eitaa logo
روزهای التهاب🌱
8.1هزار دنبال‌کننده
465 عکس
116 ویدیو
4 فایل
تنها کانال تخصصی رمانهای بانو ققنوس (ن.ق) #کپی_رمانهای_این_کانال_ممنوعععععععع_است و نویسنده این کانال رضایت ندارد. کانال دوم ما👈https://eitaa.com/eltehab2 @sha124 ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖 💖💫💖💫 💖💫💖 💖💫 💖 قسمت برگه ی توی دستش رو چند بار نگاه کرد و با تعجب گفت -اینکه سند زمین مِهریَته! ملتمس نگاهش کردم و گفتم -آره، همونه. داداش لازم نیست خونه رو بفروشی. با پول این زمین هم کارت راه میوفته. اخمهاش در هم شد و چشم غره ای نثارم کرد. سندی که دستش بود رو با غیظ روی پام گذاشت. -لازم نکرده، من خودم فکر همه جاش رو کردم. این زمین مال توئه. -الان این زمین به چه درد من میخوره وقتی تو داری خونه تو از دست میدی و اینجوری تو درد سر افتادی. -بحث نکن ثمبن، همون که گفتم الانم پاشو برو، منم می خوابم بخوابم. تا خواست از جاش بلند بشه،دستش رو گرفتم و ملتمس گفتم -بشین داداش. چرا ناراحت میشی؟ داداش باور کن این یه تیکه زمین شده کابوس من. همش می ترسم دوباره نیما به بهونه ی زمین سر و کله اش پیدا بشه و زندگی من رو بهم بریزه. اون دفعه هم بخاطر همین اومده بود و اون همه من رو بازی داد. مکثی کردم و درمونده تر گفتم -داداشم، نیما از یه وجب این زمین هم نمیگذره. من تا وقتی این زمین رو دارم ارامش ندارم. اگه بفروشیش نه تنها چیزی از دست ندادم، بلکه خیالمم راحت میشه. داداش بفروش منو از شر نیما راحت کن. این بهونه رو از دستش بگیر که دوباره بخواد بیاد سراغ من. شَرش رو از زندگیم کم کن! چند لحظه خیره نگاهم کرد و چیزی نگفت انگار داشت راضی می شد. باز اخم کرد و سری تکون داد و با لحن سنگینی گفت -باشه، میفروشمش. بذار ماجرای این چک تموم بشه، بعد میفروشم پولش رو میدم به خودت -چرا اینقدر کار رو سخت می کنی آخه؟ خب الان بفروشش. هم خیال من راحت میشه، هم چک تو پاس میشه هم اینکه اینجوری دیگه مرضیه هم اینقدر ناراحت نیست که چرا خونه رو فروختی. اصلا...اصلا مگه نمی گی تو بخاطر مامان اون چک سنگین رو دادی به دایی؟ خب منم می خوام بخاطر مامان زمینم رو بدم. من دیگه کاری براش نمی تونم بکنم، بذار حداقل این یه کار رو بکنم. باز فقط نگاهم میکرد و من از سکوتش استفاده کردم -بفروشش، بذار این کابوس دایی و نیما یجا تموم بشه. بعدش من و تو با هم طرف حسابیم. تو هم هر وقت تونستی پول زمینو به من برمی گردونی. اینجوری خوبه دیگه! بعد از چند لحظه سکوت، نگاه ازم گرفت و نفسش رو سنگین و پر صدا بیرون داد. همونجور که نشسته بود، سند زمین رو روی پاش گذاشتم و قبل از اینکه دیگه حرفی بزنه بلافاصله از جام بلند شدم. لبخندی زدم و گفتم -حالا دیگه پاشو بریم بخوابیم که خیلی دیر وقته. تو هم از فردا باید بری دنبال فروش زمین کلی کار داری، پاشو داداش. دستی روی پاش زد و از جا بلند شد. جلوم ایستاد و گفت -باشه، میفروشمش. ولی قول میدم در اولین فرصت پولت رو بهت برگردونم. لبخندم عمیق تر شد و با نگاهم تاییدش کردم. حس خیلی خوبی داشتم از اینکه من هم تونستم یه بار از روی دوش خونوادم بردارم. و فقط دعا می کردم اون زمین به بهترین قیمت فروش بره و مشکلی پیش نیاد. شرایط عضویت کانال Vip در لینک زیر😍😍👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2794062104C60d7dbb433 ⛔️کپی برداری پیگرد قانونی و‌الهی دارد⛔️ 🖋نویسنده:(ن.ق) 💖💫@rozhay_eltehb 💫💖 💖💫💖 💖💫💖💫 💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