🔸باب الحوائج بودن حضرت عباس علیهالسلام به اين معناست كه ايشان در مقامی هستند كه مشكلات را حل میكنند. "مشكلات اصلى"، مشكلات مادى نيستند بلكه مشكلات مادى ابزارهايى براى توجه به مشكلات معنوى و روحى و وجودى هستند. اما مشكلات معنوى انسان، ناشى از انتخاب اوست و كسى از بيرون آنها را تحميل نمیكند. اين خود انسان است كه به اين سمت حركت میكند و میخواهد به مقامی برسد و از اين دنياى فانى فاصله بگيرد. لذا حل شدن اين مشكلات، به معنى قرار گرفتن در تضاد و تناقضى است؛
براى رسيدن به باب الحوائج، بايد به سمت اين گرفتاریهاى معنوى پيش رويم و آن را درك كرده و درونش فرو رويم، تا هنگامیكه به يأس از حل شدن آنها رسیدیم، مقام باب الحوائجى بروز و ظهور پيدا كند.
🔸 همانطور كه براى حضرت چنين بود؛ ايشان با همه علايق و توجهش به شهادت، آخرين فردى است كه داوطلب جنگ و شهادت میشود و تا وقتى يك نفر از اصحاب هست، ايشان داوطلب نمیشود. گويا نمودى است از اينكه دوست ندارد اين سختىها و مشكلات را تمام كند، بلكه در نهایت، سينه اش تنگ میشود؛
هنگاميكه خدمت سيد الشهدا(ع) میرسد و اجازه جنگ و جهاد میخواهد، كلامش اين است كه:
«سينه ام تنگ شد!».
گويى هنوز هم علاقه دارد كه اين بنبست، سختى، فشار، مضيقه و مصيبت برايش ادامه داشته باشد تا مقام باب الحوائجىاش به فعليت كامل برسد؛ برادرانش را زودتر به جنگ میفرستد تا مصيبت شهادت آنها را قبل از اينكه از اين عالم برود، حس و لمس كند. وقتى براى آوردن آب به شريعه فرات میرود و درحالىكه عطش و تشنگى تا مغز استخوانش را سوزانده است، در ميان آب قرار میگيرد، آب تا زير شكم اسب میرسد، آن را تا صورت بالا میآورد و سپس "ذَكَر عطشَ الحسين..." به ياد تشنگى حسين بن علی علیهالسلام، خاندان پاک و كودكان میافتد و آب را میريزد.
🔸آنچه كه ما در ظاهر میبينيم، فراموشى و پس از آن يادآورى است! اما آيا اين قابل قبول است و انسان میپذيرد كه كسى كه در اين مقام است، لحظهاى فراموش كرده باشد؟ امكان ندارد؛ اين خود ابالفضل علیهالسلام هست كه میخواهد خود را در شرايط سختترى قرار دهد؛ آب را ببيند. خود به اين سمت میرود و شايد از قبل هم میداند كه آبى براى اطفال در كار نخواهد بود! اما چه با اين نيت باشد و چه غير آن، آوردن مشت آب تا صورت، براى لمس اين سختى است و اينكه رفتن به سوى سختى به دست خودش و آن را ملموس و آشكار كردن و رويارويى با شرايطى كه بدون آوردن آب برايش امكان ندارد، برايش صورت میگيرد و اين است كه باب الحوائج میشود.
جدالى كه پس از آوردن مشك با مردمان فاسد آن زمان رخ میدهد، قطعه قطعه شدن و مشك را با تمام وجود حفظ كردن، تا جايى كه ديگر راهى برايش نيست و میفرماید:
«وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»
اگر مرا تكه تكه كنيد، تمام اجزاى بدنم را قطع كنيد و همه عذابهاى عالم را بر من فرود آوريد، نتيجهاى براى من ندارد جز اینکه مسيرم را محكمتر و بهتر پيش ببرم و مقام باب الحوائجى را كاملتر به فعليت رسانم و اين باب حسين بن علی علیهالسلام را بازتر كنم و جهانيانى كه از طريق من قرار است به معنويت و حاجتهاى دينى خود برسند را، بيشتر همراهى كنم و راه را برايشان هموار كنم و اين آزادراه بزرگ بشريت را محكمتر، زيباتر و كاملتر كنم.
شما در حال قطعه قطعه كردن بدن من هستيد، اما اين من هستم كه مسير خود را پيش میبرم. وجودى كه در آن لحظه، تمام حوائج بشريت از ابتدا تا انتها را میبيند و در حال به فعليت رساندن آنهاست، وراى زمان است.
🔸اين حقيقت زيارت حضرت ابالفضل العباس علیهالسلام است؛ همچون عباس علیهالسلام به سمت مصيبتها رفتن، مصيبتهاى معنوى كه بر سراسر وجودمان حاكم شده است، را دیدن، از آن فرار نكردن، از آن استقبال كردن و در اوج نااميدى معنوى و روحى قرار گرفتن، تا از درون آن جوشش مقام باب الحوائجى براى ما ممكن شود. اين كار شدنى است.
#در_مكتب_علامه_طباطبایی
#محمد_حسین_قدوسی
#اشتعال