آیات بامداد یکشنبه : . سوره قمر : وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» و به آنان خبر ده كه آب، ميان آنان و تقسيم شده است، هر كدام براى دريافت نصيب خود حاضر شوند. سوره قمر : فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‏ فَعَقَرَ «29» سوره قمر : فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «30» پس آنان رفيقشان را صدا كردند، پس پذيرفت، دست به كار شد و شتر را از پاى درآورد ! پس (بنگر) كه عذاب و هشدار من چگونه بود؟ سوره قمر : إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ «31» (به كيفر اين جنايت) ما (و صاعقه ‏اى مرگبار) را فرو فرستاديم، پس آنان مثل گياه و خردشده‏ اى گشتند كه صاحب چهارپايان در آغل مى‏ريزد ! وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «32» و البتّه ما قرآن را براى گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟ . نكته ‏ها: تقسيم آب ميان مردم و شتر، يك مهم الهى بود كه مردم بايد اين قانون را مراعات كرده و فقط روزى كه حق بهره‏ گيرى از آب را دارند، سر آب حاضر شوند. ( به تعبیر من ، در اون آشکار و عجیب ، همیشه و در همه حال نظر کنند ، و دقت کنند و غافل نشوند ...) . در آيه‏ى 155 سوره شعراء مى‏خوانيم كه حضرت صالح فرمود: يك روز آب قريه براى ناقه و يك روز براى شما. «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» «شِرْبٌ» به معناى قسمت و نصيب است كه در مورد سهم آب گفته مى‏شود. «تعاطى» به معناى برگرفتن چيزى يا انجام دادن كارى است كه سزاوار نيست و جرأت مى‏خواهد. چون كلمه «تعاطى» در قالب تفاعل است، گويا ميان قوم ثمود و قاتل شتر مبادله و تفاهمى صورت گرفته است. «عقر» به معناى از پاى درآوردن ناقه است. «هشيم» به معناى گياه خشك و خرد شده است. «محتظر» كسى است كه براى چهار پايان خود گياهان خشك را جمع آورى مى‏كند. با اينكه ناقه يك نفر بيشتر نبوده، ولى در آيات ديگر قرآن به همه مردم نسبت داده است، «فَعَقَرُوها»* يا «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ» كه به فرموده روايات به دليل هم فكرى و رضايت ديگران بر كار قاتل بوده و اين گناه به حساب آنان نيز محاسبه مى‏شود. . پيام‏ها: 1- گاهى امتحان با جيره ‏بندى آب است كه به دستور پيامبر جيره بندى مى‏شود. «أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ» 2- افراد نااهل اگر خود نتوانند كارى انجام دهند، از كسانى كه جرأت فساد دارند دعوت مى‏كنند. «فَنادَوْا صاحِبَهُمْ» 3- قداست شكنى، جرأت لازم دارد. «صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‏» 4- افراد شرور، آماده‏ى ايجاد شر هستند و فرصت سوزى نمى‏كنند. فَنادَوْا ... فَعَقَرَ 5- اگر از نعمتى كه فرستاده شد قدردانى نكنيم، «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ» عذاب، فرستاده مى‏شود. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً» 6- در نقل مطالب تاريخى قرآن، زمان و مكان و شخص مهم نيست، انگيزه و نتيجه مطرح است. (در اين آيات، نه نام كسى‏كه ناقه را كشت برده شده و نه زمان و مكان حادثه مشخص شده است). 7- گرچه قاتل يكى بود ولى به خاطر رضايت ديگران به كار او، همه نابود شدند. فَعَقَرَ ... أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً 8- با اراده‏ى خداوند يك امت با يك صيحه محو مى‏شوند. «صَيْحَةً واحِدَةً» 9- گاهى يك امّت به خاطر يك نافرمانى و جسارت نابود مى‏شوند. «فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ» 10- قهر الهى، افراد تنومند و غول پيكر را همچون گياه خرد شده مى‏كند. «كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ» 11- قرآن، بهترين و صحيح‏ترين تاريخ‏ها و عبرت‏ها را به راحتى در اختيار همگان قرار مى‏دهد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا»