eitaa logo
مسجدالرسول(ص) میدان راهنمایی
151 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
321 ویدیو
2 فایل
این کانال بمنظور اطلاع رسانی کلیه فعالیتهای فرهنگی ، تربیتی ،آموزشی ،اردویی و .. مسجدالرسول(ص) تشکیل گردیده است. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه بامداد دوشنبه : . سوره غافر : قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ مِنْ رَبِّي وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «66» . بگو: «من نهى شده ‏ام از اين كه آنان را كه شما جز خداوند مى‏خوانيد كنم، (آن هم) زمانى كه از طرف پروردگارم دلايل روشنى برايم آمده است و فرمان يافته ‏ام كه پروردگار جهانيان باشم». . نكته ‏ها: اين آيه و دو آيه‏ى قبل آن با كلمه‏ى مباركه‏ «رَبِّ الْعالَمِينَ» ختم شده است. آيه 64 بعد از اثبات ذات خداوند، فرمود: «رَبُّ الْعالَمِينَ» آيه 65 بعد از توحيد و اخلاص فرمود: «رَبِّ الْعالَمِينَ» و اين آيه بعد از نفى هر گونه شرك، «رَبِّ الْعالَمِينَ» را مطرح كرده است. آرى، سير طبيعى و منطقى خداشناسى آن است كه اول او را بشناسيم سپس به يكتائى او ايمان آوريم و آنگاه هر چه مانع يكتائى و توحيد است از خود دور كنيم. . پيام‏ها: 1- دشمنان خود را مأيوس كنيد. «قُلْ إِنِّي نُهِيتُ» 2- وحى، بدون كم و كاست براى مردم بيان مى‏شد. «قُلْ إِنِّي نُهِيتُ» 3- دليل و بيّنه محور است نه توقع مردم و محيط. (با وجود دلائل روشن جايى براى تسليم شدن در برابر شرك باقى نمى‏ماند). «جاءَنِي الْبَيِّناتُ» 4- امر و نهى الهى بر اساس منطق و استدلال است. نُهِيتُ‏ ... لَمَّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ‏ 5- موضع‏گيرى‏هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر اساس است. «نُهِيتُ‏- أُمِرْتُ» 6- تولى‏ و تبرى‏ بايد در كنار هم باشد. (تا انواع شرك را از خود دور نكنيم، يكتاپرست واقعى نمى‏شويم). نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ‏ ... وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ‏ 7- تسليم شدن در برابر كسى سزاوار است كه پروردگار جهانيان است. «أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ» 8- واقعى، تسليم خدا بودن است. ( «أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ» به جاى «اعبد لرب العالمين» آمده است). 9- تسليم خدا بودن، سبب رشد انسان است. «أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ»
آیات بامداد دوشنبه : . سوره فصّلت‏ : وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ «5» . و گفتند: «دل‏هاى ما از آن چه ما را به سوى آن دعوت مى‏كنى در و پرده است و در گوش‏هاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو حجابى است، پس تو (كار خود را) انجام ده، ما نيز (كار خود را) انجام مى‏ دهيم.» . نكته‏ ها: «أَكِنَّةٍ» جمع «كنان» به معناى پارچه ‏اى است كه چيزى را در آن مى‏ پيچند. «وَقْرٌ» به معناى سنگينى در گوش است. . كفّار در برابر پيامبر و قرآن، پنج موضع‏گيرى سخت داشتند: الف: اعراض و دورى كردن. «فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ» (در آيه‏ى قبل) ب) آماده نبودن قلبى براى پذيرش حقّ. «قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ» ج) گوش ندادن به پيام‏ها. «فِي آذانِنا وَقْرٌ» د) اعلام وجود مانع. (يعنى حجاب خودبينى و دنياپرستى و ...) «بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ» ه) پافشارى بر راه خود. «فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ» . پيام‏ها: 1- كار خداوند لطف كردن و نزول از سرچشمه‏ى رحمت است. «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» امّا شيوه‏ى كفّار لجاجت و اعراض است. «قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ» 2- اگر دل تحت يك پوشش باشد قابل هشدار است، امّا چند پوشش كار را محال مى‏كند. ( «أَكِنَّةٍ» به صورت جمع آمده است). 3- اگر مخاطب آماده نباشد وحى و رحمت الهى و كتاب آسمانى و بشير و نذير بودن سودى نخواهد داشت. (با توجّه به آيه‏ى قبل و اين آيه). 4- شرط اول پذيرش حقّ، شنيدن سخن حقّ است كه معاندان خود را از آن محروم مى‏كنند. «فِي آذانِنا وَقْرٌ» 5- موسى به دين خود، عيسى به دين خود، سخن كسانى است كه حجابِ تعصّب‏ها و لجاجت‏ها، بر دل آنها پرده افكنده است. «مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ»
