتر از حسینِ..؟ گفت نگاه کردم دیدم تو میگی جانم حسین..باباش علی میگه جانم حسین..یه نگاه به آسمون کردم‌.دیدم بالایی ها همه میگن جانم حسین.. دیدم حسنم غریبه.. یه اشاره بکنم بعد روضه بخونم. نگید چرا اینقدر خانوم حضرت زهرا به اسم امام حسن حساسه نگید چرا فرمود چشمی که برا حسنم گریون باشه فردای قیامت خندونه.. آخه اون روز تو کوچه اینقد خجالت کشید.. 😭😭 هفت هشت سال بیشتر نداره غرورشو شکوندن 😭 آروم آروم خاک چادر مادرُ پاک کرد. خونمون از اینوره اون طرفی میری کجا نخواستم به این شدت روضه بخونم گفتم امشبو لااقل از امام حسن شروع کنیم و وارد روضه ی حضرت قاسم بشیم... خیلی عجیبه روضه ی امام حسن تو همه ی اهل بیت ...کلُّ نورُ واحِد‌‌‌... اما به امام حسن لقب کریمی دادن... لحظه ی آخر گف حسین: این قاسممه و این عبداللهمه بعد که روضه خوند لایوم کیومک یا اباعبدالله حسین تو دیگه گریه نکن همه ی عالم باید برای تو گریه کنن.. اون لحظه ای رو میبینم که سرت بالا نیزه.. قاسم ...حواست باشه.جانشین منی توکربلا.... دست خط نوشتم دادم به مادرت... حرف دله دیگه.... اگه عموجانت اجازه نداد،اون دستخط و از مادرت بگیر‌. لذا روز عاشورا چندین بار اومد‌..گفت عموجان این سینه ام داره سنگینی میکنه. هربار اومد نشد‌. اومد پشت خیمه. شمشیر برهنه میکرد میزد رو خاک.. نگاه به مدینه میکرد‌.. میگف بابا شما تو مدینه غریب بودی، پسرتم کربلا غریبه چرا نباید عمو اجازه به من بده.؟؟ شب عاشورا... حیفم میاد روضه حضرت قاسمو مفصل نخونم.. مخصوصاً برای جوونایی که تو جلسه هستن. شب عاشورا همه تو خیمه ان.. فرمود: همتون حواستون باشه‌. شمشیرها تشنه ی خون منن... نیزه ها تشنه ی خون منن باشماکاری ندارن شما میتونید برگردید‌. تو دیار خودتون. پیش اهل و عیال خودتون.. حبیب بن مظاهر بلند شد..ابوالفضل بلندشد..حرف غرایی زد.. نوکرا و ارادتمندان واقعی امام حسین حرف زدن که اگه هفتاد بار بمیریم و خاکسترمون به باد بدن،دوباره زنده بشیم بازم حاضریم پای شما جون بدیم قاسم فرزند ادبِ خودش ادبِ..شاگرد ادبِ.. یه گوشه ای آروم دستاش و بالا آورد.. آقاسیدالشهدا فرمود..چیه برادرزاده?? بهتر... چیه پسرم؟؟ عرض کرد عموجان،،،منم میتونم یه چیزی بگم؟ فرمود: بله عرض کرد عموجان،فردا منم به شهادت میرسم؟ گف: برادرزاده… قاسمم،عزیزم،نورچشمم،،،شما مرگ به کامت چه جوریه؟؟ معطل نکرد..گف احلی من العسل... از عسلم شیرین تره بابا حسین. یه حرفی عجیبی زد.. این حرفُ تو ذهنت بسپار‌ لابلای شعر میخوام روضه بخونم.. فرمود: قاسمم ،پسرم،،، ولی به بلای عظیمی دچار میشی فردا حاج آقا فرمودند.جای دیگه ای تو مقتل، حتی تو وداع علی اکبر و امام حسین..ما ندیدیم این جمله رو.. که فرمود..فَغُشیُ عَلیهُما ..امام حسین غش میکرد. وداع وداع سختی بود‌‌.. امام حسین غش میکرد..تا به هوشش می آوردنش قاسم بیهوش میشد.. قاسم بیهوش میشد تا به هوشش می آوردن،حسین بیهوش میشد‌‌.. عجیب بوده...عزیزی میگفت برای به هوش آوردن کسی، حداقل اینه که یه مقدار آب باید داشته باشی بپاشی روصورتش.. حتما زینب با اشکای چشاش حسین و قاسم و به هوش می آورده.. امشبو یتیم نوازی کنیدا... امشب هم میتونی کربلاتُ بگیری..هم مدینه ت وبگیری..بلای عظیم تو ذهنت باشه... تو که این گونه روی خاک ز هم واشده ای اینم تو ذهنتون باشه...اینقدر قاسم بن الحسن زیبابوده.. آی جوونای عالم که به زیباییتون مینازید، اینقدر خوشگل و زیبا بوده این پسر، فرمودن نقاب بکشیدروصورتش چشمش نزنن.. 😭😭😭 🍀🍀👇👇