💖💫💖💫💖💫
💖💫💖💫💖
💖💫💖💫
💖💫💖
💖💫
💖
#باعشقتوبرمیخیزم
قسمت#هزاروچهارصدودو
دایی با لحنی پر غرور و پیروزمند گفت
-پس اولی رو قبول کردی!
بعد از مکثی کوتاه دوباره صداش رو شنیدم
-ماهان، کلیدو ازش بگیر. هر چی خنزر پنزر هم داره رد کن بره چیزی اونجا نیار. می خوام خونه کاملا خالی بشه. حتی فرش هم کف اتاقش نباشه فهمیدی؟
-حالا لازم نیست برای آواره کردن من اینقدر هول کنی، گفتم میام ولی الان نه!
بعد از اینکه از سفر برگشتم میام. این چند روز می خوام تو خونه ی خودم بمونم.
زندایی اعتراضش رو اعلام کرد و دایی که قصدش لجبازی بود، باز حق به جانب شد و تشر زد
-اگه امروزرضایت می خوای، منم امروز باید این خونه رو خالی تحویل بگیرم و تو هم همین امروز باید برگردی. وگرنه دیگه حرف از پاسپورت نباشه!
زندایی که دیگه نمی دونست با چه زبونی با این آدم حرف بزنه، بغض کرده گفت
-تو که نقشه هات رو برای زجر دادن من کشیدی، حالا برات چه فرقی می کنه چند روز دیر تر؟
خیالت راحت باشه، من هر ثانیه که تو اون خرابشده باشم اندازه ده سال زجر می کشم.
خوب می تونی به هدفت برسی.
حرف من همونه که گفتم، تا قبل از سفرم مُرده ام رو هم نمی تونی از اینجا ببری .
-زرنگ شدی آذر خانم، فکر کردی با کی طرفی؟ اگه رفتی و دیگه برنگشتی چی؟ اگه یه دفعه دلت هوای...
-خدا کنه بمیرم و دیگه برنگردم.
از چی می ترسی؟ می ترسی فرار کنم؟ نترس! یه جوری زمین گیرم کردی که هیچ جا نمی تونم برم.
فقط نمی خوام قبل از رفتنم لقمه ی حروم تو رو بخورم. نمی خوام تو خونه ای که وجب به وجبش مال مردمه نماز بخونم...
دایی که داشت تیرش به سنگ می خورد، عصبی صداش رو بالا برد
-با من یکه به دو نکن آذر، میزنم همینجا یه بلا سرت میارم که هیچ وقت یادت نره...
-ای بابا، بس کنید دیگه.
بابا تو هم کوتاه بیا. بذار بره بعد که اومد هر کاری خواستی بکن. خب راست میگه دیگه، آخه مگه با این وضعش کجا می تونه بره؟
با یه کاروان میره یک هفته دیگه اینجاست.
شرایط عضویت کانال Vip #باعشقتوبرمیخیزم در لینک زیر😍😍👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2794062104C60d7dbb433
⛔️کپی برداری پیگرد قانونی والهی دارد⛔️
🖋نویسنده:#ققنوس(ن.ق)
💖💫@rozhay_eltehb 💫💖
💖💫💖
💖💫💖💫
💖💫💖💫💖
💖💫💖💫💖💫