🪴🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴
🪴
رمان #ملکهحاجی📿
به نویسندگی #ماندانا💄
#پارت676
همینجور بحث و جدل میکردیم و حواسمون به ریحانهای که داشت حرفامون رو میشنید نبود!
ناگهان با صدای ناراحت و دلخورش به خودمون اومدیم که گفت:
_ ببخشید..
من دیگه باید پیش شوهرم برگردم.
خوشبخت بشید!
خوشحال میشم باهام در ارتباط باشی عزیزم.
و با قدمهای بلند از ماشین دور شد.
شیشه رو بالا دادم و نگاههای اعصاب خردکن عامر رو جدی نگرفتم.
وقتی دید دارم بیتوجهی میکنم پوفی کشید و ماشین رو روشن کرد.
آروم میروند ولی ماشینهای پشت سرمون مثلاً عروسیشون بود و جیغ و داد میکردن.
زیرلب گفتم:
_ انگار عروسی خودشونه!
من که عروسم انقدر خوشحال نیستم
عامر با روک گفت :
_به خاطر اینکه عادت کردی همه چیزو به خودت زهرمار کنی.
یکم شاد باش! حتی نذاشتی با هم برقصیم.
بنظرم زن افسرده از زن فلج هم بدتره!
#کپیممنوعحرام📵
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸 @HAjee79 🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴
🪴🪴🪴🪴🪴