آیات بامداد شنبه :
#قرآن
.
سوره قمر : كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23»
سوره قمر : فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24»
.
قوم #ثمود، هشدار دهندگان را تكذيب كردند.
پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟
در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود !
سوره قمر : أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25»
سوره قمر : سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
آيا از ميان ما تنها بر او #وحى نازل شده است؟
بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است.
در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست.
سوره قمر : إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27»
همانا ما فرستادگان #شتر ماده ايم براى آنان
(و به حضرت #صالح گفتيم:) پس مراقب (پايان) كار آنان باش و شكيبايى پيشه كن.
نكتهها:
«سُعُرٍ» هم جمع «سعير» به معناى آتش گداخته است و هم جمع «سُعُرٍ» به معناى جنون.
«أَشِرٌ» به كسى گفته مىشود كه شيفتهى خود باشد.
در آيه 24، كفّار به انبيا مىگويند: اگر ما تابع شما باشيم، در گمراهى و دوزخ يا جنون خواهيم بود!
ولى در آيه 47 مىخوانيم: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» تبهكاران در گمراهى و دوزخند.
قوم ثمود، از حضرت صالح خواستند كه از دل #كوه شترى را به عنوان معجزه خارج كند !
و او اين كار را كرد،
ولى مردم اين شتر الهى را كشتند.
پيامها:
1- كار قوم ثمود، تكذيبهاى پى در پى بود. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ»
2- كفّار در برابر پيامبران، منطق و استدلال ندارند. مىگويند:
چرا او پيامبر شد و ما نشديم؟ أَ بَشَراً مِنَّا ...
3- زندگى انبيا عادى و در ميان مردم بوده است. «أَ بَشَراً مِنَّا»
4- گاهى انسان چنان سقوط مىكند كه فردى معصوم را به پيامبرى نمىپذيرد،
أَ بَشَراً مِنَّا ... ولى جماد بىشعور را خدا دانسته و آن را پرستش مىكند.
5- گاهى انسان به جايى مىرسد كه پيروى از پيامبر معصوم را كه منطق و معجزه دارد، انحراف مىپندارد.
«إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ»
6- ايجاد شك و #ترديد در ميان مردم، بستر تكذيب حق است. كَذَّبَتْ ... أَ بَشَراً مِنَّا ...
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ
7- هم قرآن ذكر است، نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ ...
و هم آن چه به انبياى سابق نازل شده است. «أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا»
8- كافران لجوج، پيامبر خدا را خودخواه مىخواندند. «كَذَّابٌ أَشِرٌ»
9- دروغ و خودخواهى را حتّى كفّار لجوج بد مىدانند.
(و به همين دليل به پيامبر نسبت دروغ و خودخواهى مىدادند).
«بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ»
10- مبلّغان دينى بايد آمادگى شنيدن تندترين #تهمت ها را داشته باشند.
«بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ»
11- سخنان ياوه را پاسخ دهيد. فَقالُوا ... سَيَعْلَمُونَ ...
12- قيامت، روز آشكار شدن حقايق و رسوا شدن كافران است. «سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ»
13- #معجزات، وسيلهى آزمايش مردمند. «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ»
14- پيامبران، امت خود را زير نظر دارند. «فَارْتَقِبْهُمْ»
15- رهبران دينى بايد #صبور باشند. «وَ اصْطَبِرْ»
آیات بامداد یکشنبه :
#قرآن
.
سوره قمر : وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ
كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28»
و به آنان خبر ده كه آب، ميان آنان و #شتر تقسيم شده است،
هر كدام براى دريافت نصيب خود حاضر شوند.
سوره قمر : فَنادَوْا صاحِبَهُمْ
فَتَعاطى فَعَقَرَ «29»
سوره قمر : فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «30»
پس آنان رفيقشان را صدا كردند، پس پذيرفت،
دست به كار شد و شتر را از پاى درآورد !
پس (بنگر) كه عذاب و هشدار من چگونه بود؟
سوره قمر : إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ «31»
(به كيفر اين جنايت) ما #صيحه (و صاعقه اى مرگبار) را فرو فرستاديم،
پس آنان مثل گياه #خشك و خردشده اى گشتند كه صاحب چهارپايان در آغل مىريزد !
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ
فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «32»
و البتّه ما قرآن را براى #پند گرفتن، آسان قرار داديم،
پس آيا پندپذيرى هست؟
.
نكته ها:
تقسيم آب ميان مردم و شتر، يك #آزمايش مهم الهى بود كه مردم بايد اين قانون را مراعات كرده و فقط روزى كه حق بهره گيرى از آب را دارند، سر آب حاضر شوند.
( به تعبیر من ، در اون #معجزه آشکار و عجیب ، همیشه و در همه حال نظر کنند ، و دقت کنند و غافل نشوند ...)
.
در آيهى 155 سوره شعراء مىخوانيم كه حضرت صالح فرمود: يك روز آب قريه براى ناقه و يك روز براى شما. «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ»
«شِرْبٌ» به معناى قسمت و نصيب است كه در مورد سهم آب گفته مىشود.
«تعاطى» به معناى برگرفتن چيزى يا انجام دادن كارى است كه سزاوار نيست و جرأت مىخواهد.
چون كلمه «تعاطى» در قالب تفاعل است، گويا ميان قوم ثمود و قاتل شتر مبادله و تفاهمى صورت گرفته است.
«عقر» به معناى از پاى درآوردن ناقه است.
«هشيم» به معناى گياه خشك و خرد شده است.
«محتظر» كسى است كه براى چهار پايان خود گياهان خشك را جمع آورى مىكند.
با اينكه #كشنده ناقه يك نفر بيشتر نبوده، ولى در آيات ديگر قرآن به همه مردم نسبت داده است، «فَعَقَرُوها»* يا «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ»
كه به فرموده روايات به دليل هم فكرى و رضايت ديگران بر كار قاتل بوده
و اين گناه به حساب آنان نيز محاسبه مىشود.
.
پيامها:
1- گاهى امتحان با جيره بندى آب است كه به دستور پيامبر جيره بندى مىشود.
«أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ»
2- افراد نااهل اگر خود نتوانند كارى انجام دهند، از كسانى كه جرأت فساد دارند دعوت مىكنند. «فَنادَوْا صاحِبَهُمْ»
3- قداست شكنى، جرأت لازم دارد. «صاحِبَهُمْ فَتَعاطى»
4- افراد شرور، آمادهى ايجاد شر هستند و فرصت سوزى نمىكنند. فَنادَوْا ...
فَعَقَرَ
5- اگر از نعمتى كه فرستاده شد قدردانى نكنيم، «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ»
عذاب، فرستاده مىشود. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً»
6- در نقل مطالب تاريخى قرآن، زمان و مكان و شخص مهم نيست،
انگيزه و نتيجه مطرح است. (در اين آيات، نه نام كسىكه ناقه را كشت برده شده و نه زمان و مكان حادثه مشخص شده است).
7- گرچه قاتل يكى بود ولى به خاطر رضايت ديگران به كار او، همه نابود شدند.
فَعَقَرَ ... أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً
8- با ارادهى خداوند يك امت با يك صيحه محو مىشوند. «صَيْحَةً واحِدَةً»
9- گاهى يك امّت به خاطر يك نافرمانى و جسارت نابود مىشوند. «فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»
10- قهر الهى، افراد تنومند و غول پيكر را همچون گياه خرد شده مىكند. «كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»
11- قرآن، بهترين و صحيحترين تاريخها و عبرتها را به راحتى در اختيار همگان قرار مىدهد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا»