#زمینه_لطمه_زنی_عباسی_ع
#سبک_بین_جنجال
#لطف_بی_انتها
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
لطف بی انتها فرق داره
کرم تو اقا فرق داره
تو محرم شب تا سوعا
با تموم شبا فرق داره
تو کریمی و درهم میدی
روزی کل عالم میدی
شاه و رعیت ندارن فرقی
حاجت ارمنی هم میدی
ساقیه کربلا
هستی گره گشا.
جانیم سنه فدا فدا فدا فدا
امیر با کرم
ای صاحب علم
جانیم سنه فدا فدا فدا فدا
یا ابوفاضل ای ابالفضل« ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
تا تنت پخش توو صحرا شد.
میونه مقتلت غوغاشد
همه دیدن کنار نعشت
کمر حضرت عشق تا شد
....
باعمود و باتیغ ونیزه
چه بلایی سرت اوردن
چه به روز تو و مشک و هم
به سر پیکرت اوردن
بلند شو از روخاک
اصغرشده هلاک
پاشو بریم حرم حرم حرم حرم
تموم لشگرم
پاشو برادرم
باهم بریم حرم حرم حرم حرم
یا ابوفاضل ای ابالفضل« ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بندسوم
بسته شد با سه شعبه چشمات
جدا از پیکرت شد دستات
چیزی از تو نمونده باقی
شده قد رشیدت خیرات
.....
شدی در پیش چشمام پرپر
چیزی از تو نموند اب اور
تورو جمع می کنم از روخاک
دوباره باز شبیه اکبر
...
میگم به شور وشین
ای مقطوع الیدین
آب آور حسین حسین حسین حسین
خون به دلم نشست
وقتی که مرد پست
سرتورو شکست شکست شکست شکست
یا ابوفاضل ای ابالفضل« ع»
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_5967752595597428235.mp3
1.75M
لطف بی انتها فرق داره
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
____
#حضرت_عباس
تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم
پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم
من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی
بوسیدن دستان تو شد افتخارم
سلطانی ام در کربلا از توست عباس
در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم
تنها تویی که سه حرم داری در عالم
دست جدایت را به چشمانم گذارم
تا که صدا کردی برادر یاری ام کن
بند دلم را پاره کردی ای نگارم
هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا
گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم
بوی مدینه می دهد خون لبانت
حس می کنم مادر نشسته در کنارم
شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن
آشفته در هم گیسوانت ای بهارم
بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن
جان خودت صاحب علم دلشوره دارم
ترسم شود زینب اسیر بی حیایی
در فکر آن طفلان در حال فرارم
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
________
#حضرت_عباس
تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم
پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم
من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی
بوسیدن دستان تو شد افتخارم
سلطانی ام در کربلا از توست عباس
در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم
تنها تویی که سه حرم داری در عالم
دست جدایت را به چشمانم گذارم
تا که صدا کردی برادر یاری ام کن
بند دلم را پاره کردی ای نگارم
هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا
گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم
بوی مدینه می دهد خون لبانت
حس می کنم مادر نشسته در کنارم
شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن
آشفته در هم گیسوانت ای بهارم
بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن
جان خودت صاحب علم دلشوره دارم
ترسم شود زینب اسیر بی حیایی
در فکر آن طفلان در حال فرارم
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
4_5969979360046744087.mp3
2.97M
#عباس_یله_میدونه
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🍃🌷﷽🌷🍃 ❣غــُلــامــِ قــَنــبــَرَمــ❣:
#شور_طوفانی_عباسی
#عباس_یله_میدونه
🌷🌷🌷🌷
✅بند1
عبــــــاس یل میدونہ
دشمن مات و حیرونہ
زهر عدو میـــــترڪہ
وقتی ڪه رجز خونہ
میزنہ میزنہ
به شط فرات با تکبیرش
میزنہ میزنہ
به قلبه لشکر با تدبیرش
میزنہ میزنہ
سر عدو رو با شمشیرش
با وقاره و با جـنمه ابوالفضل
حامل بیرق و علمه ابوالفضل
بین اهل حرم، عــــموی رقیہ
پهلوونه و محترمہ ابوالفضل
💚یا عباس ابوفاضل💚
✅بند2
عباس میر و پرچمدار
همچون کوهه استوار
رعناست یل ام بــنین
مــــثلہ شیــــر لافـرار
ابوالفضل ابوالفضل
بچـــــــه شــــیر بی بی فاطمه
ابوالفضل ابوالفضل
پـــــــادشــــــاهہ ڪبیر علقمه
ابوالفضل ابوالفضل
ضرب شصتش کاری و محکمه
صفوفه دشمن رو میشکنه ابوالفضل
تار و مار میکنه یڪ تنـــه ابوالفضل
معرڪہ گردان و اســـــــــدالحیدره
کون و مڪــان بهم میزنه ابوالفضل
💚یا عباس ابوفاضل💚
✅بند3
عباس شاه و سرلشکر
عباس میــــــر نام آور
عباس اوج هـــرمردی
عباس پـــــــــسرحیدر
ابالفضل. اباالفضل(ع)
تویی اقا اوج مدارج
اباالفضل. ابالفضل
توهستی خصم هر خوارج
اباالفضل. اباالفضل
ملقب به باب الحوائج
زورو بازوی تو که نظیـــــــر نداره
چشم و ابروی تو خدایی شاهکاره
تا رجزخوندی تو دشمنات میگفتن
این ابالفـــــــــضله یا حیدره کراره
💚یا عباس ابوفاضل💚
✅بند4
زینب بنت العجائب
زینب ام المــصائب
زینب ناجی مکتب
مثل علــــیہ غالب
عقیلہ عقیلہ
عاشورا به چشمت جمیلہ
عقیلہ عقیلہ
عـــدو به محضرت ذلیلہ
عقیلہ عقیلہ
خطبه خوندنت بی بدیلہ
اسطوره ی صبرو شهامتہ زینب
زبون زده حجب و نجابتہ زینب
دخـــــــتر علیہ، شیر زن ڪربلا
به فاطمه رفتہ، صـلابتہ زینب
💚عقیله العرب💚
♻️♻️♻️♻️ 3⃣0⃣5⃣♻️♻️♻️♻️
_____________
📚✍شعروسبڪ: 🎼
#مجید_مرادزاده
#سعیدیزدی_عبدالزهرا69
#شاعرسبک_سازڪربلایے_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴اشعار #شب_عاشورا
________________________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین
مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین
مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین
مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین
مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین
مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
______________________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر
چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر
این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست
دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر
ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است
این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر
ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن
پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر
انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست
جایش النگوی من و این چند دختر را ببر
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_______________________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم
زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من
این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود
تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من
شوق دیدار، تو را میکِشد اینسان، اما
ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو
تو قرار است به میدان بروی ... آه ! ولی
جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو
خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟
گرگهای سر راه تو چه دینی دارند؟
این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟
که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند
تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم
نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم
بوسهای زیر گلویت زدهام اما باز
بروی، میروم از حال، خودم میدانم
با تو آمد دم میدان دل آوارهی من
پر زد انگار در این فاصله روح از بدم
من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی
میشود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟
روی تل بودم و دیدم که چه تنها شدهای
نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده
همه رفتند، همه ... قاسم و عباس و علی
نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده
سنگ در دست همه آمدهاند استقبال
مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین!
در پی کوثر و جنات، ... پیِ ریختنِ
خون آقای جوانان بهشتند حسین!
دیدم از نور خدا گفتی و آغوش نبی
ولی آواز تو را هلهله ها نشنیدند
سنگدلها به خیام تو نظر میکردند
سنگها صورت زیبای تو را بوسیدند
زینت دوش نبی را به چه حالی دیدم
خون پیشانی بر صورت او جاری بود
غیر از این صحنه اگر هیچ نمیدید دگر
کار زینب همهی عمر عزاداری بود
تو رجز خواندی و دیدم همگی لرزیدند
یا علی گفتی و دیدم که چه غوغایی شد
کاش عباس و علی اکبرت اینجا بودند
صحنۀ رزم تو لب تشنه! تماشایی شد
هر چه از خیبر و از بدر شنیدم، دیدم
هر کس از خوردن یک تیغ تو بر خاک افتاد
با خدا، عالم و آدم به تماشا بودند
ناگهان نالهای از عرش در افلاک افتاد
مادرت فاطمه بود آه کشید از ته دل
تا تو را دید چنین از سر زین افتادی
من ندیدم که چه شد کارِ تن و آن همه تیر
چشم بستم به خدا! تا به زمین افتادی
ناگهان معرکهی دور و برت ساکت شد
کاش دست از سرت ای دلبر من بردارند
چیست در دست سیاهی؟ نکند ...! یازهرا !
یعنی این مردم بیرحم چه در سر دارند؟
آن سیاهی به تو نزدیک شد و زانو زد
چشمهای من از این صحنه سیاهی رفتند
🔸 شاعر :
#قاسم_صرافان
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_________________
#امام_حسین
انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست
این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست
آئینه تر از روی تو خورشید ندیده
این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست
آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو
برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست
با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا
این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست
ای یوسفم از غارت این گرگ صفت ها
جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست
دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم
ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست
هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن
والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست
تا بر سر معجر ننهم دست اسیری
کار تو برایم به جز از دست دعا نیست
از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است
سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست
ای کاش که انگشتر تو زود درآید
در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_______________________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم کن خبر، آب آور خود را
ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر - حنجر خود را
به همراه مسافر آب می پاشند،من ناچارم
به دونبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_عاشورا
مناجات محرمی امام زمان (عج)
_____________________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا
از فراوانی نسیان نگرانم به خدا
پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا
مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا
بی قراری من از حال خرابم پیداست
چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا
تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟
ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا
ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا
کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا
همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه
از غریبی شهیدان نگرانم به خدا
کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست
از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا
هرکه را می نگری دین خودش را دارد!
آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا
پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده
باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا
***
خواهری لحظه آخر به برادر میگفت:
بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا
پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت!
به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا
پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد...
من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا
ای دعای سحر عمه ی سادات بیا
خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا
🔸شاعر:
#مجتبی_روشن_روان
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️