💖💫💖💫💖💫
💖💫💖💫💖
💖💫💖💫
💖💫💖
💖💫
💖
#باعشقتوبرمیخیزم
قسمت##هزاروششصدوشصتوهشت
من ظرفهایی که خاک گرفته بود رو می شستم و زندایی یکی یکی با حوصله خشک می کرد.
حدودا یک ساعت و نیم تا افطار باقی مونده بود و من منتظر تماس بابا بودم.
اما تو همین زمان باقیمونده سفره ی افطار رو به سلیقه ی زندایی روی میز چیدم.
از سبزی و سالاد و ماست و بقیه ی مخلفات هم طبق دستور زندایی آماده کردم و سر میز گذاشتم.
برای حلیمی که محبوبه خانم داده بود هم ظرفی اماده کردم.
-خب دیگه فکر کنم همه چیز آماده اس، اگه چیز دیگه ای لازمه بگید.
نگاهش روی میز چرخی زد و
دوباره کلافه شد و گفت
-کاش همون موقع زنگ میزدی زینت میومد
-زینت؟ برای چی بیاد؟ من که هستم کاری دارید بگید
-نه آخه...
-آخه چی؟ بگید به من
شرمنده نگاهم کرد و گفت
-می خواستم بگم بره یکم زولبیا و بامیه بخره، آدمِ روزه دلش به شیرینی می کشه.
منم که این چیزا رو نمی خورم هیچ وقت تو خونم نیست. گفتم شاید ماهان دوست باشه.
لبخندی زدم و گفتم
-خب اینکه دیگه زینت رو نمی خواد، الان خودم می رم می خرم.
-شرمندم عزیزم، زبون روزه خیلی خسته ات کردم.
-دشمنتون شرمنده، برم لباس بپوشم
-یکم پول تو کشوی کنار تختم هست، اونو بردار.
-چشم.
چادرم رو روی سرم انداختم و از اتاق بیرون اومدم.
-زندایی من دارم میرم، چیز دیگه ای خواستید به گوشیم زنگ بزنید.
-ثمین جان؟
برگشتم و نگاهش کردم. گلدونی که از کابینت آورده بودم توی دستش بود و باز با شرمندگی گفت
-ببخشید اینقدر اذیتت می کنم، اگه سر راهت گلفروشی بود چندتا شاخه گل هم بگیر
با خنده گفتم
-گل دیگه برای چی؟
با مظلومیت خاصی گفت
-می خوام بزارم سر میز، هر چی نگاه می کنم انگار یه چیزی کم داره.
باز خندیدم و گفتم
-چشم، چه گلی دوست دارید بخرم؟
-فرقی نداره، هرچی قشنگ بود بخر، فقط زیاد باشه این گلدون پر بشه.
-اونم به چشم، چیز دیگه ای نمی خواید؟
-نه قربون دستت، برو به سلامت.
خدافظی کردم و از خونه بیرون زدم.
شرایط عضویت کانال Vip #باعشقتوبرمیخیزم در لینک زیر😍😍👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2794062104C60d7dbb433
⛔️کپی برداری پیگرد قانونی والهی دارد⛔️
🖋نویسنده:#ققنوس(ن.ق)
💖💫@rozhay_eltehb 💫💖
💖💫💖
💖💫💖💫
💖💫💖💫💖
💖💫💖💫💖💫