آیات بامداد سه شنبه : . سوره فصّلت‏ : قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ «6» . (اى پيامبر! به مردم) بگو: «همانا من هستم مثل شما؛ (با اين تفاوت كه) به من مى‏شود كه قطعاً خداى شما يكتا است. پس بدون انحراف به سوى او رو كنيد و از او آمرزش بخواهيد و واى بر مشركان. سوره فصّلت‏ : الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ «7» . كسانى كه زكات نمى‏پردازند و آنان همان‏هايى هستند كه به آخرت كافرند. نكته ‏ها: با توجّه به اين كه حكم در سال دوم هجرى در مدينه نازل شده و اين سوره مكى است، مراد از زكات در اين آيه كمك مالى است. در احاديث مى‏خوانيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سوگند ياد فرمود: نپرداختن زكات خيانت و شرك است‏ و هر كس به مقدار قيراطى زكات ندهد، نه مؤمن كامل و نه مسلمان كامل است و نه كرامت دارد، و هر كس زكات ندهد يا يهودى مى‏ميرد و يا نصرانى. . در فرهنگ قرآن، بى اعتنايى به پاره‏اى از دستورات الهى به منزله‏ى كفر و شرك است. درباره‏ى ترك حج مى‏خوانيم: وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ ... بر هر كسى كه توان رفتن به حج دارد، واجب است و هر كس كافر شود در كافى آمده است: قلت فمن لم يحج منا فقد كفر فقال: لا، لكن من قال: ليس هذا هكذا فقد كفر. طبق اين روايت ترك حج كفر نيست، بلكه انكار وجوب حج كفر است. درباره‏ى ترك نماز رسول‏خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «ما بين المسلم و بين الكافر الا ان يترك الصلاة الفريضة متعمدا» مسلمانى كه عمداً نماز واجب را ترك كند مثل كافر است. و در اين آيه درباره‏ى ترك زكات مى‏خوانيم: «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» ترك زكات مانند شرك است). زكات، بودجه‏ى حكومت اسلامى است و نپرداختن آن به معناى به رسميّت نشناختن نظام توحيدى است كه همتاى شرك است. . پيام‏ها: 1- در برابر سخت‏ترين لجاجت‏ها، از هدف عقب نشينى نكنيد. (مشركان تقاضاى انجام تهديدها را داشتند «فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ» خداوند دستور مى‏دهد كه به آنان بگو من مسئول كيفر و مجازات و انجام تهديدات نيستم، فقط مسئول ابلاغ وحى هستم. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ ... 2- توحيد، سرلوحه‏ى دعوت انبياست. «أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» 3- خداوند يكتا است، در راه او پايدارى كنيد. «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ» 4- آينده را با پايدارى در راه توحيد، و گذشته را با استغفار و عذرخواهى از درگاه حقّ جبران كنيد. «فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ» 5- نپرداختن زكات و بى‏ اعتنايى به فقرا، بين شرك و كفر قرار گرفته و پر خطر است. «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» 6- كفر به معاد، سبب نپرداختن زكات مى‏شود. «لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» 7- سرچشمه‏ى نپرداختن زكات يا دنياپرستى است كه نوعى شرك است و يا باور نداشتن قيامت كه كفر است. «مشركين- كافِرُونَ»
آیات بامداد چهارشنبه : . سوره شورى : تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «5» . نزديك است كه آسمان‏ها (از عظمت ) از فرازشان بشكافند در حالى كه فرشتگان همراه با سپاس، پروردگارشان را تسبيح مى‏كنند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى‏طلبند. آگاه باش كه فقط خداوند، بسيار بخشنده و مهربان. سوره شورى : وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» . و كسانى كه به جاى او سرورانى را به پرستش گرفته ‏اند خداوند مراقب آنان است و تو بر (ايمان آوردن آنان) وكيل نيستى (تا با اجبار وادارشان كنى). نكته‏ ها: وحى چيست كه از عظمت آن نزديك است آسمان‏ها بشكافد، آسمان‏هايى كه طبقه طبقه هستند، «سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً» محكم هستند، «سَبْعاً شِداداً» و در محكمى نمونه و ضرب المثل هستند. «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها» آسمان‏هايى كه هزاران كهكشان در بردارند و هر كهكشان منظومه ‏ها و هر منظومه كراتى كه بعضى ميليون‏ها برابر زمين هستند و عقل و علم بشرى تاكنون به نزديك‏ترين آنها نيز احاطه پيدا نكرده است. اين است عظمت وحى. پيام‏ها: 1- آسمان‏ها از وحى متأثّرند، چگونه بعضى انسان‏ها اثر نمى‏پذيرند. يُوحِي‏ ... تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ‏ 2- يكى از آداب دعا و استغفار اين است كه ابتدا ستايش خداوند را بجا آوريم. يُسَبِّحُونَ‏ ... يَسْتَغْفِرُونَ‏ 3- دعاى فرشتگان مستجاب است. يَسْتَغْفِرُونَ‏ ... إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‏ (آرى، دعا در حقّ ديگران داراى تأثير است) 4- هيچ مسئوليّت و كارى (حتّى تدبير امور هستى) نبايد مانع دعا و استغفار شود. (فرشتگانى كه تدبير امور هستى را به عهده دارند، دائماً مشغول تسبيح خداوند و دعا براى انسان‏ها هستند). يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‏ ... يَسْتَغْفِرُونَ‏ 5- دو لطف قطعى را به دنبال دارد: مغفرت و رحمت. يَسْتَغْفِرُونَ‏ ... الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‏ 6- چون وحى از بالا نازل مى‏شود و آسمان‏ها مسير آن است‏ «سَبْعَ طَرائِقَ» از هر آسمانى كه عبور مى‏كند نزديك است شكافته شود. «يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ» 7- شرك با همه ابعادش محكوم است. «اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ» 8- مشركان بدانند كه خداوند عقايد و اعمالشان را براى كيفر حفظ مى‏كند. «اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ» 9- عدم پذيرش مردم نبايد سبب دلسردى شود، پيامبر بايد به خود عمل كند. «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» 10- وظيفه پيامبر، ابلاغ وحى است، اگر مردم به سراغ ديگران رفتند پيامبر وظيفه ‏اى ندارد. «ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» 11- پيامبر به هدايت مردم اشتياق و فراوان داشت. «ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» 12- پيامبر مسئول ارشاد مردم است، نه آنان به پذيرش. «ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»
