🏴 اشعار #عصر_عاشورا
__________________________
#شام_غریبان #حضرت_زینب
بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم
با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم
همراه خواهرت شده چشمان پستِشان
از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم
با گریهاش آخرش از دست می رود
من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم
درآتش خیام به صحرا دویده ایم
از بغض شهر شام، برادر کجا روم
زد تازیانه لحظه محمل سواری است
وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
__________________________
#شام_غریبان #حضرت_زینب
تازه آتش به رقص آمده و
تن صحرا تب جنون دارد
چوب مَحمل نمیکند گریه
اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد
تازه اینجا شروع زیباییست
چه کسی گفته آخر سفراست؟
زینبانه کمی تأمل کن
ازهمیشه حسین زنده تر است
خواهرانه برادری کردی
پشت هم داغ دیده ای بانو
شک ندارم هزار مرتبه هم
به شهادت رسیده ای بانو
درکتاب تو خون مقدمه شد
وقت ایثاروجان فشانی توست
فرق دارد نبرد تو؛ حالا
چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست
خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم
چشمه سارِ کرامت و فضلی
خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد
پایَش افتَد خودَت ابالفضلی
خطبه یعنی همان زمانی که
اقتدارِ تو زینبی تر شد
آن زمان که صدایِ مادری ات
قدکشید و صدای حیدر شد
آسمان ها فدای چشمانت
از نگاه تو نور می خواهم
دوست دارم غلامتان باشم
شور دارم شعور می خواهم
تا همیشه بدونِ پاییزی
تا همیشه فقط بهاری تو
قبل از این ها که بوده ای بانو
بعدازاین هم ادامه داری تو...
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_حسین #عصر_عاشورا
مادر آب کجایی پسرت آب نخورد
پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد ....
https://eitaa.com/rozeneshinan
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
_______________
#امام_حسین
تمام حجم تنت را سوارها بردند
به زیر مرکبشان نیزه دارها بردند
به این دوچشم پرازاشک دیدم از روی تل
تورابه هرطرف دشت بارها بردند
برای کشتن تو بیقرار بودند و
قرار قلب مرا بیقرارها بردند
مسیح نیزه نشین منی که راس ات را
به بزم مستیه شمشیردارها بردند
لباس و جوشن وانگشترو عبایت را
حیا نکرده و بی بند و بارها بردند
غریب و بی کس و بی یار بودی و دیدم
چه وحشیانه تو را همقطارها بردند
فقط نه جسم تورا بلکه از قبیله ی من
چقدر مرد و زن و شیرخوارها بردند
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
_______________________
#امام_حسین
کوتاه کن کلام … بماند بقیه اش
مرده ست احترام … بماند بقیه اش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام … بماند بقیه اش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام … بماند بقیه اش
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام… بماند بقیه اش
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ … بماند بقیه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام… بماند بقیه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام….بماند بقیه اش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام … بماند بقیه اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام … بماند بقیه اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام … بماند بقیه اش
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام …بماند بقیه اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگِ پشت بام …بماند بقیه اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام …بماند بقیه اش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام … بماند بقیه اش
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام … بماند بقیه اش
قصه به “سر” رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام … بماند بقیه اش
🔸شاعر:
#محمد_رسولی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
مقتل آورده است ظهر دهم
از بلندای مرکب افتادی
آه!در ازدحام تیر و سنان
پیش چشمان زینب افتادی
از بلندی که بر زمین خوردی
آسمان ها شنید آهِ تو را
نامروت گرفت عبایت تا
بکشد سمت قتلگاه..،تو را
تهِ گودال گیر کردی حسین
نیزه ها بر پر تو می خوردند
تا که قلب تو را بسوزانند
سمت خیمه هجوم می بردند
دور و اطراف پیکر تو شلوغ...
روی جسم تو رفت و آمد بود
بارش سنگ های وحشی ها
سمت پیشانی تو بی حد بود
پیر مردی عصا به دست آمد
بندِ قلبِ حرم گسست آخر
به سر و صورت مطهر تو
آنقَدَر زد..،"عصا" شکست آخر
هرکسی هرچه داشت در گودال
به روی جسم نیمه جانت کاشت
این سنان مست بود که نیزه
جای جسم تو در دهانت کاشت
مقتل آورده است دست عدو
پنجه در آیه های مویت کرد
آه از آن دمی که شمر رسید
با نوک چکمه پشت و رویت کرد
فاطمه لحظه ای رسیده که شمر
حوصله اش از گلوت سر رفته
وای از گردن تو..،کنترلِ
خنجر از دست شمر در رفته
چِقَدَر ذبح تو زمان برده
مادرت چندبار رفت از حال!
شمر هنگام ظهر آمده بود...
دم مغرب درآمد از گودال
هرکه یک تکّه از تو را می خواست
سر پیراهن تو بلوا شد
بین خولی و دار و دسته ی شمر
سَرِ سر بُردن تو دعوا شد
خاتَمَت گیر می کند آقااا
زیر سُم پیکر تو را بِبَرَند
قبل از آنی که ساربان برسد
کاش انگشتر تو را بِبَرَند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
___
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
بین میدان غارت و جنجال میبینم فقط...
لشکری ، گِرد تنی بی حال میبینم فقط...
دیگران رفتند ، مانده شمرِ پست و خنجرش
روی سینه چکمهی دجال میبینم فقط...
از روی تل که مشخص نیست ، سویَت آمدم
هر طرف از پیکرت گودال میبینم فقط...
مصحفِ نورانیِ زینب که در خون خفته ای
آیهها را بر تنت پامال میبینم فقط...
گفت با من دخترت: عمه چرا اینگونه ای؟
قامتت را من شبیه دال میبینم فقط...
ذوالجناحت غرقِ خون ، از خونِ تو برگشته بود
مُردم از این صحنه ، خون در یال ، میبینم فقط...
آه... ، رفتی و کمی بعد از تو بیچاره شدیم
غارتِ گهواره و خلخال میبینم فقط...
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
_______
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
روضه سنگین شده ای کاش که لب وا بشود
بهرِ روضه همه اسبابِ ..مهیّا بشود
سینه ات جای بلندی ست نبینم که کسی
دور از شان و ادب روی تنت پا بشود
زیرِ چکمه که فتادی نفَسم سخت گرفت
به کمک آماده ام تا دمت احیا بشود
تشنه لب ناله نزن مادرم از راه رسید..
نگرانِ نَفَست حضرت زهرا بشود..
تیرها را که شکست روی تنت جای گرفت
قاتل است آمده تا صاحبِ سودا بشود
بدنت را که به رو کرد دلم ریخت بهم..
کاش می شد که کمی با تو مدارا بشود
اشکِ چشمانِ مرا کاش پذیرا بشوی
زخم با اشک گمانم که مداوا بشود
دست و پا می زنی و زینبِ تو کرده دعا
کاش محشر به همین ثانیه برپا بشود
بعد از این خوردنِ آب است حرام ای تشنه
خواهرت کاش شهیدِ لبِ دریا بشود
🔸شاعر :
#محسن_راحت_حق
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال
پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال
سرنیزه ها در پیکرت محکم فرو رفتند
محکم! چنانکه زرد شد پیکر! زبانم لال
میکرد اثر زهری که بر سرنیزه ها دادند
هر لحظه میشد حال تو بدتر! زبانم لال
شمر(لع) آمد و شد قتلگاهت گوشۂ گودال
زد بیهوا بر حنجرت خنجر! زبانم لال
افتاد بی رحمانه موهایِ تو در دستش
افتاد یک گوشه تنت بی «سر»! زبانم لال
انگشتِ تو افتاد زیر تیغِ یک نامرد
شد غرقِ در خونِ تو انگشتر! زبانم لال
یک لحظه بین خاک و خون چشمت تکانی خورد
از داغ تو افتاد تا خواهر! زبانم لال
می بُرد با خود خاطراتِ خوبِ مادر را
پیراهنت را بُرد! ای مادر! زبانم لال...
رفتند و برگشتند! دیدم حرمله(لع) هر بار...
انداخت نعلِ تازه ای دیگر! زبانم لال!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسین #عصر_عاشورا
خدا بخیر کند لحظه های آخر را
خدا بخیر کند رفتن برادر را
یکی بگیرد از آن دور چشم خواهر را
که شمر بین دو دستش گرفته یک سررا
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
__________________________
#شام_غریبان #حضرت_زینب
بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم
با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم
همراه خواهرت شده چشمان پستِشان
از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم
با گریهاش آخرش از دست می رود
من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم
درآتش خیام به صحرا دویده ایم
از بغض شهر شام، برادر کجا روم
زد تازیانه لحظه محمل سواری است
وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
🏴 اشعار #عصر_عاشورا
__________________________
#شام_غریبان #حضرت_زینب
تازه آتش به رقص آمده و
تن صحرا تب جنون دارد
چوب مَحمل نمیکند گریه
اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد
تازه اینجا شروع زیباییست
چه کسی گفته آخر سفراست؟
زینبانه کمی تأمل کن
ازهمیشه حسین زنده تر است
خواهرانه برادری کردی
پشت هم داغ دیده ای بانو
شک ندارم هزار مرتبه هم
به شهادت رسیده ای بانو
درکتاب تو خون مقدمه شد
وقت ایثاروجان فشانی توست
فرق دارد نبرد تو؛ حالا
چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست
خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم
چشمه سارِ کرامت و فضلی
خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد
پایَش افتَد خودَت ابالفضلی
خطبه یعنی همان زمانی که
اقتدارِ تو زینبی تر شد
آن زمان که صدایِ مادری ات
قدکشید و صدای حیدر شد
آسمان ها فدای چشمانت
از نگاه تو نور می خواهم
دوست دارم غلامتان باشم
شور دارم شعور می خواهم
تا همیشه بدونِ پاییزی
تا همیشه فقط بهاری تو
قبل از این ها که بوده ای بانو
بعدازاین هم ادامه داری تو...
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————