نقل از صفحه نهم آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦ https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor چون مأمون وارد بغداد شد، عباسیان وی را ملاقات کرده درباره ترک لباس سبز و برگرداندن لباس سیاه با او به گفتگو پرداختند از جمله کسانی که با وی ملاقات کرد، «زینب» دختر سلیمان بن علی بن عبد الله عباس بود که از حیث سن و مقام در طبقه منصور قرار داشت و بنی عباس بسیار به او احترام می نهادند و «زینبیّون» بدو منسوبند زینب به مأمون گفت:  ای امیرالمؤمنین چه چیز تو را واداشت که خلافت را از خانواده خود به خاندان علی "ع" برگردانی؟ مأمون گفت: ای عمه! من دیدم علی "ع" هنگامی عهده دار خلافت شد درباره بنی عباس بسیار نیکی روا داشت، از جمله آن که عبد الله را والی بصره و عبد الله را حاکم یمن و قثم را فرماندار سمرقند کرد ولی هیچ یک از افراد خانواده خود را ندیدم هنگامی که عهده دار امر خلافت شدند برای علی "ع" درباره اولادش پاداش قائل شوند از این رو من خوش داشتم علی "ع" را در احسانی که به اجداد ما کرده بود، پاداش دهم. زینب گفت:  ای امیرالمؤمنین تو با در دست داشتن خلافت به نیکی کردن درباره فرزندان علی "ع" تواناتر بودی تا آنکه خلافت را در دست ایشان نهِی و به آنها احسان کنی. سپس زینب از خواستار شد لباس سبز را تغییر دهد مأمون نیز درخواست او را اجابت کرد و به مردم دستور داد لباس سبز را تغییر دهند و مانند سابق لباس سیاه در برکنند. بالاخره امام رضا "ع" در ماه صفر یا رمضان سال ٢٠٣ هجری در شهر که از شهرهای بود، به رسید و از عمر شریفش در آن روز ۵۵ سال گذشته بود بنابراین مدت امامت آن حضرت پس از پدر بزرگوارش بیست سال بود. [غربت فی الشرق شمس فلها عینی تدمع  / ما رأینا قطّ شمس غربت حیث تطلع]، یعنی آفتاب در شرق غروب کرد و به همین خاطر چشمم اشکبار است. هرگز ندیده ام آفتاب در محلی که طلوع کرده، غروب کند! مرحوم مفید، می نویسد: "ع" از دنیا رفت و سراغ نداریم که فرزندی از او به جای مانده باشد، جز پسرش که امام پس از آن حضرت بود یعنی اباجعفر، محمد بن علی "ع" در آن روز که پدرش حضرت رضا "ع" از دنیا رفت هفت سال و چند ماه از عمرش گذشته بود. آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦ https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor صفحه دهم پایان