آیه بامداد سه شنبه : سوره شورى : شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ «13» از (احكام) آنچه را به نوح سفارش كرد، براى شما (نيز) مقرّر داشت و آنچه به سوى تو كرديم و آنچه ابراهيم و موسى و عيسى را بدان سفارش نموديم آن بود كه دين را به داريد و در آن دچار نشويد، آنچه مردم را بدان دعوت مى‏كنى بر مشركان سنگين است. خداوند هر كه را بخواهد به سوى خويش بر مى‏گزيند و هر كه را به درگاه او رو آورد به سوى خويش هدايت مى‏كند. نكته‏ها: در اين آيه، نام هر پنج پيامبر اولوا العزم آمده است: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى عليهم السلام و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله. محور دعوت انبيا يكى بوده است و همه آن بزرگواران مردم را به توحيد و معاد، تقوى و عدالت، نماز و روزه، احسان به والدين و رسيدگى به محرومان دعوت مى‏كردند. «شَرَعَ» از «شَرِيعَةٍ» به معناى است كه مردم را به ساحل رودخانه‏هاى بزرگ مى‏رساند، مانند شريعه‏ى علقمه براى رسيدن به آب رود فرات. از آنجا كه احكام دين، راه رسيدن به كمالات است، به آن گفته مى‏شود. در قرآن، كلمه «اديان» نداريم، چون دين الهى يكى بيش نيست. پيام‏ها: 1- خداوند براساس علم بى‏پايان خود، شريعت‏ها را براى مردم قرار داد. إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ شَرَعَ لَكُمْ‏ ... 2- دين و شريعت در راستاى منافع انسان است. «شَرَعَ لَكُمْ» 3- نوح، اولين پيامبرى است كه داراى شريعت جامع بوده است. «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً» 4- اسلام دين جامع است و تعاليم همه‏ى پيامبران پيشين را در بردارد. ما وَصَّى بِهِ نُوحاً ... وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ 5- وحدت واقعى در سايه دين الهى امكان دارد. «أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا» 6- مانع اقامه دين و اجراى احكام آن اختلافات دينى است. «أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا» 7- وحدت مؤمنان براى مشركان سخت است. لا تَتَفَرَّقُوا ... كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ‏ 8- مشركان را به حقّ دعوت كنيد گرچه بر ايشان سنگين است. «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ» 9- نبوّت، منصبى الهى است و خداوند افرادى را كه لايق مى‏داند برمى‏گزيند. «يَجْتَبِي إِلَيْهِ» 10- خداوند، انبيا را قبل از آنكه رهبر مردم شوند براى بندگى خويش بر مى‏گزيند. «اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ» 11- انسان با اعمال خويش زمينه دريافت الطاف الهى را به وجود مى‏آورد. «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ»
آیه بامداد جمعه : . سوره شورى : أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «24» . آيا مى‏گويند (كه محمّد) بر خدا دروغى بسته است، پس اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مى‏ نهد. خداوند را محو و حقّ را با كلمات خويش استوار مى‏ سازد همانا او به راز سينه‏ ها آگاه است. نكته ‏ها: همان گونه كه منحرفين در مسئله مى‏گفتند: پيامبر بشرى مثل ماست و ادّعاى رسالتش افترا بر خداست، در مسئله نيز چنين نسبتى را دادند. اين آيه مى‏فرمايد: اگر پيامبر بر خدا افترا ببندد ما بر او غضب كرده و بر دل او مهر مى‏زنيم، نظير آنجا كه مى‏فرمايد: «لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ» اگر سخنى را به دروغ به ما نسبت دهد، شاهرگش را مى‏زنيم. «بِذاتِ الصُّدُورِ» يعنى افكارى كه سينه‏ ها را تصاحب كرده است. . پيام‏ها: 1- بعضى كه نمى‏خواستند مودت اهل بيت را رسالت شمرند گفتند: پيامبر به خدا دروغ بسته كه مى‏گويد مزد رسالتم مودّت قربى است. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏» 2- براى روشنگرى بايد شبهات را طرح و پاسخ داد. أَمْ يَقُولُونَ‏ ... فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ‏ 3- افترا از هيچ كس پذيرفته نيست. «يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ» (اگر پيامبر كوچك‏ترين دروغ بر خدا مى‏بست، كذب وى فاش و از نعمت دريافت وحى محروم مى‏شد.) 4- مهر نهادن بر دل بزرگ‏ترين عذاب الهى است، چون كيفر بزرگ‏ترين گناه مى‏باشد. افْتَرى‏ ... يَخْتِمْ‏ 5- قلب مركز دريافت است. «يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ» (همان گونه كه جاى ديگر مى‏فرمايد: وحى بر قلب تو نازل شد. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ» ) 6- سنّت خداوند بر محو باطل و پايدارى حقّ است. يَمْحُ اللَّهُ‏ ... يُحِقُّ الْحَقَ‏ 7- خداوند پيامبرش را با وعده نابودى باطل و پيروزى حقّ دلدارى مى‏دهد. يَقُولُونَ افْتَرى‏ ... يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَ‏ 8- پيامبر نه تنها به خدا افترا نبسته بلكه فكر افترا هم ننموده است. زيرا خدا به اسرار نهفته سينه ‏ها آگاهى كامل دارد. «إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
