. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── تنها شهيدي كه ابي عبدالله خودش تشييع كرد، علي اصغر بود، تنها شهيدي كه خودش نماز خوند، نماز صبر خوند، خودش دفن كرد، بعضي ها ميگن: امام سجاد اين قنداقه رو از زير خاك بيرون آوُرد، رو سينه ي بابا دفن كرد، اما باز هم معلوم نيست، خدا كنه همين باشه، خدا كنه دفنش كرده باشه، اگه دفن نشده باشه، زير سُم اسب ها رفته يا نه؟ رو نيزه ها رفته يا نه؟ اي حسين... اي خدا بحق علي اصغر باب الحوائج، خيلي ها حاجت دارن، خيلي ها گرفتارن، دكتر جواب كرده داريم، خدايا! بحق علي اصغر، كسي رو نا اميد و دست خالي بر مگردان، خدايا به تَحَيُّر ابي عبدالله، اونجايي كه هي مي رفت به سمت خيمه ها، هي بر ميگشت، اين تَحَيُّر يادت باشه، من دو تا تَحَيُّر ديگه سراغ دارم، يه تَحَيُّر ديگه برا پس فردا شبه، حسين كنارِ علي اصغر مُتَحَيِّر شد، يه جا هم عباس مُتَحَيِّر شد، اوناجيي كه تير به مشك آب زدن، عباس ديگه نمي دونست چيكار بايد بكنه " فَوَقَفَ العباس مُتَحیّرا "...* سقاي دشت كربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل *يه تَحَيُّر علي اصغر زيرِ عبا، يه تَحَيُّر عباس با دست بريده و مشك پاره، اينا مالِ كربلاست، تَحَيُّر زياده، اما من ميخوام ببرمت مدينه، يه تَحَيُّر اون ساعتي بود كه علي ميخواست فاطمه اش رو دفن كنه، هي مي رفت داخلِ قبر، خدايا! چه كنه علي؟ چاره سازِ عالم زهرا رو به كي بده؟ زهرا رو از كي بگيره، اينجا پيغمبر به دادِ علي رسيد، گفت: فاطمه رو بده من.... كنارِ اباالفضل دو دست از بدن جدا شده بود، مشك رو زدن عباس افتاد رو زمين، حسين اومد بالا سرش كمكش كرد، اما كنارِ علي اصغر كسي نبود حسين رو كمك كنه، خودش رفت پشت خيمه ها، نشست، قبر رو كند، با دست خودش، يه وقت ديد رباب داره مياد، به نيت فرج سه مرتبه بگو: يا حسين... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