eitaa logo
روزهای التهاب🌱
8.1هزار دنبال‌کننده
467 عکس
116 ویدیو
4 فایل
تنها کانال تخصصی رمانهای بانو ققنوس (ن.ق) #کپی_رمانهای_این_کانال_ممنوعععععععع_است و نویسنده این کانال رضایت ندارد. کانال دوم ما👈https://eitaa.com/eltehab2 @sha124 ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
💖💫💖💫💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖 💖💫💖💫 💖💫💖 💖💫 💖 قسمت مرضیه باز نفس عمیقی گرفت -دایی دیگه باید چکار می کرد؟ کم با سعید افتادند دنبالش؟ کم تلاش کردند ببرن کمپ ترکش بدند؟ چیکار کرد؟ نه تنها همکاری نکرد، بدتر دردسر درست کرد. -چی بگم مادر؟ منم میگم جوونه اشتباه کرده، زندگیش سر و سامون بگیره بر میگرده سرش گرم زندگیش میشه. فکر کردی برا چی اینقدر دارم به داییت اصرار می کنم؟ من آرزوم بود که محمود و ثمین به هم برسن، زندگیشون سر بگیره. پلکهام رو روی هم فشار دادم و عصبی سری تکون دادم. -وای مامان ول کن تو رو خدا، این حرفها رو میزنی یه ناراحتی بزرگ درست میشه -وا، چه ناراحتی؟ الان اون بچه اونحا معلوم نیست داره چکار می کنه. ثمینم که طفلک بعد از زهرا وضعیتش اینجوری. خب چرا اینا هر دوشون سر و سامون نگیرن؟ اصلا واسه هر دوشون بهتره. اونقدر از حرفهای عمه حرصم گرفته بود که هر لحظه ممکن بود جلو برم و هر چی تو این مدت سکوت کردم، سرش خالی کنم. و به سختی خودم رو کنترل می کردم. -دنبال درد سر می گردی مادر من؟ تو که داری اوضاع رو میبینی، اسن حرفها رو بزنی فقط برا من درد سر درست میکنی. باز لحن عمه دلسوز،شد -بمیرم برات، نکنه ثمین باهات نمیسازه مادر؟ -نه مامان، با من که کاری نداره. ولی خب کلا معلوم نیست چکار میکنه، سعید داره خیلی حرص می خوره. هرچی هم بهش میگم، میگه مامانم ثمین رو دست من سپرد و رفت نمی تونم بی تفاوت باشم. -چرا؟ مگه چی شده؟ فقط کم مونده بود مرضیه خانم تمام آمار من رو به عمه خانم بده! شرایط عضویت کانال Vip در لینک زیر😍😍👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2794062104C60d7dbb433 ⛔️کپی برداری پیگرد قانونی و‌الهی دارد⛔️ 🖋نویسنده:(ن.ق) 💖💫@rozhay_eltehb 💫💖 💖💫💖 💖💫💖💫 💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖💫💖💫💖