آیه بامداد سه شنبه : . سوره شورى : وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ «51» . و هيچ بشرى را نسزد كه خداوند با او سخن گويد مگر از طريق (كه بر قلب او نازل مى‏شود) يا از پس پرده و حجاب يا آنكه فرستاده‏اى (به نام فرشته) فرستد، پس به اذن او هر چه بخواهد وحى كند. همانا او والا مرتبه و با حكمت است. . نكته ‏ها: نزول وحى بر سه راه دارد: الف: القاى مستقيم به قلب پيامبر. ب: شنيدن از وراى حجاب مثل درخت. ج: از طريق فرشته‏ى حامل وحى (جبرئيل). پيام‏ها: 1- وحى از طرف خداست نه خواست بشر. ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ‏ ... 2- بشر مى‏ تواند مورد سخن خداوند قرار گيرد. «يُكَلِّمَهُ اللَّهُ» 3- محتوى و ميزان وحى به دست خداست. «ما يَشاءُ» 4- وحى از مقام بالا و بر اساس حكمت است. «إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ»
آیات بامداد چهارشنبه : ( آیات آخر سوره شوری ) . سوره شورى : وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «52» . و بدين گونه ما روحى (به نام قرآن) را از فرمان خود به تو كرديم و تو نه كتاب را مى‏ دانستى چيست و نه ايمان را، ولى ما آن را قرار داديم كه هر كه از بندگانمان را بخواهيم به وسيله آن كنيم و همانا تو (مردم را) به راه راست هدايت مى‏كنى. . سوره شورى : صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ «53» . خداوندى كه آنچه در آسمان‏ها و زمين است براى اوست. بدانيد كه همه امور به سوى او باز مى‏گردد. . نكته‏ ها: اين سوره با آيه وحى شروع شد، «حم‏، عسق‏، كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ» و با آيه وحى پايان مى‏پذيرد. «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» . مراد از « @روح» در اين آيه را بعضى روح الامين گرفته ‏اند و بعضى فرشته‏ اى بالاتر از ساير فرشتگان كه همراه آنهاست، نظير «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» و گروهى قرآن دانسته‏اند كه به نظر اين معنا بهتر است. روح مايه حيات و زندگى است و قرآن رمز حيات معنوى انسان است. همان گونه كه جسم بدون روح متلاشى و متعفن مى‏شود، جامعه‏ى بدون كتاب و قرآن در معرض متلاشى شدن است. آن گونه كه حقيقت روح درك نشدنى است، حقيقت قرآن نيز درك ناشدنى است و آن طور كه روح كهنه نمى‏شود قرآن نيز كهنه شدنى نيست. . براى حركت معنوى انسان امورى لازم است از جمله: راه، «صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» راهنما، «إِنَّكَ لَتَهْدِي» نور، «وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً» نقشه، «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» و هدف و مقصد. «إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ» . پيام‏ها: 1- وحى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله استمرار وحى به انبياى پيشين است. «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» 2- سه نوع وحى كه در آيه قبل آمده بود براى پيامبر اسلام بوده است. «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» 3- پيامبر اسلام امّى و درس نخوانده بود. «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ» 4- حتّى پيامبران بدون هدايت الهى راهى از پيش نمى‏برند. ما كُنْتَ تَدْرِي‏ ... 5- صفا و صداقت نشانه نبوّت است. رهبران عادّى حاضر نيستند سابقه‏ى خود را اين گونه براى مردم مطرح كنند. ما كُنْتَ تَدْرِي‏ ... 6- گرچه هدايت به دست خداست‏ «مَنْ نَشاءُ» لكن بستر هدايت، روح بندگى و دورى از تكبّر است. «عِبادِنا» 7- كسى كه مى‏خواهد ديگران را هدايت كند بايد خود بر راه حقّ مسلط باشد. «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» ، «إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» 8- قرآن و رسول وسيله هدايتند. نُوراً نَهْدِي بِهِ‏ ... إِنَّكَ لَتَهْدِي‏ 9- ملاك، لياقت فعلى افراد است، گرچه در گذشته دست آنها خالى باشد. ما كُنْتَ تَدْرِي‏ ... إِنَّكَ لَتَهْدِي‏ 10- تكامل حتّى براى انبيا نيز هست. ما كُنْتَ تَدْرِي‏ ... إِنَّكَ لَتَهْدِي‏ 11- اگر لطف خدا شامل حال انسانى شود، ناآگاه ديروز معلم امروز مى‏شود. ما كُنْتَ تَدْرِي‏ ... إِنَّكَ لَتَهْدِي‏ 12- قرآن به تنهايى كافى نيست، با اينكه قرآن نور هدايت است‏ نُوراً نَهْدِي بِهِ‏ ... لكن باز هم نياز به رسول است. «إِنَّكَ لَتَهْدِي» 13- راه راست همان راه خداست. (مكاتب غير الهى از تعيين راه درست براى بشر عاجزند.) «صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ صِراطِ اللَّهِ الَّذِي») 14- راه كسى را بپيمائيم كه فرمانرواى هستى باشد. صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ‏ ... 15- اهل ايمان دلشاد باشند و اهل لجاجت و كفر هشدار يابند كه پايان كار آنها با خداست. «إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ» 16- حركت جهان هستى، هدفدار و تكاملى است. «إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ»
آیه بامداد چهارشنبه : . سوره زخرف : أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ؟ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ «32» . آيا آنان پروردگارت (در مورد تعيين پيامبر) را (ميان خود) تقسيم مى‏كنند ؟ در حالى كه ما آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏ايم (تا چه رسد به اعطاى مقام والاى نبوّت) و درجات بعضى انسان‏ها را بر برخى ديگر برترى داديم تا برخى از آنان برخى ديگر را به گيرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى ‏اندوزند بهتر است. . نكته‏ ها: برترى يافتن برخى انسان‏ها بر ديگران دو گونه است: - يكى در ساختار جسمى، فكرى و استعدادهاست كه اين امر سبب احساس نياز به يكديگر و خدمت به همديگر است و بدين وسيله تشكيل مى‏شود. انسان در اين برترى نقشى ندارد. «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» . - نوع ديگر، برترى است كه خداوند بر اساس انسان عطا مى‏كند، نظير آيه: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» كه خداوند كسانى را كه به سراغ علم و ايمان رفتند برترى مى‏دهد. . وقتى معيشت انسان‏ها در دست خداست، چگونه بعضى انتظار دارند مقام نبوّت با آنان باشد و آنها تصميم بگيرند كه بر چه كسى نازل شود؟ تفاوت‏هايى كه ميان مردم است بايد سبب پيوستگى و و استخدام بعضى توسط بعضى باشد، نه سبب استثمار و فخر فروشى و تحقير ديگران. «سُخْرِيًّا» يعنى گروهى از انسان‏ها گروه ديگر را به كار گيرد و آنها را استخدام كند. . پيام‏ها: 1- انسان بايد قدر و جايگاه خود را بداند و پا را از گليم خود درازتر نكند. (انتخاب‏پيامبر در حوزه اراده الهى است، نه توقّع و انتظار مردم) «أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ» 2- نبوّت، رحمت خاص الهى است. «رَحْمَةِ رَبِّكَ» 3- كسى از خداوند طلبى ندارد هر چه هست لطف و رحمت اوست. «رَحْمَةِ رَبِّكَ» 4- فقط به دست خداست. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ» 5- برترى‏هاى جسمى و فكرى سبب غرورتان نگردد زيرا همه از خداست. «نَحْنُ قَسَمْنا- رَفَعْنا» 6- انديشه جامعه بى طبقه، خيالى بيش نيست. (خداى حكيم خود تفاوت‏هايى قرار داده تا مردم به يكديگر احساس نياز كنند و با كمك به يكديگر در سايه اجتماع رشد كنند.) «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» 7- اجير شدن و گرفتن و استخدام بعضى انسان‏ها توسط بعضى ديگر، امرى مجاز و مشروع است. «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» 8- جامعه‏ى پايدار و سالم، وابسته به تعاون و بهره‏ گيرى از توان نيروهاى مختلف انسانى است. «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» 9- رحمت، از شئون ربوبيّت است. «رَحْمَةِ رَبِّكَ» 10- وحى و رسالت را با ماديات مقايسه نكنيم. «رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ» 11- برترى‏هاى مادى، شما را از رحمت الهى غافل نكند. «وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
آیات بامداد پنجشنبه : . سوره جاثيه‏ : إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ «19» . آنان هرگز در برابر خداوند از تو دفاع نخواهند كرد و البتّه ستمگران ياور يكديگرند و خداوند يار افراد با ست. . سوره جاثيه‏ : هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ «20» . اين (كتاب) براى مردم، وسيله‏ى و هدايت و براى اهل يقين، مايه‏ى رحمت است. . نكته ‏ها: خداوند بصير است. «كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً» رسول خدا نيز بصير است. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِيرَةٍ» قرآن نيز كتاب بصيرت است. «هذا بَصائِرُ» . شايد معناى آيه با توجّه به آيه‏ى قبل چنين باشد: اى پيامبر! پيرو شريعتى باش كه از طرف خداست و از هوسهاى جاهلان پيروى نكن. زيرا در برابر شريعت و قانون و وحى الهى، جاهلان طرح و برنامه‏اى كه بتواند تو را از قانون و راه خدا بى‏ نياز كند ندارند. . پيام‏ها: 1- پيروى از مردم ناآگاه هيچ خطرى را به هنگام قهر خداوند دور نخواهد كرد. (انگيزه‏ى پيروى از خواسته ‏هاى مردم، چشم داشتن به آنان در مشكلات است كه قرآن اين خيال را از ريشه مى‏ خشكاند.) «إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» 2- سنخيّت افراد نسبت به يكديگر، وسيله‏ى جذب آنان به يكديگر است. «الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» 3- پيروى از جاهلان به منزله‏ى پذيرش ولايت آنان و در مدار ظالمان‏ قرار گرفتن است. لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ ... وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ‏ 4- از هوس‏هاى مردم دورى كن و نگران تنهايى نباش. «وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ» 5- تقوا سبب دريافت امدادها و حمايت‏هاى الهى است. «وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ» 6- از نشانه ‏هاى تقوا ، دورى از هوس‏هاى مردم است. «وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ» 7- اهل تقوا، از ظلم و ظلم‏ پذيرى دورند. «وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ» 8- ديندارى بايد بر اساس بصيرت باشد. «هذا بَصائِرُ» 9- قرآن در تمام زمينه ‏هاى فكرى، اخلاقى، سياسى، اجتماعى، اقتصادى، خانوادگى و ... وسيله بصيرت است. ( «بَصائِرُ» به صورت جمع آمده است) 10- بسيارى از مطالب را فقط از راه مى‏توان شناخت و عقل و تجربه به آن راه ندارد. «هذا بَصائِرُ» 11- بصيرت آفرينى قرآن براى همه‏ى مردم است. «بَصائِرُ لِلنَّاسِ» گرچه بهره ‏گيرى از آن بصيرت فقط براى اهل يقين است. «هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ» 12- قرآن يك كتاب است. (هم راه حقّ را نشان مى‏دهد، «بَصائِرُ» هم انسان را به سوى آن مى‏برد، «هُدىً» و هم انسان را با آن كامياب مى‏كند. «رَحْمَةٌ»)
آیه بامداد دوشنبه : . سوره احقاف‏ : قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» . بگو: من در ميان پيامبران، بى‏ سابقه نيستم و نمى‏دانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد و جز آنچه به من وحى مى‏شود از چيز ديگرى نمى‏كنم و من جز دهنده ‏اى آشكار نيستم. . نكته‏ ها: «بدع» به معناى پديده نوظهور و بى‏سابقه است. مخالفان به گونه‏اى با پيامبر برخورد مى‏كردند كه گويا تا به حال هيچ پيامبرى نيامده و اين امرى نوظهور است. پيامبر، آنچه را از غيب آماده و مطلع است كه خداوند به او عطا كند، «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» و بدون عطا و و تعليم الهى، هيچ كس از غيب و آينده خبر ندارد. چنانكه قرآن مى‏فرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» پيامبر، در سخن جز وحى نمى‏گويد، «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏» و در عمل جز از وحى پيروى نمى‏كند، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ» بنابراين كلام و پيامبر براى مردم حجّت و الگو است. پيام‏ها: 1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مأمور پاسخ‏گويى به شبهات است. قُلْ‏ ... 2- رهبران الهى، حتّى در شيوه دفاع از حقّانيّت خود، طبق دستور خدا عمل مى‏كنند. قُلْ ما كُنْتُ‏ ... 3- بعثت پيامبران و رسالت آنان، يك جريان در طول تاريخ بوده است. «ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» 4- بايد شبهات را با منطق و مدارا پاسخ داد. مخالفان مى‏گفتند: سِحْرٌ مُبِينٌ‏ ... افْتَراهُ‏ ولى پيامبر مى‏فرمود: كَفى‏ بِهِ شَهِيداً ... ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ‏ 5- چون مردم در برابر مسائل جديد و نوظهور حساسيّت نشان مى‏دهند، بيان سابقه و تاريخ گذشته لازم است. «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» 6- لازمه‏ى رسالت، دانستن همه چيز نيست. «ما أَدْرِي» 7- رهبر بايد با مردم صادقانه سخن بگويد. «وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» 8- در بيان مشتركات، اول از خود شروع كنيد بعد ديگران. «ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» 9- وظيفه پيامبر، اجبار مردم به ايمان آوردن نيست، وظيفه او هشدار و اعلام خطر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ» 10- براى مردم غافل، هشدار دادن از اميد دادن لازم‏تر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ»
آیه بامداد سه شنبه : . سوره احقاف‏ : قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» . بگو: اگر (اين ) از نزد خدا باشد و شما به آن كفر ورزيد، در حالى كه گواهى از بنى‏ اسرائيل، بر همانند آن (يعنى ) گواهى داده و ايمان آورده، ولى شما (همچنان) تكبّر ورزيده ‏ايد، آيا (عاقبت كار را) ديده ‏ايد؟ همانا خداوند قوم را هدايت نمى‏كند. . نكته ‏ها: غرورزدايى در بسيارى از موارد، لازم است. چنانكه قرآن در جايى خطاب به مؤمنان مى‏فرمايد: هر كس از شما از دين خود برگردد، خداوند ديگرانى را كه از شما بهترند خواهد آورد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» در اين آيه نيز خطاب به مشركان مكّه مى‏فرمايد: پيش از شما، بنى ‏اسرائيل بر حقانيّت تورات گواهى دادند و به آن ايمان آورده ‏اند، اگر شما كفر ورزيد و از پذيرش آن سر باز زنيد، به قرآن ضربه ‏اى نمى‏خورد، شما به فكر عاقبت كار خودتان باشيد. اكثر مفسّران گفته ‏اند كه مراد از «شاهد» در «شَهِدَ شاهِدٌ»، دانشمند معروف يهود، عبداللّه بن سلام مى‏باشد كه در جمع يهوديان به حقانيّت اسلام و پيامبر اسلام شهادت داد. . پيام‏ها: 1- انسان بايد گاهى در روش و موضع‏گيرى‏هاى خود انديشه كند، اگر مغرورانه نداى حقّى را نپذيرفته است، براى استكبار خود چه پاسخى خواهد داشت. «أَ رَأَيْتُمْ» 2- در گفتگو با مخالفان، بر عقايد خود تعصب نشان ندهيد تا زمينه براى بحثِ آزاد فراهم شود. با آنكه پيامبر يقين دارد كه قرآن از سوى خداست، باز هم مى‏فرمايد: «إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» 3- از افرادى كه در محيط انحرافى، خطشكن هستند، تجليل كنيم. «وَ شَهِدَ شاهِدٌ» 4- ريشه كفر، استكبار است. «فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ» (بجاى‏ «كَفَرْتُمْ» مى‏فرمايد: «اسْتَكْبَرْتُمْ») 5- ايجاد رقابت سالم ميان افراد و گروه‏ها در جهت رشد، يك ارزش است. «فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ» (آنان ايمان آوردند، شما تكبّر ورزيديد) 6- استكبار در برابر و قرآن، ظلم است. اسْتَكْبَرْتُمْ‏ ... الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‏ 7- ظلم، مانع بصيرت و سبب محروم شدن از الطاف الهى است. «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»
آیه بامداد پنجشنبه : . سوره محمّد : وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» . و كسانى كه (به خدا) ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده ‏اند و به آنچه بر محمّد نازل شده كه حق است و از جانب پروردگارشان است، ايمان آورده ‏اند، خداوند بدى‏ هاى آنان را پوشاند و كارشان را به رساند. . نكته‏ ها: كلمه «بال» يا به معناى كار و حالات و شئون است و يا به معناى روح و قلب. تكرار جمله‏ «آمَنُوا»، نشانه آن است كه بايد ايمان به وحى و دستورات پيامبر هم وزنِ ايمان به خدا باشد همچنين خداشناسى و جهان بينى صحيح و رفتارهاى خوب به تنهايى نجات‏بخش نيست، بلكه ايمان به رسالت پيامبر اسلام و شريعت او نيز لازم است. مراد از «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» انجام تمام كارهاى صالح نيست، زيرا انجام تمام آنها براى انسان ممكن نيست. چنانكه مراد اين نيست كه تمام كارهاى مؤمنان صالح است، زيرا به‏ دنبال آن مى‏فرمايد: «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» بدى‏هاى آنان را جبران مى‏كنيم. بلكه مراد انجام كارهاى نيك در هر زمينه‏اى به مقدار توان و در حد امكان است. مراد از «بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ»، الهى است كه هم شامل قرآن مى‏شود و هم شامل سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله. چنانكه در قرآن مى‏خوانيم: «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏» سخنان او از روى هوا و هوس نيست. همان گونه كه تكليف نماز و روزه بر پيامبر نازل شد، دستور تعيين نيز در حجّةالوداع نازل شد. يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ ... بنابراين بشارت در اين آيه مخصوص كسانى است كه به تمام آنچه بر پيامبر نازل شده (نه فقط به بخشى از آن)، ايمان داشته باشند. پيام‏ها: 1- ايمان، درجات و مراحلى دارد و امرى كمال‏پذير است. آمَنُوا ... وَ آمَنُوا 2- ايمان و ، از يكديگر جدا نمى‏شوند. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا» 3- ايمانى ارزش دارد كه به كامل از دستورات الهى بيانجامد. «بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ» 4- پيروى از دستورات انبيا، طبق ملاك و معيار حق است. «وَ هُوَ الْحَقُّ» 5- احكام و شريعت دين، براى رشد و تربيت انسان است. نُزِّلَ‏ ... مِنْ رَبِّهِمْ‏ (به‏ عبارت ديگر، ربوبيّت الهى اقتضا مى‏كند كه براى رشد و تربيت بندگان، برنامه‏اى حقيقى و به دور از انحراف فرو فرستاده شود.) 6- معيار حقّ وحقيقت، مطابقت با وحى ودستورات خداست. «هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ» 7- پيامبر اسلام از پيش خود حرفى نمى‏زند، آنچه مى‏گويد وحى است. نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ ... مِنْ رَبِّهِمْ‏ 8- براى دريافت الطاف الهى، ايمان به تنهايى كافى نيست، بلكه عمل صالح و پيروى از رسول خدا نيز لازم است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ ... كَفَّرَ عَنْهُمْ‏ ... وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ‏ 9- ايمان و عمل صالح، گذشته ‏ها را و آينده را بيمه مى‏كند. كَفَّرَ ... أَصْلَحَ‏ 10- كفر، سبب تباهى عمل، و ايمان و عمل صالح، سبب اصلاح عمل مى‏گردد. الَّذِينَ كَفَرُوا ... أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ‏- الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ ... أَصْلَحَ بالَهُمْ‏ 11- گناهان و بدى‏ها اصلاح انسان است، ابتدا بايد آنها برطرف شود تا زمينه اصلاح فراهم گردد. «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» 12- خداوند با تهديد كفّار «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» و به مؤمنان‏ «أَصْلَحَ بالَهُمْ»، از پيامبر و اهل ايمان دلجويى مى‏كند.
آیه بامداد دوشنبه ، روز بیست و هشتم از : . سوره نجم : إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏ «23» اين بت‏ها جز نام‏هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان، نام‏گذارى كرده‏ايد. خداوند هيچ گونه (بر حقانيّت آنها) نفرستاده است. (مشركان)، جز گمان و آنچه كه دلخواهشان است پيروى نمى‏كنند، در حالى كه از سوى پروردگارشان هدايت به سراغشان آمده است. نكته‏ها: منظور از «سُلْطانٍ» در قرآن، دليل و برهان است كه مايه‏ى سلطه علمى مى‏گردد. بت‏پرستان، هر يك از بت‏ها را مظهر امرى مى‏دانستند؛ يكى را مظهر قدرت، يكى علم، يكى محبّت، يكى خشم و .... قرآن مى‏فرمايد: اين عناوين و القاب دهان پركن، هيچ خاصيّتى ندارد و اين اسم‏ها، بى مسمّى است. پيام‏ها: 1- به هر شعار و عنوان و لقبى، نبايد توجّه كرد. «أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها» 2- نياكان، فرهنگ‏سازان نسل بعد از خود هستند. «سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ» 3- تقليد كوركورانه، گرچه از نياكان و پدران باشد، ممنوع است. «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ» 4- شرك، برخاسته از خيال‏پردازى و موهوم‏گرايى است و هيچ گونه پشتوانه منطقى ندارد. سَمَّيْتُمُوها ... ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ‏ 5- عقايد، بايد بر اساس برهان باشد و حدس و گمان و تقليد، كافى نيست. «ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» 6- هدايت از سوى خداوند است، «جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏» و گمراهى از هواى نفس. «تَهْوَى الْأَنْفُسُ» 7- هوا پرستى، محكوم است. يَتَّبِعُونَ‏ ... ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ‏ 8- خداوند، بر همه اتمام حجّت كرده است و پس از آمدن ، ديگر انسان عذرى ندارد. «وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏» 9- ارشاد و هدايت، از شئون ربوبيّت است. «مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏» 10- هرگاه راه‏هايى را محكوم مى‏كنيد، راه حق را ارائه دهيد. «جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏» 11- راه علم و راه وحى، حق است. سُلْطانٍ‏ ... مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏ ولى سليقه‏هاى شخصى‏ «أَنْتُمْ» و نياكان‏ «آباؤُكُمْ» و راه ظنّ و گمان‏ «إِلَّا الظَّنَّ» و راه هوى و هوس‏ «تَهْوَى الْأَنْفُسُ» همه باطل‏اند.
آیات بامداد شنبه : . سوره قمر : كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» سوره قمر : فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» . قوم ، هشدار دهندگان را تكذيب كردند. پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟ در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود ! سوره قمر : أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سوره قمر : سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26» آيا از ميان ما تنها بر او نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست. سوره قمر : إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» همانا ما فرستادگان ماده ‏ايم براى آنان (و به حضرت گفتيم:) پس مراقب (پايان) كار آنان باش و شكيبايى پيشه كن. نكته‏ها: «سُعُرٍ» هم جمع «سعير» به معناى آتش گداخته است و هم جمع‏ «سُعُرٍ» به معناى جنون. «أَشِرٌ» به كسى گفته مى‏شود كه شيفته‏ى خود باشد. در آيه 24، كفّار به انبيا مى‏گويند: اگر ما تابع شما باشيم، در گمراهى و دوزخ يا جنون خواهيم بود! ولى در آيه 47 مى‏خوانيم: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» تبهكاران در گمراهى و دوزخند. قوم ثمود، از حضرت صالح خواستند كه از دل شترى را به عنوان معجزه خارج كند ! و او اين كار را كرد، ولى مردم اين شتر الهى را كشتند. پيام‏ها: 1- كار قوم ثمود، تكذيب‏هاى پى در پى بود. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ» 2- كفّار در برابر پيامبران، منطق و استدلال ندارند. مى‏گويند: چرا او پيامبر شد و ما نشديم؟ أَ بَشَراً مِنَّا ... 3- زندگى انبيا عادى و در ميان مردم بوده است. «أَ بَشَراً مِنَّا» 4- گاهى انسان چنان سقوط مى‏كند كه فردى معصوم را به پيامبرى نمى‏پذيرد، أَ بَشَراً مِنَّا ... ولى جماد بى‏شعور را خدا دانسته و آن را پرستش مى‏كند. 5- گاهى انسان به جايى مى‏رسد كه پيروى از پيامبر معصوم را كه منطق و معجزه دارد، انحراف مى‏پندارد. «إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» 6- ايجاد شك و در ميان مردم، بستر تكذيب حق است. كَذَّبَتْ‏ ... أَ بَشَراً مِنَّا ... أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ‏ 7- هم قرآن ذكر است، نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ ... و هم آن چه به انبياى سابق نازل شده است. «أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا» 8- كافران لجوج، پيامبر خدا را خودخواه مى‏خواندند. «كَذَّابٌ أَشِرٌ» 9- دروغ و خودخواهى را حتّى كفّار لجوج بد مى‏دانند. (و به همين دليل به پيامبر نسبت دروغ و خودخواهى مى‏دادند). «بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ» 10- مبلّغان دينى بايد آمادگى شنيدن تندترين ‏ ها را داشته باشند. «بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ» 11- سخنان ياوه را پاسخ دهيد. فَقالُوا ... سَيَعْلَمُونَ‏ ... 12- قيامت، روز آشكار شدن حقايق و رسوا شدن كافران است. «سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ» 13- ، وسيله‏ى آزمايش مردمند. «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ» 14- پيامبران، امت خود را زير نظر دارند. «فَارْتَقِبْهُمْ» 15- رهبران دينى بايد باشند. «وَ اصْطَبِرْ»